بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب آیینه داران حقیقت, مجله حوزه   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     KSSK0001 -
     KSSK0002 -
     KSSK0003 -
     KSSK0004 -
     KSSK0005 -
     KSSK0006 -
     KSSK0007 -
     KSSK0008 -
     KSSK0009 -
     KSSK0010 -
     KSSK0011 -
     KSSK0012 -
     KSSK0013 -
     KSSK0014 -
     KSSK0015 -
     KSSK0016 -
     KSSK0017 -
     KSSK0018 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

مصاحبه با استاد، آيت اللّه على مشكوة (108) 
اينك كه بشر سراسيمه سر، از خواب گران برخاسته و در شب ترين شب تاريخ ، چشمبه چشمه خورشيد دوخته است ، بر حوزه هاى علميه است كه چشمه بانانى تيز بين ،عاشق پيشه و ثابت قدم تربيت كنند، تا بسان چشمه در كوير كسالت بار قرنبجوشند و بيداران اين شب سهم گين و قير گون را آرامش جانى باشند.
در اين رستاخيز عظيمى كه سلاله پاك پيامبر آفريده است ، رسالت حوزه ها، علاوه برحفظ ذخائر و گنجينه هاى كهن ، خانه تكانى جدى است بايد در اهداف و برنامه ها،دگرگونى ژرفى به وجود آيد و افق هاى ديد كاملاتحول بيايد.
امروز كه و رايت الناس يدخلون فى دين اللّه افواجا دقيقا مصداق يافته است ومشتاقان و تشنگان معارف بلند اسلامى ، فوج فوج از اينجا و آن جاى جهان به دين حق مىگروند، وظيفه است كه با همّتى بلند و دلى درياوار، ساختار فعلى حوزه هاى علوماسلامى ، در جهت استقبال پرشكوه از گرويدگان به اسلام ناب محمّدى (ص ) و پاسخگويى به مشكلات آنان تحول بيابد و طراحى نو در اين كانونهاى مقدس و الهى پىافكنده شود.
مجلّه ، با ايمان به اين رسالت عظمى ، سپاس آن يكتاى بى همتا را، ديرى است در پهنهدارالاسلام به جست وجو پرداخته و با چهره هاى پرفروغ حوزه اسلامى ، به گفت و گونشسته و از پارسايى و تلاش و غيرت دينى اين مردان بزرگ ، درويشانه ، برگ سبزى، هديه به پيشگاه سليمانى چشمه بانان خورشيد آورده است ، به اميد آن كه در راستاىاين وظيفه خطير مفيد افتد.
در اين شماره ، در پى همان رسالت ، با حضرت ايت اللّه مشكوة ، يكى از چهره هاىپارسا و برجسته حوزه علميه اصفهان ، قم ، نجف و از شاگردان والامقام حضرات آياتعظام : شيخ عبدالكريم حائرى ، سيد حسن بروجردى ، سيد ابوالحسن اصفهانى ، آقاضياء عراقى ، كمپانى و....به گفت وگو نشسته ايم و آن چه در پيش روى داريد قطره اىاست از آن چشمه فياض و گوارا. به اميد آن كه ايزد يكتا، توفيق دهاد كه از پارسايى ،تلاش و دانش آن عزيز بهره ياب گرديم . حوزه
حوزه :با سپاس از اين كه مصاحبه با مجله ما راقبول فرموديد، لطفا از تحصيلات و اساتيد بزرگوارتان در سه حوزه بزرگ اسلام :اصفهان ، قم و نجف براى ما مطلبى را بيان بفرماييد.
استاد: خواندن و نوشتن را در همين جا( سده ) فرا گرفتم . براى ادامهتحصيل به اصفهان رفتم (مدرسه در كوش ) و در آن جا در محضر حاج آخوند زفره اى ،كه در مقدمات متبحّر بود، مقدمات را خواندم و شرح لمعه را پيش حاج ملا حسين على صديقينخواندم . روش ايشان در درس اين گونه بود كه مى گفت : متن درس را بخوانيد ما متن درسرا مى خوانديم و ايشان اشتباهات ما را برطرف مى كرد اين جور نبود كه ايشان متن درس رابخواند و ما گوش كنيم ؛ خير، بايد خودمان متن درس را بخوانيم و مطلب را شرح بدهيملذا ما ناچار بوديم پيش مطالعه دقيق داشته باشيم و مطالب را خوب ياد بگيريم كه درنزد ايشان بتوانيم مطالعه دقيق داشته باشيم و مطالب را خوب ياد بگيريم كه در نزدايشان بتوانيم درس را بخوانيم ما، چند نفرى كه با اين روش در خدمت ايشان درس مىخوانديم ، به طورى كه به لمعه جلد اوّل ، مسلط شده بوديم كه به آسانى جلد دوّم لمعهرا درس مى گفتيم .
معالم و مقدارى از شرايع را نزد آقا شيخ احمد شاه آبادى خواندم . بعد آمدم مدرسه صدر.
قوانين را پيش هر كس شروع كردم ، ديدم از عهده اش بر نمى آيد. يك مقدارى پيش مطالعهكردم كه مگر متوجه شوم ، نشد ؛ تا اين كه رفتم خدمت شيخ محمّد حكيم گنابادى ، عموىشيخ بهلول . ديدم كه ايشان خيلى متبحّر هستند و خوب درس مى گويند ؛ لذا پيش ايشانقوانين را خواندم . من به جورى به قوانين مسلط شدم كه در قم و نجف درس ‍ مى دادم . درهمين رابطه خاطره اى نقل مى كنم . روزى در قم ، در درس مرحوم آيت اللّه بروجردى حاضرشدم . ايشان مطلبى را از آخوند، نقل كردند و ردّ فرمودند و بعد مطلبى كه نظر خودشانبود مطرح كردند. وقتى كه تصميم گرفتند از مسجد خارج شوند، گفتم آقا اين مطلبحضرت عالى را مرحوم ميرزا در قوانين دارد. اشكالى را هم كه مطرح فرموديد در رابطهبا نظر آخوند، در حاشيه كتاب خود آخوند هم هست ايشان فرمودند: كتاب من كه حاشيهنداشت و من هم نمى توانم تمام حواشى و كتب را ببينم خدا رحمتش كند، به حرف من خيلىتوجه فرمود. البته اين كه مرحوم بدون مطالعه حواشى نظريّاتش مطابق نظريّاتبزرگان از كار در مى آمد، دليل بر متبحّر و مسلط بودنش بود.
مكاسب را پيش مرحوم آخوند آقا سيد مهدى درچه اى خواندم . روش درس ايشان اين بود كههنگام تدريس مكاسب ، غلطهاى مكاسب را هم مى گفتند و ما تصحيح مى كرديم . ايشان مىفرمودند: اگر خواستيد مكاسب را چاپ كنيد، نسخه من را براى چاپ ببريد. آن مرحوم بهمن خيلى توجه داشتند.
كفايه را خدمت مرحوم سيد محمّد على نجف آبادى ، شاگرد مرحوم آخوند، خوانده ام . آنبزرگوار در كفايه استاد بود و مى گفت : بعضى از جاهاى كفايه را خودم بيانكرده ام يعنى من عنوان كردم و مرحوم آخوند نوشتند.
فرائد را پيش مرحوم سيد مرتضى جارچى خوانده ام . معروف بود كه ايشان شاگرد آقاميرزا حبيب اللّه رشتى بوده است مرحوم ميرزا على آقاى شيرازى درباره ايشان مىفرمودند: كهنه ملاّ خوب ، خيلى وارد بود. مى گويند: مرحوم ميرزا محمدرضا خراسانى هم پيش ايشان تحصيل مى كرده است اين بود كه خلاصه اى از دورانتحصيلى ام در شهر اصفهان .
البته اين مطلب را هم بگويم كه : هم مباحثه من مرحوم آيت اللّه حاج شيخ جوادجبل عاملى بود.
وقتى كه براى ادامه تحصيل وارد قم شدم ، قرار شد در امتحانى كه توسط آيت اللّه حاجشيخ عبدالكريم ، از طلاب گرفته مى شد، شركت كنم ( البته اين امتحان غير از امتحانىبود كه توسط دولت از طلاب گرفته مى شد) هدف از اين برنامه امتحانى ، كه به امرحاج شيخ انجام مى شد، اين بود كه قدرت و توان هر كس روشن شود و ميزان استعدادش ‍سنجيده شود ؛ تا در درسى كه مى خواهد شركت كند، مناسب استعدادش باشد. بنا شد آيتاللّه اراكى از من امتحان بگيرند ؛ لذا خدمت ايشان رفتم . ايشان فرمودند: شما استاد و منشاگرد. مطلبى را مطرح كردم ايشان ايراد گرفتند. من پاسخ گفتم . خلاصه ، بگومگو بالا گرفت . ايشان فرمودند: قوه درسى و استعداد شما خوب است شما بياييد درس ‍حاج شيخ . حاج شيخ خارج صلاة درس مى دادند. بنده در اين درس شركتكردم .
ايشان ايراداتى به مرحوم آخوند مى گرفتند كه پسر مرحوم آخوند، منظور از فرمايشاتپدر بزرگوارشان را نوشتند و خدمت حاج شيخ فرستادند. حاج شيخ كه آن نوشته راديدند، فرمودند: من اشتباه كرده ام لذا در حاشيه كتاب درر، نظرشان رانوشتند و از نظر اولى شان بر گشتند.
درر، دو چاپ شده است يك چاپ حاشيه دارد، كه حاشيه اش همان مطلبى است كه پس ازنوشته پسر مرحوم آخوند، در رابطه با تغيير نظريه شان نوشته اند. اين مطالب راايشان به من و آيت اللّه اراكى املاء كردند و ما مى نوشتيم ، تا به چاپ رسيد. در آن زمانخيلى از آقايان به درس حاج شيخ تشريف مى آوردند. حاج سيّد محمّد تقى خوانسارى ،آقاى صدر، آقاى حجّت ، آقاى گلپايگانى ، و حضرت امام و...شركت مى كردند امام رانديدم كه اشكالى بگيرند، ولى مرحوم حاج سيد محمد تقى خوانسارى و مرحوم داماداشكال مى كردند يادم هست ، يك روزى حاج شيخ به حاج سيّد محمّد تقى خوانسارى ،فرمودند: يا ليت الشباب لنا يعود ؛ تا با شما سر و كله مى زدم و خستهات مى كردم .
مرحوم حاج شيخ ، مرد تقوا و بى علاقه به دنيا بود. حاج ميرزا مهدى بروجردى ، پدرخانم آيت اللّه گلپايگانى ، نقل مى كردند كه : به مرحوم حاج شيخ عرض كرديم :
آقا چيزى براى شاه راجع به اوضاع روز( كشف حجاب و...) بنويسيد، اگرننويسيد ما خودمان به نام شما چيزى خواهيم نوشت . آقا ناراحت شد و عمامه اش را به زمينزد و قسم خورد كه تكذيب خواهم كرد.
بالاخره ، وادارش كردند كه بنويسد. ايشان هم بنابر آن چهنقل كرده اند نوشتند:
عليحضرتا، سكوت من براى تعالى و ترقى دولت بود و تكلم من هم اكنون براىهمين است اوضاع فعلى ، خلاف مذهب جعفرى است . شما موقوف كنيد، تا من راحتشوم .
در پاسخ ايشان ، بنابر آن چه نقل كرده اند، تلگرافى آمد كه نوشته بود:
حضرت آيت اللّه ، خوب بود كه طريق مرضيه سابق را از دست نمى داديد. جوابشما را كتبا خواهيم فرستاد.
ما كه چيزى از جواب كتبى نديديم ، جز اين كه قواى نظامى مدرسه را در اختيار گرفتندو طلبه ها را دستگير كردند و رفت و آمد مشكل شد. خلاصه ، حاج شيخ هم كسالت پيداكردند و به رحمت ايزدى پيوستند. پس از تشيع جنازه ، جلو مسجد امام ، ماءمور گذاشتند ومانع برگزارى مجلس ترحيم شدند. البته جاى ديگر مجلس ترحيم برگزار شد.
پس از فوت مرحوم حاج شيخ ، درسها را تعطيل شد. روزى مرحوم حجّت تشريف آوردند وفرمودند. فرض مى كنيم ، مرحوم حاج شيخ كسالت دارند و به ما دستور داده اند كهدرسها را شروع كنيم ؛ لذا ما درس را شروع مى كنيم . اين حركتم ايشان به اين خاطر بودكه حوزه مقدسه قم را از بين نبرند و تعطيل نكنند خلاصه حضرات آيات درسها را شروعكردند. خدا رحمت كند آيات ثلاثه را كه حوزه مقدسه قم را نگهداشتند و نگذاشتند از همبپاشد. در آن موقع من پيش ‍ آقاى خوانسارى شوارق مى خواندم و آقاىجبل عاملى ، دوست و هم مباحثه من ، پيش امام خمينى ، اسفار مى خواندند.
اما تحصيلات من در حوزه نجف ، هفت سالطول كشيد. در آن حوزه ، در درس سه نفر از بزرگان شركت مى كردم : مرحوم آقا ضياء،فقه و اصول ؛ مرحوم آيت اللّه سيد ابوالحسن اصفهانى ، فقه ؛ مرحوم محمّد حسين غروىكمپانى ، اصول .
آن چه از درس آقا ضياء را نوشته ام : از فقه ، ولايت فقيه و ازاصول از مباحث الفاظ تا مشتق . مى خواستم بر مباحثى كه خودشان نوشته اند، حاشيه اىبنويسم كه ديدم فكر شان تغيير مى كند. خودشان هم فرمودند: هشت دوره انسداد رانوشته ام و هر بار جورى شده است . از فقه مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى هم نوشتههايى دارم . اين بزرگان واقعا مروّج دين بودند. به طلاب خيلى علاقه داشتند و هميشهآنان را تشويق مى كردند.
حوزه :خواهش مى كنيم مقدارى از ويژگيها و خصوصيات اخلاقىاساتيدتان ، براى ما صحبت بفرماييد:
استاد: آقا حكيم ، تنها زندگى مى كرد. پيرمردى بود مجرّد و در حجره مدرسهصدر زندگى ساده داشت . از آقا ضياء سؤ ال كردم كه آقاى حجّت ، يا آقاى سيد محمدتقى خوانسارى ، كدام يك ملاّترند؟
ايشان فرمودند:
آقاى حجّت از من بيش تر چيزى ياد گرفتند، ولى حاج سيّد محمّد تقى خوانسارى ،نمره سيد محمّد على نجف آبادى است .
يكى ديگر از اساتيد ما، مرحوم حاج شيخ محمّد رضا مسجد شاهى بود. شنيدم كه مرحومحاج شيخ عبدالكريم ، درباره ايشان فرموده بودند: فاضلىمثل ايشان نداريم . من ميل داشتم از نجف كه بر مى گردم ، در درس اين دوبزرگوار شركت كنم . وقتى كه برگشتم ، الحمدللّه ، موفق شدم كه از محضر اين دوبزرگوار بهره ببرم . هنگامى كه در درس ‍ حاج شيخ محمّد رضا مسجد شاهى شركت كردم، ايشان در تزاحم حقوق بحث مى كردند. اشكالى به نظرم رسيد و مطرح كردم اما حلّ نشد.براى بار دوّم اشكال كردم ، باز هم حلّ نشد. از شاگردها پرسيده بودند كه : اين آقاكيست ؟ شاگردها بنده را معرفى كرده بودند. ايشان به ديدن من آمدند. سؤ الى از منكردند به اين مضمون : قرآن خواندن از راديو چطور است ؟
گفتم : حرام است .
فرمود: اگر انسان فحشى بدهد بعد ذكرى هم بگويد، آيا حرام است ؟!
گفتم : نه از اين جهت ؛ بلكه از اين جهت كه اين ذكر را در مجالس لهو و غير متناسب باشاءن قرآن و ذكر مى گويند ؛ لذا هتك قرآن مى شود.
هنگامى كه در درس مرحوم آقا سيّد على نجف آبادى شركت كردم ، ايشان در آبقليل بحث مى كردند، كه منفعل مى شود يا خير؟ نظر ايشان اين بود كه آبقليل با تماس گرفتن با شئ نجس ، نجس نمى شود و دلايلى مطرح كردند. مندلايل ايشان را رد كردم و ايشان قبول كردند مطلب ديگرى كه ايشان گفتند: سيدابوالحسن در بحث تقليد يك جا مى گويد: مطابقت كافى است و جاى ديگر مى گويد:تقليد مصحح للعمل هو الالتزام . اگر مطابقت است التزام يعنى چه ؟ اگر التزام استمطابقت يعنى چه ؟ بنده در درس عرض كردم : اشكالتان به سيد درست نيست . آن جايىكه مى گويد: مطابقت غافل را مى گويد و آنجايى كهالتزام ميگويد ملتفت را مى گويد. ايشانقبول كردند. در درس شوارق ايشان هم شركت كردم ، كه خيلى درس عالى بود.
حوزه :در دوران تحصيل شما در حوزه اصفهان ، حوزه چگونه اداره مىشد و خصوصيات و برنامه هاى تحصيلى آن چگونه بود.
استاد: حوزه اصفهان ، افراد نابغه و ملا خيلى داشت ؛ دار العلم بود.
آقايان مراجع : سيّد ابوالقاسم دهكردى ، سيد محمد درچه اى و سيد مهدى درچه اى ، درراءس حوزه بودند.
حوزه :در دوران تحصيلى شما در حوزه اصفهان ، علماء و بزرگانحوزه ، با فلسفه و تدريس آن چه برخوردى داشتند.
استاد: حكيم مشهور حوزه اصفهان در آن زمان ، مرحوم حاج شيخ محمد خراسانى بوداز خود ايشان شنيدم كه مى فرمود:
شما طلبه ها، نبايد به سراغ حكمت برويد. بايد سىسال زحمت بكشيد تا چيزى بفهميد.
بعضى از آقايان و بزرگان با فلسفه مخالف بودند و با مذاقشان جور نبود. حاج شيخمهدى مسجد شاهى ، با فلسفه مخالف بود و كسى را كهمعقول مى خواند به مدرسه اش راه نمى داد.
البته ، فلسفه خيلى زحمت دارد. براى فهم آن بايد خيلى تلاش كرد بعضى كه جنبهندارند گمراه مى شوند.
حوزه :حضرت عالى در حوزه درس آيات عظام : مرحوم كمپانى ومرحوم آقا ضياء همدانى شركت كرده ايد، لطفا بفرماييد اين دو حوزه چه ويژگيهايى داشت.
استاد: شيخ محمّد حسين كمپانى ، در فقه خيلى عميق بود و آقا ضياء دراصول . مرحوم كمپانى در فقه خيلى دقيق بود، به جورى كه ما به ايشاناشكال مى كرديم كه : آقا اين همه دقت و باريك بينى لازم نيست . مرحوم آقا ضياء مطالبفقهى را خيلى عميق بيان نمى كرد ؛ بلكه ساده تر بيان مى كرد. بالاخره ، مرحومكمپانى در فقه يد طولايى داشت و مرحوم آقا ضياء دراصول .
به درس فقه آقاى كمپانى ، به خاطر همان دقت و مطالعه در جوانب مساءله ، نمى شداشكال كرد و به مرحوم آقا ضياء در اصول نمى شداشكال كرد ؛ زيرا عجيب تبحّرى داشت .
حوزه :شما كه ساليان درازى در محضر اساتيد بزرگى تلمّذكرده ايد واز محضر پر فيض آنان بهره برده ايد، بفرماييد ما چه مقدار از وقت مان راصرف علم اصول بكنيم .
استاد: من در اينجا فرمايش مرحوم آقا سيد ابوالحسن اصفهانى را كه شنيده امنقل مى كنم :
ايشان فرموده اند كه :
زياد اصول خواندن ملاّئى نمى آورد. انسان بايد سعى و كوشش كند، تا مذاقشارع را بدست بياورد و بفهمد.
حوزه :شنيده ايم ، حضرت عالى وجوهات مصرف نمى كنيد و براىمنبرهايتان هم ، وجه قبول نمى كنيد، لطفا در اين باره توضيح بدهيد.
استاد: بله ، بنده وجوهات مصرف نمى كنم . يك وقتى نامه اى خدمت مرحوم سيدابوالحسن نوشتم و يكسرى كارهاى خودم را براى ايشان شرح دادم . ايشان نوشتند كه :بله ، وظيفه روحانى همان است كه نوشته ايد. در همين نامه ، عدم مصرف وجوهات را هممتذكر شدم . ايشان ، عدم مصرف و احتياط بنده را تاءييد فرمودند. از منبرهايم وجهدريافت نكرده و نمى كنم ؟ به اين علت كه به فرمايش مرحوم محقق كركىعمل مى كنم كه فرموده بودند:
مستحبات هم مثل واجبات است ، همان گونه كه براى واجبات نمى شود مزد دريافتكرد براى مستحبات هم نمى شود مزد دريافت كرد.
حوزه :لطف بفرماييد ما و ديگر طلاب عزيز را نصيحت بفرماييد.
استاد: من كه قابلنيستم . كسى بايد بيايد و مرا نصيحت كند، ولى از باب اين كه مى فرماييد چند مطلب رابه عرض ‍ شما و خوانندگان مجلّه مى رسانم :
1. خوش گمانى : در روايت داريم كه از خصوصيات برجسته مومن ، عدم ظنّ و گمان بد،به ديگران است اين يك مساءله اساسى است كه بايد به آن ، با دقّت ، توجه كنيم . مانبايد با گمان بد به ديگران برخورد كنيم .
2. قناعت و ساده زيستى : بزرگان حوزه هاى علميه و اسلام كه به مراتب بالاى علمىرسيده اند در ناز و نعمت و رفاه نبوده اند؟ بلكه در حد كفاف زندگى ، يا پايين تر، ازماديّات برخوردار بوده اند. در اين جا قصه اى رانقل مى كنم كه براى طلاب آموزنده است :
مرحوم مجلسى بزرگ ، شاگرد ملا عبداللّه بوده است . يك روز مقدارىپول خدمت ملاّ عبداللّه مى آورند كه ايشان بين طلاّب تقسيم كنند. استاد مقدارى از آنپول را به مرحوم مجلسى مى دهند.
ايشان مى گويند: نمى توانم بدون اجازه مادرمپول را قبول كنم .
به مادرشان اطلاع دادند. ايشان گفته بودند: نخير،پول را نگيريد.
استاد مى پرسد: چرا نگيريد؟ مادر مرحوم مجلسى پاسخ مى دهند: پدر ايشان ( مقصود على) به مسافرت رفته است ، ما مغازه ايشان را به اجاره داده ايم و اجاره گرفته ايم كهبراى خرجى روزانه ما كافى است اگر اين پول را بگيريم اضافه مى شود و ممكن استايشان عادت كنند و اين مانع درس و بحث او شود
.
3. بلند نظرى : يكى از روحانيون ، خيلى نسبت به مرحوم آخوند، بدبين بوده و بهايشان بد مى گفته است روزى از محل اين فرد، مقدارىپول ، براى تحويل به مرحوم آخوند، به او داده بودند. اين فرد، كه مريد مرحوم آقاسيد محمد كاظم بوده ، سعى بسيار كرده بود كه صاحبانپول را راضى كند و پول را تحويل آقا سيد محمّد كاظم بدهد؛ امّا صاحبانپول نپذيرفته بودند و گفته بودند: ما مقلد آقاى آخوند هستيم . اين فردپول را براى مرحوم آخوند فرستاده بود و به نحوى به ايشان رسانده بود كه مقدارىبه وى برگرداند. مرحوم آخوند، كل پول را براى او برگردانده بود. اطرافيان مرحومآخوند، بسيار ناراحت شده و گفته بودند: اين فرد به شما بد مى گويد، اكنون مىبايست گوشمالى مى شد؛ ولى شما تمام پول را براى وى فرستاديد!
مرحوم آخوند، فرموده بود: شما دو اشكال داريد: يكى اين كه چرا او به من بد مى گويدو ديگر اين كه چرا من به او پول داده ام او كه به من بد مى گويد، مرا مستحق بد گفتن مىداند. من كه به او پول مى دهم او را مستحق پول گرفتن مى دانم و جزء شرايط استحقاق ،محبت آخوند خراسانى نيست !
4. جديت در عبادت و تحصيل علم : جديت طلاب در مرحلهاول بايد عبادت باشد. علماى بزرگوار ما در عبادت خود خيلى جديت داشته اند. يك شبقدر، من در حرم مولى على (ع ) بودم كه مرحوم كمپانى وارد شدند و به نماز ايستادند.ايشان تمام صدر ركعت نماز را ايستاده خواندند و يا مرحوم شاه آبادى (برادر استاد امام )در قنوت نماز در شبهاى قدر، دعاى ابوحمزه را مى خواندند. من نسبت به خودم مى گويم :در اين زمينه خيلى ضعيف هستم ؛ حتى به اندازه يك ساعت خدا را نشناخته ام . اگر انسان درامور عبادى و تقوا، جديت داشته باشد، خدا در امور ديگر او را تاءييد مى كند در درس وبحث هم بايد جدّى بود شما زندگى طلاب قديم را مطالعه كنيد، ببينيد كه با آن امكاناتكم ، كه واقعا هيچ نبود، حتى نورى براى مطالعه به زحمت پيدا مى شد و چند نفر از يكچراغ استفاده مى كردند و يا از چراغهاى عمومى براى مطالعه بهره مى گرفتند، چهبزرگانى تربيت شدند. روشن است كه اين مراتب علمى در سايه جديت و تلاش آنانبود. امروز كه بحمد اللّه ، اوضاع خيلى فرق كرده است و امكانات فراوان است ، بايدجديت كرد، تا نتيجه مطلوب گرفته شود. جامعه به ما نياز دارد در برابراعمال و رفتار مردم ، ما مسؤ وليت داريم . جورى نشود كه به خاطر عدم روحانى خوب ،مردم اعمال خلاف شرع انجام دهند و از مسير حق منحرف شوند. در اين رابطه داستانى يادمآمد نقل مى كنم :
نقل مى كنند:
مرحوم حجّت الاسلام شفتى ، عازم كربلا بود كه در بين راه به كمره رسيد و احتياجبه آب پيدا كرد. به ايشان گفتند: كه اين جا حمام ندارد.
ايشان با تعجب پرسيدند: آقا و روحانى اين جا كيست ؟ كسى را به ايشان معرفى كردندمرحوم شفتى ، ديدند كه اركان اربعه آقا جور است گفتند: شما چكاره ايد؟ گفت : من شرعشريفم ! مرحوم شفتى پرسيدند: چرا حمام نداريد؟
آن مرد گفت : حمام لازم نداريم .
مرحوم شفتى فرمود: مگر شما جنب شويد؟
آن مردگفت : آنهايى كه از حلال جنب مى شودغسل ندارند آنهايى كه از حرام جنوب مى شوند بروندداخل رودخانه
.
خدا نكند كه در اثر سهل انگارى ما، اين گونهمسائل پيش بيايد و افراد جاهل و نا آگاه به نام روحانى ، جواب گوىمسائل و نيازهاى مردم باشند.
5. توسل به ائمه اطهار(ع ): طلاب بايد ارتباطشان با ائمه محكم و استوار باشد و درزندگى از آنان كمك بخواهند تجربه خودم را در اين جا بيان مى كنم : گاهى مى شد كهدر حل مطلبى در مى ماندم و سعى و تلاشم به جايى نمى رسيد ؛ لذا به ائمه اطهار،حتى به حضرت ابو الفضل و سيّد على ، توسل مى جستم و از آنان كمك و راهنمايى مىخواستم و آن بزرگواران هم مرا كمك مى كردند و مطلب علمى ، كه در حلش گرفتار بودم، به آسانى برايم حلّ مى شد. نحوه توسل من چند صلوات بود كه ذكر مى كردم .
6. پرورش شاگرد: در اين جا روى سخنم با اساتيد بزرگوار است . تشويق و احترامشاگرد، بخصوص در نزد دوستان و اقوام او، خيلى مؤ ثر است . علاوه بر اين كهشاگرد را به جديت و مراقبت وادار مى كند، موجب ترويج شريعت هم مى شود ؛ زيراتشويق و احترام به فردى از شاگردان كه مصدر كارى است و در بين مردم به تبليغ وترويج مشغول است ، موجب احترام مردم به او و در نهايتعمل به گفتار اوست . در اين جا خاطره اى را به مناسبتنقل مى كنم : بعد از آن كه از نجف برگشته بودم و در ايرانمشغول تبليغ و تدريس بودم ، روزى ، با جمعى از دوستان ، به نجف اشرف مشرفشديم . مرحوم سيد ابوالحسن اصفهانى ، در حرم نماز مى خواندند و من هممشغول نماز شدم . سعى مى كردم كه ايشان مرا نبينند و متوجه آمدن من نشوند كه مزاحمعبادت ايشان نشوم ؛ زيرا ايشان به بنده خيلى لطف زيادى داشتند، بالاخره ، ايشان متوجهشدند و مرا خواستند. ايشان به من خيلى لطف كردند و بسيار تشويق فرمودند. من فكر مىكنم كه اين رفتار را ايشان ، به خاطر ترويج شريعت انجام دادند ؛ چون ديدند چند نفراز مردم اصفهان همراه من هستند، احترام زياد گذاشتند تا زيادتر بتوانم بين مردم ترويجو تبليغ دين بكنم .
7. تواضع : طلاب و فضلاى بايد نسبت به يكديگر تواضع داشته باشند، تمامعلمايى كه من از محضرشان استفاده كرده ام ، يكى از خصلتهاى برجسته شان تواضعبود. معروف بود ميرزا على آقاى مشكينى ، نويسنده و مؤ لف حاشيه بر كفايه كه ازعلماء و دانشمندان برجسته آن عصر بود، دست سيد ابوالحسن اصفهانى را مى بوسيدند.عظمت مرحوم مشكينى آن قدر بود كه خيلى ها حرف داشتند كه : چرا آقا سيد ابوالحسناصفهانى ، اجازه مى دهند كه ايشان دستشان را ببوسند؟ البته واضح است كه اينعمل مرحوم مشكينى ، به خاطر تواضع و فروتنى ايشان بود.
8. احتياط در مصرف وجوهات : اخبار تحليل را چند جور توجيه كرده اند:
1. علامه مجلسى فرموده اند كه : خمس روزانه بوده است بعد توسعه يافته و سالانهشده است .
2. منظور غنائم دارالحرب است .
3. مرحوم آقا ضياء معنى كرده اند: هر امامى ، از خودش راحلال كرده است ، تا امام زمان (ع )، ايشان در توقيع مى فرمايند:حلال است ؛ ولى در جاى ديگر دارند كه خير بايد به ما برسانند؛ يعنى مطالبه كردهاند. روى اين اساس ، من خودم ، وجوهات را مصرف نمى كنم ؛ البتهعمل من براى كسى حجّت نيست .
هر كسى بايد به نظر خودش يا مرجع تقليدشعمل كند. آنان كه مصرف مى كنند بايد خيلى محتاط باشند.
9. توكل بر خدا: طلاب زحمت بكشند درس بخوانند به عباداتشان دقيق برسند، خداوندروزى آنان را خواهد رساند و نخواهد گذاشت آنان در زندگى درمانده شوند. داستانى كهدر زندگى خودم اتفاق افتاده است ، براى شما بيان مى كنم : يك روز ميهمان داشتم و هيچچيز در حجره نداشتم كه با آن ميهمان را پذيرايى كنم . در همين حين فردى كه من از او يكصنار قرض كرده بودم ، به سراغ طلبش آمده بود؛ خيلى ناراحت بودم . ميهمان و طلبكار،فكرم را مشغول كرده بود. فردى ، كه او را نمى شناختم ، آمد و مقدارى به منپول داد. من با آن پول هم ميهمان را پذيرايى كردم و هم قرضم را پرداختم .
10. عشق به ائمه (ع ): من در زندگى خود علمايى را ديده ام كه به خاطر عشق به ائمهاطهار(ع ) به مراتب بالايى رسيده اند. در قم شيخ ابراهيم نامى بود كه منبرى بود ومورد علاقه شيخ عبدالكريم . ايشان گاهى براى من جريانهاى تاريخى و خاطراتى رانقل مى كرد. البته ايشان 7 به اين خاطر اين داستانها را براى مننقل مى كرد كه معتقد بود، من به ائمه علاقه خوبى دارم . ايشان مى گفت :
يك روز، فردى ، كه ادارى بود، از من براى منبر دعوت كرد؛ ولى منقبول نكردم . يك شيخى به من گفت :...احتمال نمى دهى كه اين شخص از خودت بهترباشد؟ گفت : من رفتم و روضه را خواندم . يك روزى آن شيخ را ديدم و گفتم من رفتم وروضه را خواندم ؛ اما از حرف تو دلگير هستم كه گفتى :...برو گم شو.
ايشان [شيخ ابراهيم ] مى گفت :
يك شب خواب ديدم ، منبريى ها جمع شده اند كه بروند نزد حضرت سيد الشهداء(ع) و جراءت نمى كنند: ديدم همين شيخ آمد كه برود پيش حضرت . منبرى ها نيازهايشان رامطرح كردند، تا شيخ به امام بگويد. يكى گفت : به امام بگو: دعا كند كه زن خوبىگيرم بيايد ؛ زيرا زن خوبى ندارم يكى گفت : به آقا بگو: من براى شما روضه مىخوانم ، ولى مردم ، چون صدايم خوب نيست ، مى خندند. به حضرت بگو: دعاهايى بكنندكه صدايم خوب بشود. ديگر گفت : من قرض دارم . به آقا بگو: دعا كند كه بتوانمقرضهايم را بپردازم شيخ رفت پيش امام و بعد از چند لحظه اى برگشت شيخ گفت : امام، نسبت به آنكس كه زن بدى دارد و تقاضاى آن دارد كه زن خوبى نصيبش شود، فرمود:قسمت او همين است . امام ، نسبت به آن كس كه قرض دارد و تقاضاى اداى دينش را داشت ،قرض او ادا شد. امام ، نسبت به آن كس كه صداى بدى دارد و تقاضا دارد صدايش خوببشود، فرمود: اگر براى من روضه مى خواند، من همين صدا را دوست دارم اگر براى غيرمن مى خواند، لازم ندارم .
در واقع همين طور است . ائمه (ع ) عمل را پاك و با اخلاص مى خواهند.
سخن آخر را بگويم : در زندگى تحصيلى ام خيلى چيزها ديدم : عبادتها، نماز شبها، راز ونيازها؛ امّا متاءسفانه خودم بهره اى نبردم و اكنون از اين دنيا مى روم با دستهاى خالى .به شما سفارش مى كنم در عبادات و تحصيل معارف دينى جديت داشته باشيد.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation