بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب بانوی کربلا (حضرت زینب علیها السلام), آیة الله سید رضا صدر   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     01 -
     02 -
     03 -
     04 -
     05 -
     06 -
     07 -
     fehrest -
 

 

 
 

پيش‏گفتار

بازشناسى زندگانى اهل بيت‏عليهم السلام به صورت كامل در جامعه امروزى - كه فرصت كامل وارزشمندى رابراى انديشمندان امت محمدى فراهم ساخته - ضرورتى اجتناب ناپذير است‏به ويژه آن كه در طى اعصارمختلف و ساليان دراز، همواره سعى دشمنان دانا و احيانا دوستان‏كج انديش در تحريف و نابودى آن بوده است.

موضوع اين كتاب هم در اين باره، گزارشى است داستان گونه از زندگى پر فراز و نشيب‏و عبرت‏آموز عقيله بنىهاشم و بزرگ ترين بانوى اسلام در زمان خويش، يعنى‏زينب كبرى‏عليها السلام.

مطالبى كه در صفحات اين كتاب خواهيد خواند، تنها سرگذشت پرماجراى‏«بانوى كربلا» نيست‏بلكهرويدادهايى است تكان دهنده و غم انگيز از تاريخ مسلمانان درمقطع خاصى از تاريخ صدر اسلام كه در اثربرخورد دو حركت كاملا متفاوت و متضاد- بعد از رحلت پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله - به وجود آمد، حركتىكه مى‏كوشيد روش و منش‏رسول خداصلى الله عليه وآله را در تمام ابعاد فكرى و اجتماعى و ... دنبال كرده ونگاهبان سنن الهى باشد وحركتى كه مى‏خواست نظام سياسى و اجتماعى دوران جاهليت را در قالب ديگر وموردقبول خويش، بر كرسى نشاند.

اهل بيت عصمت‏عليهم السلام و خاندان پيغمبر خدا، همراه ياران اندك و خدا باوران قليل،بر عقيده خويشپاى فشرده و «اسلام ناب محمدى‏» را از گزند نامحرمان حفظ نمودند، البته‏جان بر سر عقيده گذاشته و تاوانبس سنگينى پرداختند كه حماسه پرسوز و گداز حسينى درايام عاشورا از همان گونه‏هاست.

دگر انديشان مى‏خواستند از «جديد الاسلام‏» بودن مردم سود جسته و با نقاب «خليفة‏رسول الله‏» و بهره‏گيرىاز «بيعت ناس‏»، فرهنگ وحى را درپس پرده ظلمانى باقى مانده ازجاهليت استتار كنند تا آن جا كه تدوين سنتنبوى را نيز گناهى نابخشودنى و عملى حرام‏جلوه دادند، ولكن حركت‏سنجيده و عقلايى اهل بيت‏عليهم السلاماين خواسته آنان را باناكامى‏مواجه ساخت.

زينب كبرى، در برهه‏اى از زمان - در حالى كه غل و زنجير بر تن داشت و در مجموعه‏اى‏از اسرا قرار گرفته بود -رهبرى اين حركت را به عهده گرفت و به تصديق دوست و دشمن‏توانست‏به خوبى از عهده برآيد و رسالت‏خويشرا به پايان برد.

مؤلف دانشمند و مترجم عالى مقام توانسته‏اند با قلم شيوا و سحرآميز خويش، گوشه‏اى‏از حقيقت رسالت زينبكبرى را كه در راستاى رسالت‏برادر و پدر و جدش قرار داشت،نشان دهند.

خداوند متعال آنان را با شهداى كربلا محشور فرمايد.

در اين چاپ، نكات زير مورد توجه قرار گرفته است:

1 . ويرايش صورى;

2 . تصحيح اغلاط چاپى (چاپ‏هاى قبلى);

3 . تخريج منابع و مصادر به قدر امكان;

4 . اعراب‏گذارى و تصحيح اشعار عربى;

5 . تعيين ضبط اسامى و لغات مشكل.

سيدباقر خسروشاهى.

به‏نام او.

بانوى بانوان

ستاره درخشانى در آسمان تقوا طلوع كرد; گوهر گران‏بهايى در معدن فضيلت و انسانيت‏تكون يافت و در اصلابشامخه وارحام مطهره نگه‏دارى شد. نوگلى بويا در گلستان شرافت‏و بزرگوارى نمو يافت; نوزادى از مقدس‏ترينپستان‏ها شير خورد و در آغوش پاكيزه‏ترين‏مادران چشم گشود. كودكى در دامان با فضيلت‏ترين بانوى عالمپرورش يافت. دخترى كه‏دانشمندترين اساتيد به تربيتش همت گمارد. دوشيزه‏اى كه در ساده‏ترين وبى‏آلايش‏ترين‏زندگى‏ها رشد كرد و در تمام شؤون زندگى، پيوسته با واقعيت و حقيقت‏سروكار داشت وهرگز بازندگى خيالى و پندارى ارتباطى حاصل نكرد و در مكتب مقدسى‏كه در جهان بشرى‏نظير نداشت، عالى‏ترينتعليمات را فراگرفت و مورد عنايت مخصوص موجد مكتب واستادان بزرگ آن كه بزرگ‏ترين مربيان بشربوده‏اند قرار داشت و هر روز درس جديدى ازدانش و بينش و تقوا و فضيلت مى‏آموخت و با هوش سرشار واستعداد فوق‏العاده، همه آن‏تعليمات مقدس را در خزينه دل مى‏اندوخت و پياپى، خود را براى گرفتن درس‏هاىبالاتر،آماده مى‏نمود; شاگردى كه در محيط تحصيلى خود هيچ‏گونه رادع و مانعى نداشت و هر روزبهتر از دى، برنردبان ترقى و تعالى صعود مى‏كرد. خردمند بانويى كه از آغاز عمر در مركزحوادث بزرگ و پيش‏آمدهايى كه درتحولات زندگى بشر، داراى بزرگ‏ترين تاثير بوده،جاى داشت و از نزديك، با هوشى سرشار و نظرى دقيقبه‏حقيقت آن حوادث پى‏مى‏برد وموقعيت‏شخصيت‏هاى رحمانى و شيطانى را، كه در برابر يك‏ديگر قرار گرفتهبود; تشخيص‏مى‏داد و تاثير هركدام را به خوبى درك مى‏كرد و از راز پيروزى اين و رمز شكست آن آگاه بودوموفقيت‏هاى ابدى را كه در آغاز با شكست صورى جلوه‏گر مى‏شد، از شكست قطعى، كه‏در ابتدا با موفقيتپندارى همراه بود، تميز مى‏داد.

يكتا زنى كه نه تنها در زنان، بلكه در مردان عالم، كمتر نظيرش را مى‏توان ديد. توانابانويى‏كه عالى‏ترين نمونه‏اىاز شهامت و دليرى، دانش و بينش، كفايت و خردمندى، قدرت‏روحى و تشخيص موقعيت‏بوده وهر وظيفه‏اى ازوظايف گوناگون اجتماعى را كه به‏عهده‏گرفت، به خوبى انجام داد.

دانشمند بانويى‏كه بايد مردان جهان از خوان تعليماتش بهره برگيرند و از خرمن‏كمالاتش خوشه‏ها بچينند.

او بانوى بانوان، زينب، دختر اميرالمؤمنين بود.

تاريخ، خانواده‏اى مانند خانواده كوچك على‏عليه السلام سراغ ندارد، كه تمام افراد آن‏شخصيت‏هايى باشند كهدر سير تاريخ تاثيرى عميق داشته و تحولى فوق‏العاده ايجاد كرده‏باشند.

تاريخ به ما چنين نشان مى‏دهد كه اگر نابغه‏اى بزرگ از خانواده‏اى برخاست، نابغه‏ديگرى ازآن كمتربرمى‏خيزد; گويا او همه برجستگى‏ها و شايستگى‏هاى افرادخانواده رامى‏گيرد و براى دگران چيزى‏نمى‏گذارد.

لذا، او همه چيز مى‏شود و افراد ديگر خانواده هيچ...خانواده اميرالمؤمنين از اين قانون‏اجتماعى جداست.

زيرا همه افراد آن از بزرگان جهان مى‏باشند:

على‏عليه السلام بزرگ است، زهراعليها السلام بزرگ است، حسن‏عليه السلام بزرگ است، حسين‏عليه السلامبزرگ است،زينب‏عليها السلام بزرگ است.

هر چه رشد فكرى بشر بيشتر شود، عظمت اينان آشكارتر و شايستگى‏هاى آن هانمايان‏تر مى‏گردد.

نويسندگان جهان در باره هركدام، كتاب‏ها نوشته‏اند، ولى هنوز كسى نتوانسته عظمت‏آن ها را، آن طورى كهبوده، نشان دهد.

اگر اندكى چشم خود را بازتر كنيم و طبقه اعلاى اين خانواده را بنگريم، بزرگى وعظمتشان، عقل را ماتمى‏كند.

مؤسس اين خانواده، رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم بزرگ‏ترين مرد تاريخ است. مادر زهرا«خديجه‏»نمونه‏اى از بزرگ‏ترين فداكارى است. پدر على، ابوطالب، بزرگ‏ترين پشتيبان رسول‏خداصلى الله عليهوآله وسلم و سرور قريش بوده; او كسى است كه اسلام بر دوشش پايه‏گذارى شد.

مادر على‏عليه السلام فاطمه دخت اسد، مهربان‏ترين مادر براى رسول و بهترين پرستارآن‏حضرت بوده است.

كسانى‏كه در طبقات سه‏گانه اين‏خاندان قراردارند، هرچندخودشان در عظمت‏بايك‏ديگر تفاوت دارند، ولىهمه آن ها از بزرگ‏ترين عظماى جهان مى‏باشند.

جد عظيم است، جده عظيم است.

پدر عظيم است، مادر عظيم است.

پسر عظيم است، دختر عظيم است.

زينب يكى از اين عظماست.

من زينبى مى‏گويم و شما زينبى مى‏شنويد; كه نه خود به حقيقت كمالات و فضايل اورسيده‏ام و نه شمامى‏توانيد به اين حقيقت‏عالى برسيد.

من از دور ايستاده، آفتاب درخشان فضايل او را مى‏نگرم و هنگام مطالعه زندگى پرحادثه‏او از بس فوق‏العادگىاز خود نشان داده، در برابر پيشگاه باعظمت او سر فرود مى‏آورم.

آرى، چنان مادرى بايد چنين دخترى بياورد.

وآن مكتب، بايد اين شاگرد را تربيت كند.

مكتب مقدسى‏كه جدش رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم ايجاد كرده، و بزرگانى هم چون پدر و مادر ودوبرادرش، اساتيد آن مكتب بوده‏اند. شايسته است كه نمونه شاگردى آن، زينب دلير،دانشمند، بزرگ روح، با ارادهباشد. آن هم شاگردى‏كه، خون اساتيدش در رگ و پوستش‏وجود دارد و خوى آن ها را به‏ارث برده است.

زينب، ماهى است كه از پنج‏خورشيد تابان كسب‏نور كرده و ازهر كدام به طورشايسته‏اى بهره بر گرفته، و آن گاهجهانى را روشنايى بخشيده است.

خون پاك، ريشه پاك، شير پاك، ذكاوت سرشار، مربيان بزرگ، شركت در بزرگ‏ترين‏انقلاب‏هاى بشرى، تجربهحوادث و تحولات بزرگ جهان، زينب را، آن‏طور كه شايسته‏بود،پرورش داد و او را نمونه‏اى از عالى‏ترين مراتبانسانيت قرار داد.

زنان جهان عموما و بانوان مسلمان خصوصا، بايد از گفتار و رفتار زينب سرمشق بگيرندو از تعليمات عاليه اينبانوى بزرگ بهره‏مند گردند و از افتخار شاگردى مكتب زينب، برخودببالند.

دختر زهرا در دوره زندگى ساده و كوتاهش، كمتر خوش بوده و بيشتر با رنج و غم همراه‏بود، ولى اين رنج واندوه به جاى آن كه او را از اداى وظيفه باز دارد، بر استقامتش افزوده وقواى روحى‏اش را فشرده‏تر و نيرومندتركرده است.

بانوى بانوان در دوره زندگى، وظايف گوناگونى بر عهده گرفته است.

هنگام كودكى، اداره خانه پدر را به‏عهده داشته و از برادران ارجمندش پرستارى مى‏كرده‏و بار فراق مادر رابردوش آن ها سبك مى‏كرده است.

آن دم كه به خانه شوهر رفته، همسرى گران‏بها براى شوهر و مادرى بى‏نظير براى‏فرزندانش بوده است.

زمانى به تعليم و تربيت‏بانوان مسلمان مى‏پرداخته است.

در كربلا نيز، وظايف بزرگ و گوناگونى را انجام داده است.

از برادر نگه‏دارى مى‏كرده، بيوه‏زنان و داغ‏ديدگان را غم‏گسار بوده، آن دم كه وظيفه‏ايجاب كرد، كه از خيمهبيرون آيد و سپاه پيروزمندكوفه را سرزنش كند، و سپس كاروان‏دل‏شكسته و مصيبت‏كشيده را قافله سالار باشد، اين وظيفه را نيز به خوبى انجام داد.دختر زهراعليها السلام معناى زيربار ظلم نرفتن و در برابر ظالم استقامتورزيدن را نشان داد وبا قدرت روحى خود، كاخ ستم‏گران را ويران ساخت و به جهانيان اعلام‏كرد كه با ازخودگذشتن مى‏توان قدرت‏مندترين ستم‏كاران راكوبيد.

خواهر حسين‏عليه السلام در اين جهاد مقدس، ترس و بيمى به‏خود راه نداد و با نهايت دليرى،ابن‏زياد شومسركش بى‏رحم، و يزيد پليد مقتدر بى‏عرضه را مفتضح ساخت. آرى، يزيدمقتدر بود; زيرا او وارث قدرتى بود كهدگران ايجاد كرده بودند، بى‏عرضه بود; زيرا خودلياقت ايجاد قدرتى نداشت، و بر سر خوان قدرتى گستردهنشسته بود.

بانوى خردمند بنى‏هاشم، كوفيان را كه دوستان دغل‏باز بودند، رسوا كرد، دوستانى‏كه‏هنگام خوشى و سيادتيارند، و موقع سختى خار، و با دشمن هم‏گام.

روز به‏روز بدنامى كوفيان و رسوايى آن ها افزوده مى‏شود و تا دنيا باقى است، جهان خردو انسانيت، بر آن هالعنت مى‏فرستد.

زينب، تا برادر والامقامش در حيات بود، او را خدمت گزار و فرزندانش را پرستار بود، وهنگامى‏كه برادر عازمكشته شدن گرديد، زينب هر چه در قدرت داشت، براى حفظجان‏برادر نثار كرد.

فرزند دل‏بندش را در راه برادر بزرگوارش فدا كرد. براى برادر در فكر جمع‏آورى سپاه‏بود. روحيه سربازان برادررا تقويت مى‏كرد. هنگامى‏كه جوان برومند برادرش در خاك وخون غلتيد، و پدر داغ‏ديده ايستاده، مى‏نگريست،زينب خود را رسانيد كه توجه برادر رابه جاى ديگر منعطف سازد، مبادا در اثر اين مصيبت جان‏فرسا، نيروىبرادر كاسته شود.وقتى كه برادر تنها ماند و يك تنه به نبرد ادامه‏مى داد، زينب، جان خود را در كف دست‏گرفت،و به سوى عمر سعد و سپاه بى‏رحم كوفه‏روان شد; شايد ساعتى، شهادت برادر رابه‏تاخير اندازد.

شب يازدهم محرم، زينب بى‏كس شد.

در ساعتى چند به‏قول خودش: جدش و پدرش و مادرش و برادرانش و همه كسانش ازدستش رفتند، و همگىدر خاك‏و خون غلتيدند.

شب دهم و شام دهم!

چقدر تفاوت ميان اين شب سپيد و آن شام سياه وجود داشت!

وه كه چه شام تيره‏اى بود!

زينب در شب دهم همه كس داشت، ولى در شام دهم هيچ‏كس نداشت!

در شب دهم پشت و پناه داشت، سرور داشت، نقطه اتكا داشت، برادر داشت، پسرداشت، جوان داشت، كودكداشت، شيرخوارداشت، ولى در شب يازدهم، هيچ‏كدام رانداشت!

زينب در شب دهم، خواهر بود، مادر بود، عمه بود، سروربود، ولى در شام دهم نبود!

در شب دهم، خيمه و خرگاه داشت، جامه نو برتن داشت، چراغ داشت، بستر خواب‏داشت، خدمت‏گزاران بسيارداشت، ولى در شام دهم نداشت!

در شب دهم، تنش سالم بود، ولى در شام دهم، از تازيانه‏مجروح !

آرى... در شام دهم زينب چيزى داشت، كه‏درشب‏دهم‏نداشت!

آيا آن چه بود؟

آب بود! آرى آب بود!

زينب در شام دهم آب داشت، ولى درشب دهم نداشت!

آيا دمى كه آب، حلال گرديد، اول خودش نوشيد، يا به‏زنان خون‏جگر و كودكان يتيم‏دربه‏در داد؟

نخستين دفعه‏اى‏كه خواست آب بنوشد چه حالى داشت؟

چه خاطراتى در قلبش مى‏تپيد؟! چه تشنه‏كامان بزرگوارى را كه با لب تشنه جان دادند،به‏خاطر مى‏آورد؟ آياقدرت بر نوشيدن آب داشت؟ چگونه به‏كودكان يتيم و زنان داغ‏ديده‏آب داد؟!

من كه از جواب ناتوانم!

من نمى‏دانم خداوند در اين تن رنجور چقدر نيرو نهفته بود؟

زيرا اين همه مصيبت موجب نشد كه زينب را از سرپرستى زنان داغ‏ديده، و كودكان يتيم‏باز دارد. در ميانآن‏همه كودك، يكى به‏زير سم ستور نرفت! و در آتش‏سوزى خيمه‏هانسوخت! ويكى در آن شام شوم، و در آنبيابان بى‏رحم، گم نشد... هنگام حركت كاروان اسيربه سوى كوفه، وقتى كه خواهر حسين‏عليه السلام مى‏بينديادگار برادرش امام سجادعليه السلام از شدت‏مصيبت‏حالش دگرگون شده، براى تسليت‏برادرزاده‏اقدام مى‏كند!

در طول راه، زينب، كودكان پدركشته را مادر بود و پدرى مى‏كرد! و تنش در برابرتازيانه‏هايى‏كه به سوى آن هامى‏آمد سپر بود، و در نگه‏دارى آن ها جان‏فشانى مى‏كرد.

اگر بيوه‏زنى از كاروان عقب مى‏ماند، وياكودكى از محمل بر زمين مى‏افتاد، دختر على‏عليه السلام‏زن را به‏كاروانمى‏رسانيد و كودك را سوار مى‏كرد!

زينب، با پليدترين مرد روى زمين يعنى ابن‏زياد طورى سخن گفت و نوعى رفتار كرد،وبا يزيد كه شوم‏ترينامپراتوران فاتح‏بود، جور دگر سخن گفت‏و رفتار دگر داشت.

وقتى كه ابن‏زياد تصميم به‏كشتن امام‏سجادعليه السلام گرفت، خواهر حسين‏عليه السلام چنان فداكارى‏و ازخودگذشتگى نشان داد، كه آن ناپاك را از آن تصميم شوم منصرف ساخت.

هنگامى‏كه يزيد، سرمست‏باده ورزى شده‏بود، و با چوب‏دستى بر دندان‏هاى سربريده‏برادر مى‏نواخت، خواهركارى كرد و سخنى گفت كه‏شيرينى پيروزى را تاابد در كام يزيدتلخ كرد.

پس از بازگشت از شام، خواهر يك‏سره به سوى قبر برادر رفت تا مطمئن شود كه آن‏پيكر مقدس و يارانش دفنشده‏اند، آن گاه به مدينه بازگشت .

ولى!

ولى در طول اين مدت، اشك ديده و سوز دلش آرام نگرفت.

آسايش زينب وقتى بود كه مى‏نشست و سر به‏زانوى غم مى‏نهاد و مى‏گريست.

دختر اميرالمؤمنين‏عليه السلام آن‏قدر گريست، تا اشك‏هايش بخشكيد.

در ميان اين همه فشار و مصيبت، چيزى كه نمايان شد، بزرگى و عظمت زينب بود، ومعلوم شد كه نواده رسولخداصلى الله عليه وآله چقدر نيرو دارد؟ و خداوند به آن پيكر ستم‏كشيده، وآن‏روح رنج‏ديده، چقدرتوانايى دادهاست!

بزرگ‏ترين مصيبت ناگوارى‏كه در تاريخ بشر كمتر نظير داشته، بر اين پيكر رنجور و آن‏روح نازنين وارد آمد، ولىوى دست و پاى خود را گم نكرد و از هدف خود منحرف نشد ومانند كوه استوار بماند. دختر اميرالمؤمنين،مصيبت‏هاى گوناگون داشت:

داغ عزيزان و پيكر پاره‏پاره آن‏ها، اسيرى و دربه‏درى، آتش‏سوزى و خون‏جگرى، ذلت‏پس از عزت، گشاده‏رويىتازيانه‏هاى عرب‏هاى‏بى‏رحم، زخم زبان‏هاى مردم پليد، تذكرزمان خلافت پدر در كوفه، و حقوقى‏كه پدرش برگردن‏اهل كوفه داشت، و رفتار كوفيان،هركدام از اين‏ها بس است كه انسانى را از پا بيندازد، چه برسد كه تمامآن‏ها بر يك تن هجوم‏بياورد.

اضافه براين، وظايف سنگينى را نيز بايد عهده‏دار شود. ولى‏دختر على‏عليها السلام خم به‏ابرونياورد، و آن چه كهعقل در وقت آسايش خاطرتشخيص مى‏دهد، انجام داد.

تاكنون نشده از نظر سياسى براى گفتار و رفتار زينب در سفر اسارت، يك اشتباه سياسى‏گرفت; عقل هر چهبينديشد كه درآن‏جايى‏كه زينب سخنى گفته و يا رفتارى كرده، سخنى‏بهتر ويا رفتارى خردمندانه‏تر بجويد،نخواهد يافت.

شاهكارهاى سياسى زينب بسيار است كه شمارش آن موجب تفصيل خواهد بود.

زينب در هنگام سخن از رسول خداصلى الله عليه وآله «به‏پدرم‏» تعبير كرد، و به جهانيان اعلام داشت‏كه يزيديانچگونه مردمى هستند! و چه كسى را كشتند، وچه كسى را اسير كردند! و قدرتى كه‏در دست آنان بود، ازكجاآمده‏بود، و نكته‏هاى ديگرى‏كه بيانش مقدمه مارا از صورت مقدمه‏بودن خارج مى‏سازد.

اين جاست كه رازى نهفته آشكار مى‏شود، كه چرا سيدالشهداعليه السلام بانوى بانوان و زنان وكودكان راهمراهبرد، با آن كه خودش به‏سر انجام سفرش آگاه بود واهل كوفه را خوب‏مى‏شناخت.

اسارت بانوان، فاجعه‏كربلا و جنايات بنى‏اميه و فداكارى حسين‏عليه السلام را از پس پرده بيرون‏آورد.

اگر اسارت آن ها نبود، دشمنان آل محمدصلى الله عليه وآله پرده‏اى برجنايات كربلا مى‏كشيدند ونمى‏گذاشتندكسى از آن آگاه شود، وكسانى را كه اطلاع داشتند، زبانشان‏را به وسيله پول و يازور مى‏بستند، واين جنايتهولناك، و اين فداكارى بزرگ را از صفحات تاريخ محومى‏كردند.

چنان كه بسيارى از جنايت‏كاران، آثار جرم وجنايت‏خود را محو كردند; مگر ستمى كه‏بر مادر زينب شد، ازصفحات تاريخ محونگرديد؟!

ولى زينب بايد در كربلا باشد، فداكارى برادر، و جنايت‏كارى بنى‏اميه را ببيند، و سپس‏اسير شود، تا اينقيقت‏بزرگ محو نشود.

گزافه نگفته‏ايم اگر بگوييم: اسارت زينب موجب زنده شدن پدرش على‏عليه السلام و جدش‏رسول‏خداصلى اللهعليه وآله و تجديد حيات اسلام بود; زيرا بنى‏اميه با زور و پول و حيله‏گرى مى‏خواستندهمه را محوونابود كنندواثرى از رسالت رسول‏صلى الله عليه وآله باقى نگذارند.

كشته‏شدن حسين‏عليه السلام اين نقشه پليد را برباد داد و اسارت‏زينب، كشته شدن حسين را برملا ساخت.

زينب، عمر درازى نكرد و در جوانى از دنيا رفت.

ولى اين حقيقت از وى به‏يادگار بماند.

اين كتاب.

در سال 31 شمسى به‏كشورهاى عربى مسافرت‏كردم و در روز يازدهم محرم سال 71يكى از دوستان لبنانى اينكتاب را به‏من عنايت كرد.

پس از مطالعه، آن را بسيار شايسته و شيوا يافتم و به‏مضمون:

خوش‏ترآن باشد كه ذكر دلبران.

گفته آيد در حديث ديگران.

تصميم به ترجمه آن گرفتم و در همان لبنان ترجمه‏اش را پايان دادم و از بركات وجود مقدس‏زينب در آن‏ديار، ازخطراتى بزرگ مصون ماندم.

پس از مراجعت‏به ايران، يكى دوبار در آن تجديد نظر كرده، اينك تقديم‏خوانندگان‏عزيز مى‏شود.

نويسنده

نويسنده كتاب، بانو دكتر عائشه بنت‏الشاطى، ازنويسندگان درجه اول عرب و فرزنديكى از روحانيان مصر است.

نويسنده هر چند اطلاعات بسيار عميقى نداشته و اشتباهات تاريخى نيز دارد، كه بعضى‏از آن ها در پاورقىاشاره شده، ولى حقايق تاريخى را باقلمى بسيارشيرين و سبكى دل‏پذيربيان مى‏كند.

آثار ديگر نويسنده كه پس از نوشتن اين كتاب تاليف كرده‏است:

آمنه دخت وهب: مادر رسول خداصلى الله عليه وآله، زنان پيغمبرصلى الله عليه وآله وديگر دختران پيغمبرصلىالله عليه وآله است، كه در هريك،ناحيه‏اى از زندگى رسول‏صلى الله عليه وآله را خواسته است‏بيان كند.

به‏نظر اين جانب، هيچ يك از آن‏ها، در شيرينى عبارت و زيبايى سبك، مانند كتاب مانيست.

روش ترجمه كتاب

در ترجمه، من طرف‏دار روشى هستم كه امروز به‏نام «ترجمه محدود» ناميده مى‏شود;زيرا روشى را كه به‏نام«ترجمه آزاد» مى‏نامند، به‏نظر من، ترجمه‏اش نمى‏توان ناميد و دراين جا بحثى است مفصل كه به‏واسطهاختصار، از ذكر آن خوددارى مى‏شود.

لذا، تا حد امكان، كوشش كرده‏ام كه ترجمه من محدود باشد و در عين حال رنگ زبان‏فارسى محفوظ بماند. درجايى كه مناسب بوده نيز، توضيحاتى در پاورقى داده شده است.

قم، سيدرضا صدر.

يك شنبه دهم ذوالقعده 1376.

نوزدهم خرداد 1336.

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation