بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 14, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
     SAHIFE16 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

چيز وقف كرد !!! ما يك همچنين حاكمى مى خواهيم ، ما كه اين قدر زحمت مى كشيم و فرياد مىزنـيـم و مـلت اسـلام را دعـوت مـى كـنـيـم ، دعـوت مـى كنيم كه ما يك حاكمى مى خواهيم . يكسـلطـانـى مـى خـواهـيـم كـه خـيـانـتـكـار نـبـاشـد. داشـت حـسـاب بـيـتالمـال را مـى كـرد، حـسـاب زكـات و چـيـزهـائى كـه ، مـاليـات هـايـى كـه بـه بـيـتالمـال بـايـد مـردم بـدهـنـد، چـراغ روغـنـى اش (آن وقـت چـراغمـثـل ايـنـكـه بـا روغـن روشـن مـى شـده ) پيه سوز به اصطلاح ما، اين چراغ روشن بود وحـضـرت مـشـغـول نـوشـتـن حـسـاب بـود، يـك كـسـى آمـد (بـه حـسـب آن چـيـزى كـهنقل شده است ) كسى آمد با حضرت صحبت بكند حضرت آن چراغ را خاموش كرد گفت آن وقتكـه ايـن روشـن بود براى حساب بيت المال مسلمان ها بود حالا كه خواهيد با من صحبت كنيدمـربـوط بـه ايـن نـيـسـت مـن چـراغ را خـامـوش كـردم ،مال مردم ، مال بيت المال است ، من حق ندارم .
حكومت اسلامى مانعى براى خيانت ، غارتگرى و هرج و مرج
حـالا شـمـا ملاحظه كنيد كه اين رئيس جمهورها چه مى كنند، اين سلاطين چه مى كنند، چون ازآنها اطلاع نداريم برگرديد ايران را نگاه كنيد، برگرديد ببينيد كه اين آقا كه حالا اينهـمـه فـسـاد كـرده چـه مـى كـنـد، بـا بـيـت المـال مـردم چـه مـى كـنـد، بـا بـيـتالمال مسلمين . ما يك چنان حاكم هايى را مى گوئيم كه ، هى مى پرسند اسلام چيست ، اسلامچيست ؟ اسلام يك چيزى نيست كه بخواهد همه چيز را به هم بزند. اسلام تمام نظام طبيعت راحـفـظ ميكند، فسادهايش را جلوگيرى مى كند. حكومت باشد اما حكومت چپاولگر نباشد، حكومتخـائن نباشد، نه اين كه مى خواهد حكومت را به هم بزند، خوب آنها خودشان حكومت داشتند.سلطنت به معناى حكومت (نه به اين معناى خلافكارى و اينها) به معناى حكومت اسلامى هست ،حـاكـم اسـلامـى اسـت ، نـظـام اسـلامـى هـسـت لكـن ايـنچپاول ها و اين دزدى ها و اين خيانت ها نيست ، منهاى اينهاست .
فـرياد ما كه مى گوئيم كه حكومت اسلامى مى خواهيم و مرگ بر اين سلطنت كثافت كارى ،بـراى ايـن اسـت كـه مـا مـى بـيـنـيم كه خودمان مى دانيم ، و هم يك وقت تاريخ مى خوانيم ،سـلاطين سابق هر چه بودند، جبار بودند لكن خيانت در آنها كم بوده جبار بودند، تبهكاربـودنـد، تـعـدى مـى كـردنـد بـه مـردم امـا مـملكتشان شان را به يك مملكت ديگرى ، منافعمـمـلكـتـشـان را بـه مـملكت ديگرى نمى دادند. من نديدم كه يكى از سلاطين سابق مملكتش رافـروخته باشد به يك كسى ، منافع مملكتش را تقديم ديگرى كرده باشد، اين اخيرا شدهو خـصـوصـا در زمـان ايـن آقـا، در زمـان ايـن سـلطـان مـفـسـد ايـنمسائل پيدا شده است كه هر چيزى كه ما داريم اينها از بين برده اند. زندگى خودشان اينزندگى است ، زندگى شما اين است كه مى بينيد، توى اينجا بنشينيد، توى اين جاهاى نم. ايـن زنـدگى آنهاست . كه من اين را دو سه دفعه گفته ام تا حالا (كه نوشته بود كسىبراى من و يا در مجله خواندم ، الان يادم نيست ) كه يكى از خواهرهاى اين آقا يك ويلايى دركـجا تهيه كرده كه پول آن ويلا را من الان يادم نيست ، خيلى قلم درشت محيرالعقولى بود،آنـى كـه يـادم هـسـت ايـن كـلمـه اش اسـت كـه پـنـج مـيـليـون دلار خرج گلكارى و تزئيناتگلكاريش شده يعنى 35 ميليون تومان . ما يك همچنين سلطانى ديده ايم كه چراغ را خاموش
مى كند كه آن چراغ به قدر دو دقيقه كه با اين شخص مى خواهد صحبت عادى بكند، صحبترفـاقـتـى مـثـلا بـكـند اين ديگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه بارگاهش اين مسجد است ،تـوى ايـن مـسجد مى آيد مى نشيند، همه مى آيند حرف هايشان را به او مى زنند، از مسجد هملشـگـر درسـت مـى كـنـد مـى فرستد به اين طرف آن طرف براى عرض مى كنم پيشرفتاسـلام لكـن زنـدگـيش همين است كه عرض كردم كه يك پوست هست و وقتى كه شب مردنش ،شـب شـهادت حضرت ، وقتى كه مهمان بود منزل دخترش نمك آورد و شير، گفت تو چه وقتديده بودى كه من (بر حسب نقل ) دو تا چيز همراه بخورم ، رفت نمك را برداشت فرموده كه، بـه جـاى نـمـك شـيـر را بردار، نان با نمك را خورد آن سلطان حجاز، ايران ، سوريه ،لبـنـان ، عـراق ، مـاوراى ايـنـهـا، اردن و امـثـال ذلك . ايـن شـب آخـر زنـدگـى ايـشـان درحـال آن قـدرتمندى . ايشان ، خواهر بزرگوار!! اين آقا خواهر جنايتكار اين جنايتكار، پنجمـيـليون دلار خرج گلكارى ، نوشته بود خرج گلكارى اين ويلائى كه ايشان تهيه كردهاسـت در خـارج كـرده . ديـشـب هـم كـه در يـكـى از روزنـامـه هاى اينجا من خواندم كه نوشتهبودند،كه آورده بودند كه شب چهارم آبان شاه خودش با فرح جشن گرفته براى اينكهديـگـران كـه از خـانـواده او بـودنـد هـمـه رفـتـه انـد،پول ها را برداشتند و رفتند. مال اين ملت رفت به آمريكا و چند روز پيش از اين هم گفتندكـه از ايـران تـلفـن كـرده بـودنـد كـه يـك طـيـاره پـر از جواهرات ، جواهرات سلطنتى رانـقـل كـردنـد بـه آمـريـكـا. حـالا كـه ايـشـان احـتـمـال رفـتـن مـى دهـد داردچـپـاول مـى كـنـد ايـن مـلت را، دارد مى برد. ما كه حكومت اسلامى مى گوئيم اين هرج و مرجنـبـايـد بـاشـد، بـه مـا مـى گويند كه شما حكومت اسلامى مى خواهيد بكنيد، مى خواهيد كهاصـلش چـرخ ايـن مـمـلكـت را بـخـوابـانـيـد. ايـن غـلط اسـت كـه مـى گـويند اينها تبليغاتبـاطـل اسـت ، ما چرخ ‌ها را به راه ميخواهيم بيندازيم . الان چرخ ‌هاى مملكت طرف اروپا داردحـركـت مـيـكـنـد، نـفت هاى شما الان به اروپا و به آمريكا دارد مى رود. ما ميخواهيم جلوى اينگـرفـته شود، يك مقدار عاقلانه اش فروش برود آنهم ارز دست ما بيايد نه اينكه نفت مارا بـبـرنـد و پايگاه براى آمريكا درست بكنند، عوض آن اين باشد كه اسلحه بياورند وپايگاه براى آمريكا درست كنند. ما مى گوئيم هرج و مرج بايد نباشد، نمى گوئيم حكومتنـمـى خـواهـيـم ، ما حكومت مى خواهيم اما اين نحو حكومت ، نه به آنطور. البته هيچ كس نمىتـوانـد آنـطـور امـا يـك حـكـومـتـى بـاشـد كـه دزد نـبـاشـد،لااقـل خـيـانـتكار و جنايتكار نباشد، يك حكومتى كه براى اينكه يكدفعه بگويند مرگ برشاه ، يك عده اى را نكشند !!! شما خيال كرديد كه اگر !!! در هر صورت مساءله اين است ،حكومت اسلامى اين است ، از حكومت اسلامى شما را نترسانند، حكومت عدالت است ، حكومت استكـه زنـدگـى شـما را زندگى مرفه انشاءالله قرار مى دهد، براى مردم نفع دارد، براىمـردم هـمـه اش مـنـفـعـت اسـت و امـيـد اسـت انـشـاءالله بـه زودى ايـنعمل انجام بگيرد.
و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 8/8/57
بيانات امام خمينى در مورد تبليغات اجانب بر عليه اسلام و روحانيت
تبليغات كذب اجانب بر عليه پشتوانه هاى مقاومت مسلمين
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم
بسم الله الرحمن الرحيم
مـا مـواجـه هـسـتـيـم بـا تبليغاتى كه از آنوقتى كه خارجى ها راه پيدا كردند به ايران ومطالعات كردند در ايران و خواستند ذخائر ايران را ببرند، شروع به تبليغاتى كردندكـه اسـلام و روحـانـيـت اسـلام را در نـظـر مـردم يـك چـيـز مـخالف با زندگى ، مخالف باعـقـل ، ارتـجـاعى ، به درد زندگى نخور، از اين چيزها معرفى كنند. با آن تبليغات دامنهدارشان اين تهمت ها را زدند كه مثل اديان افيون هستند براى تخدير مردم و اين هم سرمايهدارها درست كردند و علماى اسلام هم عمال همين سرمايه دارها هستند و مردم را تخدير مى كنندكـه مردم صدايشان در نيايد، انقلابى پيدا نشود. و اين كارى است كه مبلغين و آنهائى كهاسلام را سدى از براى منافعشان مى دانستند و علماى اسلام را هم سدى ديگر، اين تبليغاترا كردند.
مـا بـسيارى از مطالبش را تدريجا در اين روزهايى كه اينجا بوديم براى اين آقايان كهالبـتـه مـرتـب عوض مى شوند و اشخاص ديگر مى آيند گفته ايم من جمله از چيزهائى كهگـفـته شده است و لازم است باز گفته بشود اين است كه بايد انسان ببيند كه سند اسلامكه قرآن است ، آيا اين سند، سندى است كه اگر كسى مطالعه آن را بكند يا تعليمات آنرا ياد بگيرد، اين جزء افيون هاست و مى رود توى خانه اش مى نشيند يا مردم را دعوت مىكند به دير و خرابات ؟ يا اينكه قرآن محرك جامعه است ؟ طرف رد ظلم و رد ستم كارهائىكه در خارج مى شود هست ؟
كـسـى كـه يك مقدارى آشنا باشد به منطق قرآن ، مى بيند كه اين قرآن است كه وادار كردپـيغمبر اسلام را به اين كه با اين سرمايه دارها دائما در جنگ باشد و با اين كسانى كهدر حـجاز و در طائف و در مكه و اينها، سرمايه دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدرىكـه قدرتمند بودند، قرآن بود كه پيغمبر اكرم را وادار كرد به اينكه با اين مردمى كهبـا مـليـت مردم ، با منافع توده هاى مردم مخالف هستند و استثمار مى كنند اينها را، با اينهابايد جنگ بكنيد و تاديبى حاصل بشود.
جـنـگ هـائى كه پيغمبر در زمان حياتشان فرموده اند (بعد از اينكه آنوقتى كه اسباب جنگفـراهـم شـد بـرايـشـان ) ايـن جـنـگ هـمـيـشـه بـا زورمـنـدهـا بـوده اسـت ، بـا آنـهـامثل ابوسفيان و امثال آنها كه
قدرتمندها بودند و اينها منافع ملت ها را، ملت خودشان را مى خواستند براى خودشان چيزبـكـنـند و ظلم و ستمكارى و اينهابيعدالتى رايج بوده است و جنگ هائى كه واقع شده بينمستضعفين بوده و مردم طبقه سه (فقرا) با اين زورمندها واينهائى كه مى خواستند حق فقرارا بـخـورنـد و لسـان قـرآن در آيـاتى كه در باب جنگ ، جنگ با اين مشركين كه در آنوقتداراى قدرت بودند، آياتى كه وارد شده است يكى و دو تا نيست ، بسيار آيات درباب جنگاست و در جدال با اينها و در تمام قرآن اگر پيدا بكنيد يك آيه اى كه مردم را بگويد باايـنـهـا ملايمت بكنيد و برويد توى خانه تان بخوابيد تا اينها هر كارى بخواهند بكنند،بكنند، اگر اين جور پيدا شد، آنوقت حق دارد كسى بگويد كه اين قرآن آمده است و دين آمدهاسـت و افـيـون اسـت . افـيـون مـعـنـايـش ايـن اسـت كـهمـثـل تـريـاك كه ، اين مواد مخدره كه استعمال مى كنند و انسان بعد از استعمالش به چرتمـى رود، قرآن آمده است كه مردم را به چرت وادار كند! اين تبليغى بوده است كه بر ضدقـرآن شـده اسـت و نـكـتـه اين تبليغ هم اين بوده است كه مسلمين را از قرآن جدا كنند و منطققـرآن را بـشـكـنـنـد در بـيـن مـسلمين ، تا اينكه اين شرقى ها كه مسلمين هستند و داراى مخازنهـسـتـنـد، ديـگـر پـشـتـوانـه اى نـداشته باشند كه مقاومت كنند. اگر قرآن و روحانيت قرآننباشد، اين مردم و توده ها، اينها مقاومت نمى كنند.اينها هستند كه ممكن است ، اينطور مطالعاتبـه آنـجـا رسـيـده كه اينكه سد است از براى راه استفاده غرب ، اين عبارت از قرآن است وعـبارت از آن كسانى كه درس قرآن خوانده اند، آنها ممكن است يك وقتى جلوگيرى بكنند ازمـنـافـع ، پـس بـايـد ايـن دو تـا سد را شكست تا راه باز بشود. قرآن را با اين منطق بهقـول خودشان شكستند يا خيال شكستنش را داشتند كه اصلا دين ، نه دين اسلام ، اصلا ديناز اول كـه بـوده اسـت يـك مـخـدرى بـوده . ايـن بـراى ايـن اسـت كـه ، نـه اينكه آنها اطلاعنـداشتند، آنها اطلاعاتشان صحيح بوده ، داشتند اطلاعات ، آنها فريبكارى مى كردند، ماهااطـلاع نـداشتيم كه فريب مى خورديم ، آنها فريب مى دادند و مقصد داشتند، مقصد سياسىداشتند كه منافعش به خودشان برسد و ليكن مسلمين فريب خوردند. ما بى اطلاع بوديم ،شـايـد در بـيـن جـوان هاى ما حالا هم باز كه به بركت اسلام و قرآن و روحانيت واينها، يكهـمـچـنـيـن اسـاسى را دارند به هم مى زنند و متزلزل مى كنند، حالا هم اگر يك كسى كه ازعـمـال آنـهـاست يا خير، خودش بازى خورده ، شايد آن هم حالا همين حرف را باز تكرار كندكه نه ، قرآن و مثلا روحانيون ، اينها مخدرات هستند. با اينكه مى بينند اين نهضتى كه درپـانـزده سـال پـيـش از ايـن تـا حـالا بـه پـا شـده اسـت و الانمـتـزلزل كرده است نه شاه را متزلزل كرده است آمريكا را، انگلستان را، شوروى را و اينهادارنـد مـطـالعـه مـى كـنـند كه چطور تخلص پيدا كنند و نمى توانند هم تخلص پيدا كنندبـراى ايـنـكـه از سـرنـيـزه كـارى بـر نـمـى آيـد درمقابل اراده ملت ، اينها هم باز در بينشان شايد پيدا بشود يك جاهلى كه يك همچنين كلمه اىبگويد و ليكن از بى اطلاعى است .
