بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب سیدضیاء مرتضوی, ( )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 - شناخت و مراعات حقوق ديگران
     03 - سلام و مصافحه
     04 - حخوشرويى و خوشخويى
     05 - مردم‏دارى
     06 - صله رحم
     07 - ديد و بازديد
     08 - آداب مهمانى و ضيافت
     09 - با همسايگا
     10 - سوغات و عيادت
     11 - حريم خانه و زندگى
     12 - مزاحمت
     13 - كارگشايى
     14 - رازدارى
     15 -
     16 - هنر گوش دادن
     17 - برخورد كريمانه
     18 -
     19 - بندگى و آزادگى
     20 - آيين دوستىنعمت «دوست‏»
     21 - ابراز دوستى
     22 - شوخى و مزاح
     23 - تشويق
     24 - تقدير و سپاس
     25 - سازگارى
     26 - برخورد با سالمندان
     27 - نقدپذيرى
     28 - صداقت
     29 - «فهرست منابع‏»
     fehrest - اخلاق معاشرت
 

 

 
 

برخورد با سالمندان

برخلاف فرهنگ غرب، كه وجود سالمندان را در خانواده‏ها،زائده‏اى مزاحم مى‏پندارند و مى‏كوشند براى آنكهآزاديهاى‏شخصى‏شان محدود نشود و مزاحمى نداشته باشند، به نحوى آنان را ازمحيط خانه و روابط خانوادگىدور كنند و به «خانه سالمندان‏» بفرستند،اسلام به آنان ارج مى‏نهد و حرمت قائل است و به رعايت‏حقوقواحترام آنان سفارش كرده و به بهره‏گيرى از تجارب و افكار پخته آنان‏تشويق مى‏كند.

در اين بخش، شيوه صحيح برخورد با پيران و سالمندان را - چه‏پدر و مادر باشند، چه سالخوردگان ديگر - براساس تعاليم مكتب،بررسى مى‏كنيم.

الف - محور وحدت

مجموعه افراد يك فاميل، نسبت‏به بزرگ خاندان احترام‏مى‏گزارند و در كارها با آنان مشورت مى‏كنند و دراختلافات، به راى وحكميت و داورى آنان ارج مى‏نهند و گاهى يك سخن از سوى آنان،آتش فتنه‏اى را خاموشمى‏سازد، يا تفرقه و كدورتى را به وفاق وهمدلى و آشتى مبدل مى‏سازد.

نعمت وجود بابركت آنان، اغلب تا هستند، ناشناخته است. وقتى‏به جايگاه حساس و مهم و نقش كارگشاى آنانپى مى‏برند كه از دست‏بدهند. چه بسيار اختلافها و قهرها و نزاعهاى خانوادگى كه پس ازدرگذشت «بزرگخاندان‏» چهره نشان مى‏دهد و چه بسيار رابطه‏ها ورفت و آمدها كه قطع مى‏شود، يا به سردى مى‏گرايد، و علتآن فقط ازدنيا رفتن محورى است كه مايه دلگرمى، اميد، انس و معاشرت فاميل‏است.

رسول خدا(ص) فرمود: «البركة مع اكابركم‏»; (1) .

بركت و خير ماندگار، همراه بزرگترهاى شماست.

در سخن ديگر فرمود: «الشيخ فى اهله كالنبى فى امته‏»; (2) .

پيرمرد در ميان خانواده‏اش، همچون يك «پيامبر» در ميان امتش‏است.

اين اشاره به همان نقش محورى، فروغ‏بخشى، صفاآورى، هدايت‏و ارشاد، تجمع و الفت است كه در وجود آناننهفته است. پس اگربزرگترها در فاميل و خانواده، چراغ روشنى‏بخش و محور وحدت وهمدلى و عامل انس وارتباط و رفت و آمدهاى خانوادگى‏اند، بايد اين‏جايگاه، محفوظ بماند و مورد حراست و تقويت قرار گيرد.

ب - حرمت‏بزرگترها

رعايت ادب و مقتضاى حق‏شناسى نسبت‏به عمرى تلاش‏صادقانه و ايثارها، گذشتها، دلسوزيها و سوختن وساختنها كه بزرگان‏از خود نشان داده‏اند، آن است كه در خانواده‏ها مورد تكريم قرار گيرند،عزيز و محترم باشند،به آنان بى‏مهرى نشود، خاطرشان آزرده نگردد،به توصيه‏ها و راهنماييهايى كه از سر سوز و تجربه مى‏دهند،بى‏اعتنايى‏نشود.

خود «بزرگسالى‏» و «سن بالا» در فرهنگ دينى ما احترام دارد. اين‏سخن پيامبر خدا(ص) است: «من عرف فضلكبير لسنه فوقره، آمنه الله تعالى‏من فزع يوم القيامة‏»; (3) .

هر كس فضيلت و مقام يك «بزرگ‏» را به خاطر سن و سالش‏بشناسد و او را مورد احترام قرار دهد، خداىمتعال او را از هراس ونگرانى روز قيامت ايمن مى‏دارد.

احترام به بزرگترها و ترحم و مهربانى نسبت‏به كوچكترها، ازدستورالعملهاى اخلاقى اسلام است و كانونخانواده‏ها را گرم و مصفامى‏سازد و اين، توصيه امام صادق(ع) است كه فرمود:

«ليس منا من لم يوقر كبيرنا و لم يرحم صغيرنا»; (4) .

كسى كه بزرگ ما را احترام نكند و كوچك ما را مورد شفقت وعطوفت قرار ندهد، از ما نيست.

اين سخن را نيز از على(ع) به ياد داشته باشيم كه فرمود:

«يكرم العالم لعلمه و الكبير لسنه‏»; (5) .

دانشمند را به خاطر علمش و بزرگسال را به خاطر سن او، بايداحترام كرد.

اگر جوانان قدر پيران را نشناسند و به جايگاه آنان حرمت ننهند،هم رشته‏هاى عاطفى پيوندهاى انسانى از همگسسته مى‏شود، هم ازرافت و عاطفه و تجربه سالخوردگان محروم مى‏شوند، هم نشانه‏بى‏توجهى خود به ارزشهارا امضا كرده‏اند. حضرت على(ع) در يكى ازسخنان خويش، ضمن انتقاد از اوضاع زمانه و ناهنجاريهاىرفتارى‏مردم، از جمله بر اين دو مساله تاكيد مى‏فرمايد: 1- بى‏احترامى‏كوچكترها نسبت‏به بزرگترها 2-رسيدگى نكردن توانگران به‏نيازمندان:

«انكم فى زمان ... لا يعظم صغيرهم كبيرهم و لا يعول غنيهم فقيرهم‏»; (6) .

شما در زمانه‏اى به سر مى‏بريد كه كوچك به بزرگ تعظيم و تكريم‏نمى‏كند و ثروتمند، به فقير رسيدگىنمى‏كند!

ج - نسبت‏به والدين

سالمندان به طور عموم، از احترام برخوردارند. اگر پدر و مادرباشند كه اين وظيفه، سنگين‏تر و مسؤوليتمضاعف است. قرآن كريم‏از تندى و پرخاش نسبت‏به پدر و مادر پير نهى مى‏كند و به سخن نيك‏و لحن شايسته وخضوع و تواضع و گستردن بال رافت در برابر آنان وخيرخواهى و دعا در حق آنان دعوت مى‏كند.

فرمان خداوند، چنين است:

«اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل‏لهما قولا كريما، واخفض لهما جناحالذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربيانى‏صغيرا»; (7) .

هر گاه يكى از آن دو (پدر و مادر) يا هر دو نزد تو به سن پيرى وسالمندى رسيدند، به آنان اف مگو، آنان را طردمكن و به آنان سخن‏كريمانه بگو و بال فروتنى را از روى رحمت و شفقت‏براى آنان‏بگستر، و بگو: پروردگارا! همانگونه كه مرا در خردسالى‏ام تربيت‏كردند، تو نيز بر آنان رحمت آور.

ادب و احترام نسبت‏به پدر و مادر بزرگسال، آن است كه: آنان را به‏اسم، صدا نكنى، به احترامشان برخيزى، ازآنان جلوتر راه نروى، باآنان بلند و پرخاشگرانه سخن نگويى، نيازهايشان را برآورى،خدمتگزارى به آنان راوظيفه‏اى بزرگ بدانى و از آنان در سن كهولت وپيرى مراقبت كنى.

در حديث است كه امام باقر(ع) فرموده است: پدرم به مردى‏نگريست كه همراه پسرش راه مى‏رفتند و پسر بهبازوى پدرش تكيه‏داده بود. پدرم تا زنده بود، با آن جوان (به خاطر اين بى‏حرمتى نسبت‏به‏پدرش) صحبت نكرد. (8) .

به همان اندازه كه آزردن آنان و «عاق‏» شدن، حرام و نكوهيده است‏و از آن نهى شده است، دل به دست آوردن وجلب رضايت و نيكى به‏آنان سفارش شده است و اين خدمتگزارى، سبب بهشتى شدن فرزندان‏به شمار آمدهاست.

«ابراهيم بن‏شعيب‏» گويد: به امام صادق(ع) عرض كردم: پدرم بسيارپير و سالخورده و ناتوان شده است. هر گاهحاجتى داشته باشد او رابرمى‏داريم و بر دوش مى‏كشيم. حضرت فرمود: «ان استطعت ان تلى ذلك‏منه فافعل ولقمه بيدك، فانه جنة لك غدا»; (9) اگر بتوانى عهده‏دار كارهاى اوشوى چنين كن، حتى با دستانت لقمه در دهاناو بگذار، كه اين فرداى‏قيامت، براى تو بهشت (يا سپر از آتش: جنه) خواهد بود.

د - انتقال فرهنگ

از عمده‏ترين راههاى انتقال يك فرهنگ به نسلهاى آينده، رفتارپدر و مادر و مربيان است. كودكان، آنچه را دررفتار بزرگترها ببينند، ازآن الگو مى‏گيرند. احترام به بزرگترها و رعايت ادب و تكريم نسبت‏به‏سالخوردگان، اگردر عمل و رفتار ما تجلى يابد، فرزندان ما نيز، اين‏فرهنگ را مى‏آموزند و با همين آداب و سنن بار مى‏آيند. كسىكه انتظارادب و معرفت و حق‏شناسى از فرزندانش دارد، بايد همين حالت رانسبت‏به پدر و مادر و بزرگترهانشان دهد، تا كوچكترها هم از اوبياموزند.

اين يك سنت تاريخى و تاثير و تاثر از اعمال و رفتار است. هركس چيزى را درو مى‏كند كه كشته است. اگر درحديث است كه «لاميراث كالادب‏»; هيچ ارثى همانند ادب نيست كه از بزرگان به فرزندان‏برسد، در اين مورد هممصداق مى‏يابد.

امام على(ع) فرمود:

«وقروا كباركم، يوقركم صغاركم‏»; (10) .

به بزرگانتان احترام كنيد، تا كوچكترها هم به شما احترام كنند.

امام صادق(ع) نيز فرموده است:

«بروا آباءكم، يبركم ابناؤكم‏»; (11) .

به پدرانتان نيكى كنيد، تا فرزندانتان هم به شما نيكى كنند.

اين دقيقا برداشت محصول، از زراعتى است كه انسان با رفتارش‏در زمين دل و لوح جان كودكان انجام مى‏دهد.

دهقان سالخورده چه خوش گفت‏با پسر.

كاى نور چشم من، بجز از كشته، ندروى!

مهمترين درس تربيتى، آن است كه با عمل داده شود. كودكان نيزمستعدترين شاگردانى‏اند كه «درسهاىعملى‏» را با دقت، از رفتار مامى‏آموزند. اگر ما به سالمندانمان احترام نگذاريم، از خردسالان ونوجوانان چهانتظارى داشته باشيم كه با سالخوردگان و خود ما بااحترام و تعظيم و تكريم، برخورد كنند؟ اين ارتباط متقابلدرتاثيرگذاريهاى رفتارى را نمى‏توان ناديده گرفت. به قول معروف، اگراحترام امامزاده، توسط متولى رعايتنشود، از ديگران چه انتظارى‏است؟!

جاى سالمندان، پيش از آنكه در «آسايشگاه‏»ها و «سراى سالمندان‏»باشد، كانون گرم و بامحبت‏خانه‏هاست، تاچراغ خانه روشن بماند ومحور تجمع و الفت افراد گردند. و از انديشه آنان نيز استفاده شود.بالاخره آنان، حاصليك عمر، تجربه و چشيدن سرد و گرم روزگارندو مى‏توانند «مشاور» خوبى در تصميم‏گيريهاى زندگى باشند.

آنچه در آينه جوان بيند.

پير در خشت‏خام، آن بيند.

اين هم بعد ديگرى از برخورد با پيران است.

ه - تاثير رفتار

همچنان كه كودكان و نوجوانان، از رفتار و عمل بزرگترها درس والگو مى‏گيرند، سالخوردگان نيز گاهى از نظرفكرى و قضاوت وديدگاه، تحت تاثير رفتار جوانان قرار مى‏گيرند. بسيار اتفاق افتاده است‏كه خانواده‏اى غيرمتدين و بى‏تفاوت نسبت‏به ارزشها و پاكيها، در اثرمشاهده رفتار شايسته از جوانشان، به راه آمده‏اند. در واقع،جوان پاكدل‏پاك رفتار، با نحوه عملش بر بزرگترها هم تاثير بگذارد.

نقل اين نمونه تاريخى جالب است:

جوانى به نام «زكريا بن‏ابراهيم‏» مسيحى بود. چون مسلمان شد به‏سفر حج رفت. در اين سفر، امام صادق(ع) راديدار كرد. از جمله‏سؤالاتش از امام اين بود كه: پدر و مادر و بستگانم هنوز نصرانى‏اند. چه‏كنم؟ مادرم نيزنابيناست. آيا با آنان باشم و با آنان غذا بخورم؟ امام‏صادق(ع) پرسيد: آيا گوشت‏خوك مى‏خورند؟ گفت: نه، اصلادست‏به‏آن نمى‏زنند. امام فرمود: با آنان باش و به مادرت رسيدگى كن و اگر ازدنيا رفت، خودت كارهاى مربوطبه كفن و دفن او را انجام بده و به‏ديگران واگذار مكن.

زكريا پس از بازگشت از سفر حج، به توصيه امام صادق(ع) به‏مادرش بسيار نيكى و ملاطفت مى‏كرد، به او غذامى‏خوراند، لباس وسر و وضع او را تميز مى‏كرد و در خدمت وى كوشا بود. مادرش از اين‏تغيير رفتار، سؤالى بهذهنش رسيد، پرسيد: پسرم! قبلا كه نصرانى‏بودى با من چنين رفتارى نداشتى، چه شده كه پس از هجرت ومسلمان‏شدن چنين شده‏اى؟ گفت: يكى از فرزندان پيامبر اين دستور را به من‏داده است. مادر پرسيد: آيا اوپيامبر نيست؟ پسر گفت: خير، او پسرپيامبر است. مادر اصرار داشت كه نه، او حتما پيامبر است، چون اين‏گونهتعليمات، از تعاليم پيامبران است. پسرش جواب داد: خير، پس ازپيامبر اسلام، پيامبرى نخواهد آمد. او يكى ازفرزندان آخرين پيامبرالهى است.

مادرش گفت: پسرم! بهترين دين را برگزيده‏اى. به من هم ارايه بده‏و آن دين را بر من عرضه كن.

فرزند، تعاليم اسلام را بر مادر مسيحى خويش عرضه كرد. او هم‏به اسلام گرويد و مسلمان از دنيا رفت. (12) .

اين شاهدى بر تاثير عمل به «دستورهاى دين‏» در مورد نحوه‏معاشرت با والدين و برخورد با سالمندان است كهيك مسيحى را به‏اسلام جذب مى‏كند و نور هدايت را در دل او مى‏تاباند.

بر اين اساس، با ادب نسبت‏به بزرگان و گراميداشت‏خاطرسالمندان و تحويل گرفتن آنان و نيكى و مراقبت ازآنان، جامعه‏اى‏خوب و خانواده‏اى باصفا و روابطى مستحكم و عاطفى داشته باشيم.

و نيز ... قدر نعمت جوانى را بدانيم كه اين گوهر، هميشه با مانيست.

و چه نيكو سروده است ملك‏الشعراى بهار:

سحرگه به راهى يكى پير ديدم.

سوى خاك، خم گشته از ناتوانى.

بگفتم: چه گم كرده‏اى اندرين ره؟

بگفتا: جوانى، جوانى، جوانى.

پى‏نوشتها:

1) بحارالانوار، ج‏72، ص‏137.

2) همان.

3) همان.

4) همان، ص‏138.

5) غررالحكم، چاپ دانشگاه، حديث 11007.

6) همان، حديث 3857.

7) اسراء، آيه 23 و 24.

8) بحارالانوار، ج‏71، ص‏64.

9) همان، ص‏56.

10) غررالحكم، چاپ دانشگاه، حديث 10069.

11) بحارالانوار، ج‏71، ص‏65.

12) همان، ص‏52.