انـبـيـاى سـابـق هـم هـر كدامشان كه ما از تاريخ ‌شان اطلاع داريم يك اشخاصى بودند ازطـبـقـه سـوم و از ايـن فـقـرا و ايـنـهـا قـيـام مـى كـردنـد درمـقـابـل سـلاطـيـن شـان ، مـثـل حـضـرت مـوسـى (ع ) درمقابل فرعون ، يك مرد شبانى با يك عصائى قيام مى كند و مردم را دعوت مى كند و مى رودسـراغ فرعون و فرعون را مى خواهد دعوت كند براى اينكه او را آدمش كند. اين جور نبودهاست كه از فرعون بعث شده باشد موسى براى تخدير توده ، از توده پيدا
شـده اسـت يـعـنـى خـدا از تـوده انـتـخـاب كـرده اسـت ايـن را درمـقـابـل قـدرت فرعون و هكذا ساير انبياء (ع ) و آنهائى كه ما اطلاع از آنها داريم اينطوربـوده اند و پيغمبر اكرم كه ديگر نزديك به ماست نسبت به آنها و اطلاعمان از تاريخ آنبيشتر است و جنگ هائى كه او كرده همه معلوم است كه چند تا جنگ كرده و با كى جنگ كرده ،جـنـگ هـا هـمه با اشخاص ظالم و متعدى و قلدر بوده است . پس اين منطق كه اسلام يا سايراديـان از مـخـدرات اسـت ، ايـن مـنـطـق اجـانـب اسـت كـه مـى خـواهـنـدمـال شـمـا را بـخـورنـد، مـى خـواهـنـد مـا را از قـرآنمـنـفـصـل كـنـنـد تـا ايـنـكـه پـشـتـوانـه اى نـداشـتـه بـاشـيـم ،مـثـل قـدرت قـرآنـى پـشـت سـر مـا نباشد و ما متفرق بشويم و هر كسى يك چيزى بگويد وتـبـليـغـات آنـهـا اثـر بـكـنـد و جـوان هـاى مـا را مـنـحـرف كـند و اسباب اين بشود كه آنهامشغول كارشان بشوند.
كيفيت زندگى و سياست روساى حكومت اسلامى و حكومت هاى ماركسيستى
وقـتـى مـى آئيـم سـراغ آنـهـائى كـه ديـن را تـبـليـغ مـى كـردنـد،مثل خود پيغمبر و حضرت امير (ع ) خلفاى پيغمبر يعنى خلفاى صورى پيغمبر تا آنوقتىكـه بـاب خـلافـت در كـار بود و به سلطنت نرسيده بود، بعد از علماى اسلام ، شما اگرتـاريـخ را مـلاحـظه كنيد هميشه جنگ ما بين اين طايفه و قلدرها بوده ، هيچ وقت همچون نبودهاسـت كـه ايـنـهـا سـاكـت بـنـشـيـنـنـد، مـنتهى به مقدار قدرت و به مقدارى كه عرض مى كنمتوانائى داشتند و كم بوده است توانائى شان ، آن هم البته عللى داشته است كه نقصى، نـقـيصه هائى در كار بوده و ما در زمان خودمان ، در اين مدتى كه خودمان مشاهده كرديم ،قـيـام هـائى از هـمـيـن طـبقه ديده ايم در مقابل رضا شاه آنوقت كه آمد و كودتا كرد و عرضبـكـنـم آن بـسـاط را در آورد و آن ظلم ها و آن تعديات به همه طبقات مردم ، هيچ قدرتى درمقابلش نايستاد الا قدرت روحانى كه قيام هاى متعدد شد كه ما همه اش را يادمان است ، قيامهائى كه از علماى اصفهان شد، در قم جمع شدند همه با هم ، از علماى بلاد هم آمدند در قم، قـيـامـى كـه از خـراسـان شـد كـه هـمه علماى خراسان را كه قيام كرده بودند گرفتند وبـردنـد در زنـدان ، مـثـل مـرحـوم آسـيـديـونـس و مـرحـوم عـاصـفـه و ديگران ، قيامى كه ازآذربـايـجان شد، علماى بزرگ آذربايجان را مثل مرحوم آميرزا صادق آقا و مرحوم انگجى وديـگـران را گرفتند و از آنجا بردند، تبعيد كردند. قيام هاى متعدد، قياس كه مرحوم آقاىقـمـى كـرد كـه آمـد بـه تـهـران و مردم با او همراهى درست نكردند و ايشان هم گرفتند وتبعيد كردند. قيام زيادى كرده اند كه تاريخ نشان مى دهد كه اينها اين جور نبود كه مردمرا دعـوت بـه آرامـش كـنـنـد كـه مـردم در مـقـابـل ظـلم حـرف نـزنـنـد، درمـقـابل ظلمه حرف نزنند، اين تبليغات بوده است كه كار ماها را به اينجا رسانده است كهالان هـم باز صحبتش را مى كنند، يعنى منحرف ها صحبتش را الان هم مى كنند و اينها كمك مىكـنـنـد بـه بـنـگاه ظلم . آنهائى كه اين مسائل را زمزمه مى كنند، اينها يا اينكه خودشان ازدسـتـگـاه هـا هـسـتـنـد و عـمـال آنـهـا هـسـتـنـد يـا فـريـب خـورده انـد ازعـمـال آنها. اين شعارهاى مثلا كمونيستى و شعارهاى ماركسيستى اينها از همان قماش هست كهايـنـها يك دسته اى از جوان هاى بازى خورده اند به واسطه اينها، اينها مطالعه نكرده انددر احوال آنهائى كه اينها را دعوت مى كنند به كمونيستى و به ماركسيستى دعوت
مـى كنند، مطالعه در احوال آنها نكرده اند ببينند خود آنها چكاره بودند مثلا استالين كه دراخير ما همه ادراكش كرديم و در زمان او بوديم و بعضى شما هم بوديد، اين چه جور بودهخودش ، خودش چه آدمى بوده است تا اينكه اينها مى خواهند تبعيت از او بكنند.
بله آنوقتى كه جنگ عمومى واقع شد، لشكر ارتش روسيه آمدند به ايران ، تقريبا از آنطـرف تـهـران تـا خـراسـان و آنـجـا آنـهـا بـودنـد و مـال انـگـلسـتـان ومـال آمـريـكـا هـم آن طـرف هـا را گـرفته بودند، هر كدام يك گوشه ايران را ضبط كردهبـودنـد و بـودنـد در ايـران و ما ديديم ، من خودم ديدم و يك مطلب هم آنوقت معروف معروفشـد. امـا آن مـطلبى كه معروف شد آنوقتى كه متفقين آمدند يعنى روساى متفقين ، استالين وروزولت و چرچيل و آن يكى هم روزولت و اينها آمدند به ايران ، استالين ، آن آدمى كه اينآقـايـان مـى گـويـنـد كه خير، آن آدم كمونيست بود، آن آدم توده اى بود، آن با مردم چطوربـود، بـه او قـارداش مـى گـفـتند، برادر بود، همه اينها، وقتى خودش آمد به ايران حتىگاو شيرده برايش مى آوردند كه مبادا اين آقا از شير گاو ايران بخورد. اين آقاى كرمليننشين كه قارداشش عبارت از اين عرض كنم !!! ارتشش و توده هاى مردم بود، اين وقتى كهآمـد، در هـمـان جـنـگ عـمـومـى براى يك مشورت آمد به ايران ، آنوقت معروف بود به اينكهايـشان يك گاو خاصى عرض مى كنم كه همراهش آوردند كه شير آن گاو را بخورد و مباداخـداى نـخـواسـتـه ايـن شـيـر گـاو نباشد و مبتلا بشود به شير گاو ايران . اين زندگىاشـرافـى او بـود. و مـن خـودم ايـن را ديـگـر ديـدم كـه ما از تهران مى رفتيم به مشهد بااتـوبـوس ، بر خورديم به اين لشكرهايى كه از روسيه بودند كه عقيده شان اين بودكـه مـا و اسـتـاليـن هـر دو بـرادر هـسـتـيـم و هـمـه بـا هـممـثـل هـم مى مانيم ، اينها مى آمدند براى گدائى سيگار يا چيز ديگر، وقتى يك سيگار بهآنـهـا دادنـد، گـرفت اين سيگار را آنقدر خوشحال شد كه بنا كرد سوت زدن و راه رفتن ،بـراى يـك سيگار گدائى مى كرد. او وقتى كه آمد، با طياره آمد و با چه وضعى و با چهاشخاصى و با كذا، گاو شيرده هم آوردند كه آقا شير بخورد از آن گاو!. اينها بازى مىدهـنـد مـردم را، اينها مردم را بازى مى دهند. لنين كه اينقدر از او تعريف مى كنند و كذا، اولابـه واسـطـه يـك شـكـسـت جنسى خودش وارد شده و مخالفت كرده است با آنهائى كه ديانتداشـتـند، با آن علمائى كه آنوقت بودند و علماى خودشان ، يك مساءله جنسى بوده است كهآنـهـا مـنـعـش كـردنـد و او عـصـبـانـى شـده ، آنـوقـت يـك قـصـه هـم از اونقل مى كنند كه ايشان گفته است كه بايد ما حساب كنيم ببينيم كه اين افرادى كه در مملكتمـا هـسـت ، خـرج و دخـلشـان چـه جـورى اسـت ، هـر نـفـر آدمـى كـه حـسـاب كـرديـم درسال خرج و دخلش با هم مساوى است يا دخلش بيشتر از خرجش است اين را ما نگاه مى داريمبـراى ايـنـكه خوب خرج خودش را دارد، يك چيزى هم به ما مى دهد، هر آدمى كه دخلش كمتراز خرجش است ، اين را بايد توى دريا انداخت . اين آدم انساندوست يك همچنين آدمى است ، اينكـه حـالا ايـنقدر از او تعريف مى كنند يك همچو آدمى است كه اين فقرا كه نمى توانند كاربـكـنـند، پير مرد حالا شده است ، ضعيف شده است ، يك عيبى دارد كه نمى توانند كار بكندبـه انـدازه مـخـارج خودش ، اين ديگر به درد نمى خورد، اين را بايد ريخت تو دريا راحتبـشـود! تـوى دريـا هـم بـريزيد كه ديگر محتاج به اينكه زمين را بكنند و اينها، نباشد!اينها بازى مى دهند جوان هاى ما را و تبليغات است همه اش ،
واقـعـيـت نيست . اين يك حكومت و يك عرض بكنم كه رئيس براى آنها و ما هم حكومت خودمان رانـشـان مى دهيم ، آن حكومتى كه ما مى خواهيم . آن حكومتى كه ما مى خواهيم مصداقش يكى خودپـيـغـمـبـر اكرم است كه حاكم بود ما بناست كه روسا را بگيريم ، روسا را نظر بكنيم ،سـيـره رؤ سا رانظر بكنيم ، يكى از هم آنها حضرت امير بود، يكى هم عمر بود، ما ببينيمايـنـهـا مـثـل عـمـر هـم هـسـتـنـد؟ خـود پـيـغـمـبـر را هـر كـس كـه سـيـره نـوشـتـه اسـت ازرسـول اكـرم نـوشـته ، وضعش در زندگى كمتر بوده است از اين مردم عادى كه آن وقت درمـديـنه زندگى مى كردند. اطاق گلى اينها داشتند توى مسجد يك اطاق گلى داشتند، سوارالاغ مى شده است يك كسى هم دنبالش ، پشت سرش مى نشسته و مى رفته ، آنوقت هم براىاو مساءله مى گفته ، او را تربيت مى كرده . شما بياوريد يك حاكمى ، يك رئيس عرض مىكـنـم كـلانـترى ، يك كد خداى يك شهرى يك دهى بياوريد كه اينطورى باشد، سلوكش بامـلت اين باشد كه وقتى توى مسجد مسجد محل اداره حكومت ، مى آمدند آنجا وقتى كه پيغمبرتوى مسجد نشستند و عرض مى كنم كه چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشسته اند و دارندصـحـبـت مـيـكـنـنـد، اشـخـاصـى كـه نـمـى شـنـاخـتـنـد، از خـارج مـى آمـدنـدنـقـل شـده اسـت كـه نـمـى شـناختند اينها كدام يكى عرض مى كنم كه حاكم است و كدام يكىمحكوم ، كدام يكى پيغمبر است و كدام يكى مردم ديگر. يك زندگى اشرافى و يك زندگىعـرض مـى كـنـم چـيـزى نـداشـتـه در عـيـن حـال كه خودش اينطور بوده آنقدر به اين فقرارسـيدگى مى كرده و به اين ضعفا رسيدگى مى كرده است كه مردم همه از ذكرش فرضكنيد عاجز بودند.
آن هـم حـضـرت امـيـر بـا سـلطـنت (جسارت است كه من سلطنت به ايشان بگويم ) با خلافتچـنـديـن مملكتى كه ايران يكى از آنها، حجاز يكى از آنهانمى دانم عراق يكى از آنها، اردنيـكـى از آنـهـا مصر يكى از آنها، اين يك همچو دامنه اى آنوقت داشته سلطنت ايشان ، با ايندامنه سلطنت ، زندگى خودش را ببينيم كه آيا اين غمخوار ملت است يا آنهائى كه اينها مىگـويـنـد؟ مـقـايـسـه بـكـنـيـد و زنـدگـى شـان را در تـاريـخ بـبـيـنـيـد. آن چـيـزى كـهنـقـل مـى كـنـنـد، يك پوستى ايشان داشته است يك پوست گوسفندى داشته شب ها خودش وعـيـالش رويـش مـى خـوابـيـدنـد، روز هـم اين را مى گذاشتند آنجا براى شترشان علف مىريـختند. اين زندگى حضرت امير در عمرش شايد يك دفعه يك نان سيرى نخورده باشد.ايـن وضـع خـوراك حـضـرت امـيـر كـه در آن چـيـز را بـرحـسـبنـقل مهر مى كرده ، آنجايى كه توى آن نان جو بوده است مهر مى كرده است ، كه مبادا اينهابـاز كنند يك چيز ديگر توى آن بريزند (يك چربى ، يك چيزى كه مثلا به حسب ترحمىكـه فـرزنـدانش مى خواستند به پدر بكنند و زينب مثلا مى خواسته به پدر بكند، چيزىداخل اين بكند) مهر مى كرده كه دست نخورده باشد. اين خوراك حضرت امير سلام الله عليهبود.
آن شـبـى كـه شبى فوت ايشان است شب ضربت خوردن ايشان هست ، آن شب مهمان ام كلثوممـى گـويـند بوده است ، وقتى كه برايش غذا مى آورند، ايشان غذا براى افطار مى آورد،مى بيند كه نمك آورده و شير، مى گويد تو چه وقت ديدى من دو تا خورش داشته باشم ؟يكيش را بردار، مى گويند كه
رفـته است نمك را بردارد، گفته است به جان من شير را بردار، دو لقمه نمك دست برد وخورد. اين حكومت ماست ، حكومت اسلام است حاكم اسلام است ، آن هم حاكم كمونيست و ماركسيسمو اينها.
هدف اجانب از سركوبى مروجين اسلام ، دستيابى به ذخاير مسلمين
انـسـان بـايـد تـعـقـل كـنـد بـبـيـنـد كـجـا گـول خـورده اسـت ، ايـنگول براى چه ، اين تبليغات چه براى چه بوده است ؟ اين نكته اينكه شما را مى خواهندجـدا كـنـند از اسلام ، جدا كنند از حكومت اسلامى ، بايد ديد نكته چيست كه شما را مى خواهندجـدا كـنـنـد از حـكومت اسلامى . نكته اين است كه آن آقا گاز مملكت ما را مى خواهد، آن آقا نفتمـمـلكـت ما را مى خواهد، خوب ، نفت و گاز صاحب دارد، ممكن اين است كه داد وقالشان در آيد.اسـلام مـى گـويـد كـه هـيـچ قـدرتـى حق ندارد، هيچ قدرتى نمى تواند بيايد به مسلمينتحميل بشود، اينها هم كه مى خواهند تحميل كنند همه چيز را، اينها مى خواهند، يك محمدرضارا بـيـاورنـد و ايـنجا بگذارند، ماءمور كنند (ماءموريت براى وطنم ) كه اين آدم همه استفادههائى كه اين مملكت دارد، به اينها بدهد، خوب ممكن است آخوند صدايش در آيد، آخوند را خفهمـى كنند، (آخوندها مفتخورند، اين آخوندها همه مفتخورند) اينها مى گويند آخوندها مفتخورندايـن آخـونـدى كه حالا دارد مفتخورى مى كند در اين حجرات مدرسه آن زندگى را دارد، چهارتـا كـتاب و يك گليم و نمى دانم چه ، آنهائى به اينها مى گويند مفتخورند كه خودشانداراى كـذا و كـذا هـسـتـنـد. (ايـن آخـونـدهـا تـنـبـل هـسـتـنـد)! ايـن آخـونـدهـاتنبل هستند كه 70 سال پشتكار دارند يك كار را انجام مى دهند تا آخر براى حفظ عرض مىكـنم ملت خودشان و حفظ ديانت خودشان يا آنهائى كه هر روز دارند دور مى گردند براىعـرض مـى كـنـم بـيـعـارى كـردن ؟ ايـنـهـا دارنـد بـه ايـنـهـا مـى گـويـنـدتنبل هستند اينها، همه تبليغات براى اين است كه آخوند را از نظر ملت بيندازد، اين قدرترا از اين ملت بگيرد، آن قدرت اسلام را كه بالاى سر همه قدرت هاست از دست بگيرد، اينقدرت كسانى كه مروج اسلام هستند، اين قدرت را هم بگيرد، وقتى كه اين دو تا قدرت راگـرفـت ، سـر صبر، محمدرضا هر كارى دلش مى خواهد بكند، يكى نگويد چرا. آن روزىكـه رضـا شـاه آمـد و آن هـمـه كـارها را كرد، باز يك آخوند بود كه توى مجلس ، به اسممدرس (رحمة الله ) كه مقابلش ‍ مى ايستاد و مى گفت كه نه . هيچ كس نبود، مدرس بود، چندنـفـر هـم كـه اطـراف او بـودنـد، ديـگـر در تـمـام مـمـلكـت هـيـچ قـدرتـى درمـقـابـل او نـمـى ايستاد. مدرس يك آقاى عمامه اى ملا، متقى و با يك پيراهن كذا و عباى كذا وتـنبان كرباسى كه شعر آنوقت برايش گفتند كه تنبان كرباسى قدردانى از او كردندو شـعـر بـرايـش گـفـتـنـد، انـتـقـاد از او كـردنـد، ايـن ايـسـتـاد درمقابل رضا شاه و (نه ) گفت .
آنـوقـتـى كـه التـيـماتوم كرد روسيه به ايران كه در يك قضيه اى بود كه من حالا يادمنـيـست ، التيماتوم كردند و لشكرشان هم حركت كرده بود و آمده بود تا فلان جا، آوردندبه مجلس كه ، التيماتوم را آوردند به مجلس كه وكلا چيز بكنند، خوب لشكر روس استو بـنـاسـت بـيـايد و التيماتوم كرده و اگر فلان كار را انجام ندهيد چه خواهيم كرد تنهاكسى كه خود آنها نوشتند وكلا همه
نـشسته بودند و هيچ حرف نمى زدند و قدرت اين كه كارى بكنند نداشتند خوب چه بكنندنوشته يك سيد يك معمم يك ملائى با دست لرزان آمد پشت آنجا و گفت حالا كه بناست ما ازبين برويم ، چرا به دست خودمان از بين برويم ؟ نه ، ما رد مى كنيم اين را، كردند و هيچغـلطـى هـم آنـهـا نـكـردنـد. قـدرت پـيـدا كـردنـد بـهقـول ايـشـان ، وكـلاى ديـگـر هـم قـدرت پـيـدا كـردد و راى بـرخـلاف دادنـد وقبول نكردند حرف آنها را، آنها هم هيچ كارى نكردند، اينها مى خواهند ما را بترسانند.
شكست طرح اجانب در عقب راندن مسلمين
الان هـم كـه شـمـا خـيـال مى كنيد كه از آن طرف همين ديروز باز تلگرافى در چهار آبانكرده بودند (چند روز پيش از اين ) اين سران مفتخور نفتخور، اين تلگراف را كرده بودندو تـبـريـك گفته بودند به شاه چهارم آبان را، اظهار پشتيبانى ، مى نويسند كارتر كهقيامت كرده بود در اظهار پشتيبانى كه ما پشتيبان شما هستيم و فلان پريروز هم ، چند روزپـيش از اين وزير خارجه انگلستان مساءله را همانطورى كه بود گفت ، گفت (ايشان حافظمـنـافـع مـاست (قريب به اين معنا) حافظ منافع ماست ، ما منفعت در آنجا داريم ، ما بايد حالاپشتيبانى از او بكنيم .)
نـه ، مـا نـمـى گـذاريـم تـو پـشـتـيـبـانـى بـكـنـى ، مـلت ديـگـرگـول ايـن حـرف هـا را نـمـى خـورد. حـالا هـم ايـن حـرف هـايـى كـه ايـنـهـا مـى زنـنـد،خـيـال نـكـنيد كه حالا اگر اين ملت ايستاد و پشت سرهم ايستاد و رد كرد اين حرف ها را بهآنـهـا لشـكـر بـيـاورنـد از آن طـرف ، نـخـير اينها همه شعر است ، اصلا دنيا ديگر اين راقـبول نمى كند از كسى . يك ملتى وقتى حرف صحيح دارد مى زند، حرف حق دارد مى زند،مـى گـويـد كـه مـا نـمـى خـواهـيـم منافعمان را شما ببريد، ما نمى خواهيم ذخائر ما را شمابـبـريد، ما مى خواهيم خودمان در اين مملكتمان مستقل باشيم ، ما مى خواهيم آزاد باشيم ، شماخـودتـان در !!! نـمـى دانـم !!! اعلاميه حقوق بشر اين حرف ها را زده ايد، ما مى خواهيم همينمـطـابـق اعـلامـيـه حـقـوق بـشـر عـمـل بـكـنـيـم ، مـا مـى خـواهـيـم آزاد باشيم ، ما در مملكتماناسـتـقـلال مى خواهيم ، آزادى مى خواهيم ، بچه هاى ما هم دارند داد مى زنند اين معنى را، پيرمـردهـايـمـان هـم دارند مى گويند همين معنا را نمى شود با يك همچو ملتى با سرنيزه چيزكـرد، نـه حـكـومـت نـظامى جلوى اين ملت را ديگر مى تواند بگيرد و نه عرض مى كنم كهحكومت غير نظامى ، اصلا نمى شود، نه كارتر مى تواند بگيرد نه !!! عرض مى كنم كهكـرمـلين نشين ها مى توانند اين كار را بكنند، نمى شود اين معنا. اينها همين طور مى گويندبـراى ايـنـكـه بـا گـفـتـن مـى خـواهـنـد شـمـا را از دم ، در كـنـنـد و لاعـمـل نمى كنند كه بيايند هجوم بياورند. اينها هر كدام منافعى دارند، منافع بين المللى واين چيزها را دارند كه نه او جرات مى كند از ترس اين يك قدم جلو بيايد و نه اين جراءتمـى كند از ترس او يك قدم جلو بيايد. اينها هر كدام از هم مى ترسند لكن خوب مى خواهندايـن حـرف ها را حالا مى زنند براى ترس ما، آنوقت هم يك آخوند ايستاد و گفت (نه ) منتهىخـوب مـردم هـمراه نبودند، مجهز نشده بودند مردم ، تبليغات جورى كرده بود كه آخوند راسـوار اتـومـبـيـل نـمـى كردند خدا مى داند، مرحوم حاج شيخ عباس طهرانى (رضوان الله )عليه گفت كه در عراق من مى خواستم سوار اتومبيل بشوم ، شوفر گفت ما دو تا طايفه
را سـوار نـمى كنيم ، يكى آخوندها را و يكى فاحشه ها را. وضع آخوند اين جور شده بودآن روز يـعـنى اين جور كرده بودند. جدا كردند اينها را از ملت ، رضاخان هر كارى خواستكـرد آن آخـونـدهـا هـم ، آقـايـان هـم قـيام كردند، چند تا قيام كردند لكن ملت از باب اينكهگـول خـورده بود نتوانست ، همراهى نكرد، آنها هم لشكرى نداشتند. الان هم تبليغات پشتسـر هـم تـبـليـغلت هست ، تبليغ پشت سر تبليغ ، فلانى (امام خمينى ) در قصر ييلاقىچـيـز، آنـجـا هـسـت و جوان ها مى روند پيش او در قصر ييلاقى . اين قصر ييلاقى ماست كهنداريم يك اطاقى كه آقايان بتوانند بنشينند، بايد اينطورى بايستند. اين تبليغات ، آقامـى خـواهند اينطورى جدا كنند مردم را از اين دين ولى حالا ديگر اين حرف ها را گوش نمىدهند، حرف ها گذشت ديگر، روشن شده اند مردم ، مطلع شده اند مردم بر حيله ها، ديگر بهايـن حـرف هـا گوش نمى دهند و بايد برود اين آدم ، هيچ چاره ندارد و اگر بخواهيد ايراناصـلاح بشود، با بودن محمدرضا در آنجا و اين سلسله خبيثه پهلوى ، اين ايران اصلاحشـدنـى نـيـسـت ، بـايـد ايـن بـرود تـا ايـران اصـلاح بـشـود،دنبال او بايد دست آمريكا انگلستان عرض مى كنم كه شوروى ، اين سه ابر قدرت بايددسـتـشـان قـطـع بـشـود از ايـران و ايران ، مستقل براى خودش باشد تا اصلاح بشود. مادنبال اين معنى هستيم انشاءالله .
انعكاس وقايع انقلاب اسلامى ، تكليفى براى ايرانيان مقيم در خارج
حـالا بـبـينيم تكليف شما كه اينجا نشستيد چيست ؟ (من خسته شدم كه نمى توانم ديگر ادامهبـدهـم ) تـكـليـف مـاهـا چـيـسـت ؟ بـرادرهـاى مـا در ايـران دارنـد تـكـليـفـشـان راعـمـل مـى كـنـنـد يـعنى الان هم كه ما اينجا نشستيم ، شما خاطر جمع باشيد در قم يا در جاىديگر يك صدائى هست . در تهران نمى دانم در زنجان ، هر جا برويد يك مطلبى هست ، يكنـهـضـتـى هـسـت ، يـك فـريـادى هـسـت ، يـك كـتـك خـوردنـى هـسـت ، يـك !!! عـرض مـى كـنـمقتل و غارتى هست آنها مشغول هستند و ما و شما در اينجا مواجه با آن جهت مع الاسف نيستيم اماشـمـا هـر كـدامـتـان مـى تـوانـيـد تـبـليـغ كـنـيـد در هـمـيـن خـارج هـر كـداماهـل عـرض مـى كـنـم كـه مـدارس ‍ هستيد، دانشگاه هستيد، 10 نفر آدمى كه آنجا ايستاده از اينخـارجى ها، برويد سراغشان بگوئيد كه ايران وضعش اينطور است ، دارند اين كار را مىكـنـنـد، ايـن سران ممالك دارند اينطور ظلم به ما مى كنند اين شاه دارد اينطور ظلم مى كند،ايـنـطـور مـردم را مـى كشد، مردم حرفشان اين است اين را مى خواهند، مردم وحشى نيستند. اينمرديكه دارد مى گويد اين مملكت ما مردمش قابل نيستند كه آزادى به آنها داديم و مى گويدقابل نيستند كارتر مى گويد كه آنقدر آزادى دادند كه اينها ديگر داد و فريادشان در آمده، اينهمه قتل و غارت براى زيادى آزادى است به منطق كارتر، با تصريح . من نمى فهممايـن چـه جـور دمـاغـى اسـت ، ايـن چه جور آدمى است . در روزنامه بود، روزنامه اطلاعات ياكـيـهـان كـه ايـشـان گـفـتـه انـد كـه شـاه يـك آزادى تـندى به مردم دادند و اين ، منشاء ايناختلافات است ، اين آزادى تند منشاء اين است كه مردم دادشان بلند شده است كه اى آزادى ،آزاد آزادى . مقصود از هى آزادى اين است ما نمى خواهيم آزادى ، ما نمى خواهيم آزادى و
حـرف كـارتـر ايـن اسـت . اينها دارند اينطورى معرفى مى كنند. اين مرديكه مى گويد كه(باز او بهتر است از اين ) اين ملت ما قابل آزادى نيستند، نمى شود به آنها آزادى داد براىايـنـكـه اگـر آزاد بـشوند مرا نمى خواهند. حرف او اين است تا به آنها گفتند (آزادى ) مىگـويـنـد (مـرگ بـر شـاه ). آن آدم هـم مـى گـويـد از بـس آزادى دادنـد، دارند داد ميزنند. ماگـرفـتـار يـك همچو دو نفر آدمى هستيم ، يكى از آن طرف افتاده ، يكى از آن طرف افتاده .ايـن گـرفتارى ماست . ما كه در اينجا نشستيم و تمام با هم داريم و شما كه تماس با اينرفقاى اروپائى يا آمريكائى تان داريد، بگوئيد مطالب را، درد ايران را يا درد اين ملترا بـگـوئيـد، بـگوئيد كه اين بچه هاى صغير را اينها دارند مى كشند، بچه هاى 7 سالهرا، بچه هاى 8 ساله را اينها دارند مى كشند.
مـا مـيـخـواهيم كه انعكاس اين مطلب كه در خارج اينها يك مردم وحشى هستند، نوشته بود، ازقـول يـك خـبـرنـگـار بـود كـه اروپـائى بـود، انـگـليسى بود، نوشته بود كه من در ايناجـتـمـاعـى كه در روز عيد فطر مردم با تمام وقار داشتند مى رفتند و شعارهائى مى دادندولى هـيـچ زد و خـورد تـو كـار نـبـود و آرام بـود، نـوشته است كه من رفتم كه بروم ، يكاتـومـبـيـل بـود مال يك آمريكائى ، نگه داشت ديد من خارجى هستم ، سوار شدم ، رو من كرد،گـفـت بـبين وحشى ها را. به او گفتم ، اينها وحشى اند؟ شما در كجاى دنيا اطلاع داريد كهنـيـم مـيـليون ، يك ميليون جمعيت راه بيفتد و اينطور آرام اينطور صحيح راه بروند؟ خوب ،اينها حقشان را مى خواهند، اينها وحشى هستند؟ اينها در خارج منعكس كرده اند كه ايران وحشىهـسـتـنـد، وحـشـى را كـه نـمـى شود آزاد كرد، وحشى بايد در باغ وحش درش را بايد محكمقـفل كرد. اينها دارند شماها را اينطور معرفى مى كنند. شما براى اينكه از ذهن اين خارجىها بيرون بياوريد اين مطلب را، بگوئيد مطلبى كه ما داريم چيست ، مطلبى كه ايرانى هادارنـد چـيـسـت ، ايـن اسـت . تـا اين مساءله از ذهن اينها بيرون برود وقتى بيرون رفت ، درايـنـجـا هـم يك موجى پيدا مى شود. اين حكومت ها، اينها هم از ملت خودشان يك قدرى ملاحظهمـمـكـن اسـت داشته باشند. اين براى اين جهت است ، نه اينكه براى اين است كه اينها بلندشـونـد بـيـايـنـد كـار مـا را حـل كـنـنـد، مـا كـارمـان را بـايـد خـودمـانحل كنيم . لكن اين مطلب كه دارند درست مى كنند براى ملت ايران كه ملت ايران وحشى استو آزادى نـمى تواند بپذيرد يا ملتى است كه از زيادى آزادى دادش در آمده است ، اين مطلبرا شـمـا بـايـد مـنـعـكس كنيد و بفهمانيد كه مساءله و داد ملت ايران چيست و اينها چه چيز مىخـواهـنـد. بـچـه 8 سـاله شـان داد مـى زنـد آزادى ،اسـتـقـلال ، حـكـومـت اسلامى ، پير مردش هم اينها را مى خواهد، ملايش هم اين را مى خواهد !!!عـرض مـى كنم كه اهل منبرش هم اين را مى خواهد، فضلايش هم اين را مى خواهند، بازارى همايـن را مـى خـواهـد، دبـيـرسـتـانـى هم اين را ميخواهد، اينها مى خواهند آزاد باشند. گرفتاربـودنـد، 50 سـال اخـتـنـاق ، ايـنـهـا مـى خـواهـنـد كـه مـسـتـقـل بـاشـنـد،سال هاى طولانى (بيش از 50 سال ) تحت اسارت بودند، مى خواهند بيرون بيايند از ايناسارت . ماها بايد در اينجا كه هستيم تبليغ كنيم يعنى بگوئيم به اين افراد اين مملكت ،با هر كس كه روابط داريم مسائل ايران را طرح كنيم و به اينها بگوئيم تا اين مطلب ازذهـن اينها بيرون بيايد كه (اينها يك دسته وحشى هستند كه دارند بانك را!!! نمى دانم !!!آتش
مـى زنـنـد، حـالا اگر هم آتش بزنند اينها، يك وقت از خود آنها نباشد. اين يك دسته وحشىهـسـتـنـد ايـنـهـا، اينها را اگر آزاد كنند، چه خواهند كرد؟ چه خواهند كرد. چه خواهند كرد. نهمـساءله اين نيست ، اين بيچاره ها براى آزادى دارند داد مى زنند، بچه هايشان را هم مى دهندكه مبادا كه باز در قيد و چيز اجانب باشند.
انـشاءالله خداوند همه شما را حفظ كند، موفق باشيد و اسلام را تقويت كنيد. اميدواريم كهاين ملت با اين وضعى كه دارد، پيروز بشود و پيروز خواهد شد انشاءالله .
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
بـــيـــانـــات امـــام خـــمـــيـــنـــى در مـــورد لزوم اتـــحـــاد قـــواى مـــســـلمـــيـــندرمقابل دسائس استعمارگرى
تاريخ 9/8/57
بسم الله الرحمن الرحيم
اتصال قطرات اجتماع مسلمين پيدايش قدرت واحدى براى نابودى ابرقدرت هاست
ايـن گـروه هـايـى كـه هستند، اين گروه ها يك اختلافات سليقه اى و مسلكى بينشان موجوداست . من خودم هم كه در اينجا آمدم اين معنا را يك قدرى احساس كردم هست .
يـك جـامـعـه اى كـه يـك مـقـصـدى دارد و مى خواهد كه آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش رافراهم كند و به نتيجه برسد، اين جامعه را مى شود تشبيه كرد (افراد جامعه و خود جامعهرا) به قطرات و نهرها و سيل و دريا. قطره باران يكى يكى وقتى كه ملاحظه بكنيد، هرقطره اى وقتى از قطره هاى ديگر جدا باشد يك برگ را هم تر نمى كند يك قطره بارانبـه قـدر ايـنـكـه يـك بـرگى را تر بكند نيست . اگر هم فرض كنيد كه ميليون ها قطرهبـاشـد، ايـن قـطـره هـا از هـم جداباشند، هيچ اتصالى باهم نداشته باشند، اگر چنانچهمـيـليـاردهـا قـطـره وجود داشته باشد. و اين ها قطره قطره باشند، باز كارى از آنها نمىآيـد. هـر قـطـره اى تـا اجـتـمـاعـى نـبـاشـد كـارى از آن نـمـى آيـد، حـالا اگـراتـصـال بـا هـم پـيـدا كـردنـد، يـك وقـت اتصالشان يك مقدارى است ، مثلا در يك جايى كهقـطـرات آمـده انـد، يـك مـقـدارى از ايـن قـطـرات بـا هـماتـصـال پـيـدا كـرده انـد و ليـكـن بـه مـقـدار ديـگـرى يـااتـصـال نـدارنـد يـا اتـصـال پـيـدا كرده اند ليكن آنها ديگر به اين قطراتى كه با هممـتـصـل شـده انـد، اتـصـال نـداشـتـه بـاشـنـد، آن يـك جـويـى را، يـك نـهـرى راتـشـكـيـل مـى دهـد، آن هـم يـك نـهـرى را تـشـكـيـل مـى دهـد يـا اگـر بـا هـماتصال پيدا نكرده باشند به همان قطره باقى مى مانند. از اين نهر يك كارى بر مى آيدامـا كار اساسى نيست . از اين اتصالى كه بين اين قطرات پيدا شده است و يك نهرى ازآندرسـت شـده اسـت ، مـى شـود كـه يـك زمـينى را مثلا آبيارى كنند و به او كشتى بكنند ليكنمـحـدود اسـت انـتـفاع از آن آن نهر هم همين طور، و آن قطرات اگر باشد كه هيچى . اما اگرچـنـانچه اين نهرها به هم متصل شد و يك سيلى و رودخانه اى راه انداخت ، قدرتش زياد مىشـود قـطره بود آنوقت ، قبل از اينكه سيل بشود، آنوقت كه قطره بود، قدرتش يك قدرتقـطـره اى بـود كـه يـك بـرگ را نـمـى تـوانـسـت تـر بـكـنـد يـا حـركـت بـدهـد، حـالا كـهاتـصـال پـيـدا كـرد و يـك نـهـرى از او وجـود پـيـدا كـرد، ايـن حـالا بـه واسـطـهاتـصـال ، قـدرت پيدا كرد يعنى قدرتهاى كوچك جمع شدند، ضعيف جمع شدند، وقتى باهـم شـدند يك قدرت واحد پيدا شد كه اين قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه اى استكـه عـدد آن قـطـرات است ، اينها با هم كه مجتمع شدند اين ضريب آن قطرات است و شايدگاهى هم قدرت بيشتر
بـشـود لكـن بـاز يك قدرت محدودى است ، به همين اندازه اى كه يك زمينى را مى تواند ياايـنـكـه اگر راه بيفتد مى تواند يك جوى كوچكى راه بيندازد، يك خاشاكى را حركت بدهد.اگـر ايـن جـوى هـايـى كـه از ايـن نـهـرهـائى كـه پـيـدا شـده اسـت از ايـن قطرات ، با هماتـصـال پـيـدا بـكـنـنـد و يـك سـيـلى تـشـكـيـل بـدهـنـد، قـدرت زيـاد مـى شود كه حالا اينسيل خروشنده مى شود و ممكن است كه بكند يك درخت هايى را، يك بناهايى را خراب كند باآن خـروش خـودش و اگـر ايـنها همه به هم اتصال پيدا بكنند و اين رودخانه ها همه با هماتـصـال پـيـدا كنند و به شكل يك دريا در آيند، قدرت بسيار زياد خواهد شد كه يك موجشكشتى ها را مى شكند.
اين جامعه ما هم همين طور است ، يكى يكى افراد را حساب كنيد، اگر صد ميليون يكى يكىبـاشـد يـعـنـى صـد ميليونى باشد كه هر كدام خودشانند، كارى به ديگرى ندارند، اينصـد مـيـليـون جـمـعـيـت هـيـچ كـارى از آنـهـا نـمـى آيـد، هـر كـدام بـه انـدازه خـودشـانند امااتـصال چون ندارند كار از آنها نمى آيد و مثل آن قطره ها مى مانند كه يك برگى را نمىتـوانـسـت حـركت بدهد. يك نفر آدم يك قدرتى دارد اما قدرتش بسيار بسيار محدود است كهبـخـواهـد يـك كـار اسـاسـى را انجام بدهد، از او نمى آيد كار انجام بدهد، اگر هم فرضكـرديـم كـه ايـن يك نفر يك جا يك جمعى با او هم عقيده شدند و با هم در يك مقصدى شركتكردند لكن ساير افرادى كه در جامعه هست با اين يا هم فكر نباشند و بدتر، اينكه فكرمخالف داشته باشند، اگر هم فكر نباشند و به آنها كار نداشته باشند، اين يك قدرتىاسـت كـه از آن كـارهـاى مـحـدودى مى آيد، كارهاى كمى از او مى آيد براى اينكه خودش بهواسـطـه ايـن اتصالى كه افراد به هم پيدا كرده يك قدرتى پيدا كرده است ، چون مزاحمهـم نـدارد از ايـن جـهـت يـك كـارهايى را مى تواند انجام بدهد اما اگر بنا شد كه يك جمعيتديـگـرى باشند كه با اين مخالف باشند در اين راهى كه دارد مى رود، اينها از اين راه مىخواهند بروند، آنها مزاحمت مى كنند، به واسطه اين مزاحمتى كه واقع مى شود، كارها خنثىمى شود يعنى نه او به مقصد خودش مى رسد و نه اين جمعيت به مقصد خودشان مى رسند.اگـر ايـن مى خواست به همان مقصد جزئى خودش برسد، مزاحم بايد نباشد در كار. اگرشما بخواهيد از اينجا برويد تا مثلا بيرون اين شهر، اگر يك مزاحمى نباشد مى توانيدبـرويـد امـا اگـر مـقـابـل شـمـا يـك مـزاحـمـى ، يـك سـيـلى بـاشـد، يـكغول باشد، مزاحمى باشد، نمى توانيد برويد.
ايـن اجـتماعى كه ما فرض كرديم ، حالا از افراد محدود واقع شد و اينها در يك مقصدى اينجـمـعـيـت شـركـت داشـتـنـد و خواستند يك حركتى بكنند، اگر چنانچه در مقابلشان يك جمعيتديگرى نبود كه با اينها مزاحمت كند، آن خودش يك حركتى مى كرد و يك نتيجه جزئى هم ازآن حـاصـل مى شد اما اگر يك جمعيت ديگر پيدا شد و مزاحمت با اين جمعيت كرد، شما فرضكـنـيـد كـه صـد تـا، دويست تا جمعيت كه هر كدامشان مجتمع داشته باشند، دويست تا جمعيتباشند لكن دويست تا جمعيتى كه اينها همه كارهاى مختلف و عقايد مختلف دارند و مزاحمت ازهـم مـى كنند، اينطور نيست كه كار به هم نداشته باشند، مزاحمت از هم مى كنند، اين دويستتـا قـدرت به واسطه اين مزاحمت هايى كه مى شود، خنثى مى شود يعنى بيكاره مى شود،نمى رسد هيچ كدام به مقصد، همه ناكام خواهند شد در
مـقـصـد. چـه وقـت مـمـكـن اسـت كـه مـقـصـد يـك جـامـعـه اى جـامـهعـمـل بـه خودش بپوشد؟ آنوقت كه اين افراد اين جامعه ، مثلا حالا ما فرض مى كنيم افرادمـسـلمـيـن ، ايـن افـراد مسلمين كه مثلا هشتصد ميليون ، شايد حالا يك ميليارد باشد، اينكه مىبينيد كه اين يك ميليارد جمعيت همه شان زير سلطه هستند، پيدا نمى كنيد در اين يك ميلياردجـمـعـيـت كـه از مـسـلمـيـن تـشكيل شده است (كه همه مسلمند) الا اينكه هر جايش ‍ را كه دست مىگـذارى مـى بـيـنـى كـه ابـرقـدرتـى در آن دسـت دارد، ايـنـكـه يـك ميليارد جمعيت اسير يكابرقدرت داراى مثلا دويست ميليون جمعيت ، صدوپنجاه ميليون جمعيت است براى اين است كهآن صـدو پـنجاه ميليون جمعيت با هم يك اجتماعى دارند در يك مقصدى و اين يك ميليارد جمعيتبا هم كه اجتماع ندارند، با هم مخالف هم هستند.
وقـتـى كـه رجـوع مـى كـنـيـد به ايران ملاحظه ميكنيد ايران با آنهايى كه مجاورش هستند،مـمـالك مجاورش خوب نيست . ممالك اسلامى به اين صورت در آمده و اين همين طورى نيست ،ايـنطور نيست كه اين ممالك اسلامى كه با هم اختلافات دارند و اختلافات سرسختانه باهم دارند، گاهى هم به جنگ هم برمى خيزند، اين من باب اتفاق شده باشد، خير، اين نقشههـاى آن ابـرقـدرت هـاسـت كـه ايـنـهـا را وادار مـى كـنـد كه به هم بپرند و اجتماع نداشتهبـاشـند، اين قدرت يك ميلياردى نيايد روى كار كه حوصله را برآنها سخت كند و به همهغـلبـه بـكـنـد. آن بـايـد چـه بـكـنـد؟ بـايـد ايـن جـمـعـيـت هـا را، ايـن چـيـزهـا رامثل نهرهاى مختلف مجتمع اند اما آن نهر با آن نهر مجتمع نيست ، اينها را متفرق بكنند از هم ،و او يـك مـسـلك داشته باشد و آن هم يك مسلك داشته باشد، آن هم يك مسلك ، هر كدام يك راهخـاصى به خودشان داشته باشند و با ديگران مخالفت داشته باشند، دعوا و جنگ داشتهبـاشـنـد. ايـن يـا از خـيـانـت سـران مـمـالك اسـت (مـمـالك اسـلامـى ) و يـا ازجـهـل و بـى اطـلاعـى شـان هـسـت كـه نـتـوانـسـتـنـد ايـنـهـا بـا هـم تـفـاهـم كنند و همه با هممثل يك دريايى بشكنند با موج خودشان هر چى كه در مقابلشان مى آيد. توطئه ابرقدرتهـا بـراى از بـين بردن تفاهم دول عربى مى بينيد كه شما در فلسطين يك عده محدودى ازايـن صـهـيـونـيـسـت هـا، از ايـن يـهـودى هـا، يـك قـسـم از ايـناسـرائيـل ، يك عده محدودى اينقدر ممالك عربى را كه بيش از صد ميليون جمعيت دارد طورىكـرده اسـت كـه يا بعضى شان تسليم او شده اند، بعضى شان هم نمى توانند هيچ كارىبـكنند. الان چقدر سال است كه اسرائيل آمده و غصب كرده است اين اراضى فلسطينى ها را واينهمه جمعيت عرب و ممالك عربى اينقدر عرضه نداشته اند كه اين فلسطين را رد بكنند،مـى گـويـنـد آمريكا پشت سر اوست ، خير بى عرضه هستيد، بى عرضه اند، نه اين استكـه آمـريـكـا، اگـر ايـن قدرت ، قدرت صد ميليونى عرب با هم مجتمع بشوند، آمريكا همنـمـيـتـوانـد كـارى بـكـنـد اروپا هم نمى تواند، هيچ جا نمى تواند كارى بكند لكن مجتمعنيستند. بله آنها كارى كه مى كنند اين است كه اينها را نگذارند مجتمع بشوند. آن كارى كهآنـهـا مـى كـنـنـد ايـن اسـت كـه اگـر يـك وقـت اسـتـشـمـام ايـن را كـردنـد كـه ايـندول عـربـى مـى خـواهند با هم مجتمع بشوند، يك كارى بكنند بر هم بخورد اين اجتماعشانمثلا رئيس مصر را ببرند به آنجا،
رئيس جمهور مصر را ببرند به آمريكا و با او قرادادى بكنند، چه بكنند و از يك راهى ، اورا يـك راهى ببرند كه ديگران آن راه را ندارند، آن يكى را ببرند يك راه ديگرى كه آنهاآن راه را ندارند. اين از كم فهمى ماهاست و از بى عرضگى ما مسلمين است كه اينطور اسيرهـسـتـيـم و هـمـه مـا در تـحـت سـلطـه هـسـتـيم و همه منافع شرق را دارند آمريكا و شوروى وامـثـال ايـنـهـا مى برند براى اينكه اين قطرات در آنجائى هم كه با هم مجتمع اند، اجتماعنيست .
تـشـكـيـل احـزاب و گـروه هـاى مـخـتـلف ، حـيـله اى بـراى دسـت يـابـى اجـانـب بـه بـيـتالمال مسلمين
شـمـا مـلاحـظه بكنيد، خوب حالا ما حساب آنكه مى خواستيم بكنيم حساب ايران است . ايرانوقـتـى كـه يك جمعيت سى و چند ميليونى ، به حسب اينطورى كه حالا مى گويند، يك جمعيت35 مـيـليـونى اگر بنا باشد سى و پنج ميليون يك نفر يك نفر باشند اينها 35 ميليونيـك نـفـر يك نفر، كار يك نفر يك نفرى مى توانند بكنند، كار اجتماعى نمى توانند بكنندبراى اينكه ربطى به هم ندارند. حالا كه با هم مجتمع شدند و يك مثلا فرض كنيد جامعهاى تشكيل شده است از آنها، در همين متن جامعه ايجاد اختلاف مى كنند و افراد را كه با هم مىخـواهـنـد مـجـتـمع بشوند، نمى گذارند. مسلك هاى مختلف ، اين احزابى كه مى بينيد كه درايـران (حـالا مـا صـحـبـتـمـان سـر ايـران اسـت ) ايـن احـزابـى كـه ازاول ، مـثـلا شـايـد از مشروطه به اين طرف اين احزاب پيدا شده باشد، اين احزاب مختلفهخـيـال نـكـنـيـد كـه مـن بـاب اتـفـاق يـك دسـتـه اى بـا هـم جـمـع شـدنـد و حـزبـىتـشـكـيـل دادنـد، ايـن بـا يـك نقشه شيطانى بوده قدرت هاى بزرگ براى اينكه ايران رانـگـذارنـد بـا هـم بـشـوند، يك حزب درست كرده اسمش را اين گذاشته و يك حزب ديگرىدرسـت كرده اسمش را آن گذاشته ، اين حزب با آن دشمن است ، آن حزب با اين دشمن است .احـزاب در بـطـن اين جامعه درست كرده اند، جبهه مختلف درست كرده اند و اين احزاب و جبهههـاى مـخـتـلف هـم ايـنـطـور نيست كه آن كار خودش را بكند و راه خودش را برود به آن كارنـداشـتـه بـاشـد، آنـهـم كـار خـودش را بـكـنـد بـه ايـن كـار نـداشـتـه باشد،نخير با هممـخـتـلفـند،با هم مخالفند. يك راه استفاده غرب از ما و استفاده آمريكا و شوروى از مخازن ومـمـالك ماها همين معناست كه در بطن خود يك جامعه كه بايد براى خودش يك حسابى داشتهبـاشـد و يـك پـيـشـرفـتى بكند، در همان بطن جامعه از طريق هاى مختلف اختلاف درست مىكـنـنـد، اخـتـلاف مسلك هاى مختلف عرض مى كنم كه جنگ ترك و فارس ، جنگ كرد و مثلا غيركـرد، جـنـگ مـثـلا فـرض بـفـرمـائيـد كـه بـلوچ و غـيـر بـلوچ از ايـنمـسائل درست مى كنند و مى تراشند. يك مملكتى كه بايد همه با هم مجتمع بشوند، هر كدامرا بـه يـك راهى مى برند يعنى نقشه ها مى برد اينها را به راه هاى مختلف و به واسطههـمـيـن اخـتـلافاتى كه در بطن خود جامعه است نمى گذارد اين جامعه رو به ترقى خودشبـرود. آنـهـا اسـتـفـاده خـودشـان را مـى كنند، اينها مى زنند توى سر هم و آنها مى آيند نفتهـايـشـان را مى برند و گازهايشان را مى برند، هر چه دارند آنها غارت مى كنند كسى همنيست كه حرف بزند براى اينكه يك فكر واحد نيست ، افكار
متشتت و مختلف است . بنابراين ، اين يك سنخ اختلافاتى است كه توى جامعه و بطن جامعهما مى اندازند و من باب اتفاق نيست و نقشه است كه اين اختلافات را درست مى كنند.

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation