بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب صحیفه نور جلد 11, امام خمینی (ره)   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     SAHIFE01 -
     SAHIFE02 -
     SAHIFE03 -
     SAHIFE04 -
     SAHIFE05 -
     SAHIFE06 -
     SAHIFE07 -
     SAHIFE08 -
     SAHIFE09 -
     SAHIFE10 -
     SAHIFE11 -
     SAHIFE12 -
     SAHIFE13 -
     SAHIFE14 -
     SAHIFE15 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

داشت توجه به آن نداشت ، همه توجهش به اين بود كه جمهورى اسلامى را ايجاد كند، اينتـوجـه بـه خـدا بـود، از خود گذشته بود به خدا پيوسته بود. اين رمز بود، اين رمز،رمـز پـيـروزى اسـت . تـا انـسـان به خود مشغول است نمى تواند كارى بكند براى اينكهخـودهـا هستند، افراد هستند تا شما به خود مشغول هستيد برادرتان هم همين طور و من هم همينطـور، بـرادرم هـمـيـن طـور، هـر كـدام يـك آمـال خـاصـى داريـد، تـا تـوجـه بـه خـود اسـتاقـبـال بـه خود است و پشت به خدا، همه نكبت ها هست . در پيروزى شما عكس بود مطلب ، ازآمـال خـودتـان دسـت بـرداشـتـه بـوديـد، آنـوقـت اگـر يـك كـسـى بـه شـمـا مـى گـفت كهشـغل شما آيا خوبست ، آيا دكانتان مثلا چطور است شايد مسخره اش مى كرديد كه حالا وقتايـن حـرف نـيـسـت . پشت كرديد به آمال خودتان و رو كرديد به خدا. اين توجه به خدا وهـجـرت از خـود بـه خـدا كـه بزرگترين هجرت هاست ، هجرت از نفس به حق و از دنيا بهعالم غيب شما را تقويت كرد، يعنى ديگر براى شما مطرح نبود كه من چند روز زنده بمانمايـن هـم مطرح نبود. جوان ها مى ديدند كه دارند تيراندازى مى كنند، مى ديدند كه تانك هادارنـد مـى آيـند، مى ديدند كه مسلسل ها در كار است لكن حمله مى كردند. اين نيروى خدائىاست ، آن نيروى خدايى كه از اول اسلام را تقويت كرد همين است كه در شما پيدا شده بود:پـشت به دنيا و رو به عالم غيب ، پشت به انانيت خود و رو به رحمت الهى ، قدرت الهى .ايـن را حـفـظـش كـنـيـد، ايـن نـعـمـتـى كـه خـدا بـه شـمـا داد و شـمـا رامـتـحـول كـرد به يك ملت ديگرى شمائى كه از پاسبان مى ترسيديد از رژيم شاهنشاهىنـتـرسـيـديـد، شـمـائى كـه از يـك بـاتـوم مـى تـرسـيـديـد ازمسلسل ها نترسيديد، اين نيروى خداست . اين نيروى خدائى را حفظش كنيد، حفظ به اين استكه باز توجه تان به آنجا باشد. اينقدر دنبال اين نباشيد كه ما خانه مان چه جور است وزنـدگـى مـان چـه جـور اسـت و چـه ، دنـبـال آن شـرافـت انـسـانـى بـاشـيـد،دنـبال آن معنا باشيد كه شما را پيروز كرد. پيروزى بر دشمن آن هم يك همچو دشمنى كههـمـه چـيـز مـا را مـى خـواهـد از بـيـن بـبـرد بـالاتـريـن چـيـزى اسـت كـه بـراى يـك مـلتىحـاصـل مـى شـود. مـا اگـر مى توانستيم هدايت مى كرديم آنها را، پيغمبرها آمده اند كه همههـدايـت كـنـنـد، كفار را هدايت كنند، ما اگر قدرت داشتيم همه اينها را هدايت مى كرديم ، لكنبـعد از آنكه آنها به ما حمله بكنند ما با همان قدرت الهى كه آن سد را شكستيم اين سد هممـى شـكـنـيـم . ما كه در اين مبارزه ، در اين مبارزه اى كه همه با هم متحد بودند به واسطهپـشـت كـردن بـر آمـال خودمان و رو كردند به خداى تبارك و تعالى پيروز شديم حالا همهـمـين معنا را انشاءالله حفظ مى كنيم و با همين اسلحه پيش مى رويم . متوجه باشيد كه برهـمـيـن معنائى كه نكته و رمز پيروزى شما بود اينها حمله كردند. اگر در نظرتان باشدبـعـد از ايـنـكـه شـمـا شـكـسـتـيـد ايـن سـد شـيطانى را و طرح كرديد جمهورى اسلامى را،دسـتـجـاتـى پـيدا شدند كه (جمهورى ، اسلامى اش را كنار بگذاريد)، اين حمله به آننقطه اى بود كه با آن نقطه ، در آن نقطه شما پيروز شديد.
ترس و رعب از اسلام موجب مخالفت آشوبگران با جمهورى اسلامى
آن موضعى كه شما را پيروز كرد كه اسلام بود و جمهورى اسلامى حمله به او شد گفتند(اسلامش نه ) همين اشخاصى كه اين كارها را دارند انجام مى دهند همين ها بعضى شان ازهمان ها بودند
كـه مـى گـفـتـند (اسلامش نه ، جمهورى بس است . جمهوريش را خوب پهلويش هم جمهورىدمـكـراتيك بگذاريد از اسلام كنار برويد هر چه اسمش را مى خواهيد بگذاريد) هر اسمىمـى گـذاشـتـيـد بـا آن مـخـالفـت نمى كردند براى اينكه از آن ضربه نخورده بودند ازجمهورى ضربه نخورده بودند، از جمهورى دمكراتيك ضربه نخورده بودند، از جمهورىاسـلامى ضربه خورده بودند از الله اكبر ضربه خورده بودند. اينها مى گفتند (اللهاكبرش را بگذار كنار، قرآنش هم بگذار كنار) در آنجا شما پيروز شديد گفتيد جمهورىاسـلامـى هـيـچ ايـن طـرف و آن طـرف نيست همين يك كلمه است مابقيش را نمى دانيم ، جمهورىاسلامى ، راءى داديد به جمهورى اسلامى ، يك راءى بى سابقه در دنيا يك راءى تقريبامى شود گفت كه اتفاق يكى درصد تا دو درصد كمتر، آنجا اينها شكست خوردند مى گفتند(جـمـهـورى اسـلامـى لازم نيست ، جمهورى يا جمهورى دمكراتيك ) آنجا هم شكست خوردند،بـعـدش صحبت از قانون اساسى شد خواستند نگذارند اين قانون اساسى اصلش نوشتهبشود. از اينجا شروع كردند كه بگذاريد تا مجلس مؤ سسان پيدا بشود، مجلس مؤ سسانيعنى چه ؟ يعنى سيصد نفر در قشرهاى مختلف براى اينكه مى ديدند كه اگر سيصد نفردر ايران بخواهند اين كار را بكنند، ممكن است يك مقدارى از اين قاچاق ها هم تويش باشد. مامـى گـفتيم نه ، ما يك خبرگانى درست مى كنيم بعد مى گذاريم به آراء ملت . خبرگانشبا آراء ملت و بعد از اينكه آن هم قبول كردند باقيش هم با آراء ملت ، قانون اساسى اشهـم بـا آراء ملت . اينجا هى ايراد مى گرفتند و همه ايراد براى همين معنا بود كه از اسلاممـى تـرسـيـدند و رمز پيروزى شما را اسلام ديده بودند و اينها مى خواستند كه نگذارندجـمهورى اسلامى قانون اساسى اسلامى داشته باشد. از آن كه گذشت و راءى داديد و دربينش هم يكى دو تا از آن قاچاق ها پيدا شد، آنها مى خواستند در ششصد نفر عدد زياد پيدابكنند كه كارشكنى بكنند لكن الحمدلله نشد. بعد كه خواستيد راءى بدهيد باز كارشكنىمـى كـردند، در راءى دادن هم كار شكنى مى كردند، اينقدر تبليغات كردند كه يك دسته ازبـرادرهـاى مـا قـهر كردند معذلك نود درصد راءى داديد، يك دموكراسى به اصطلاح آنهاحـالا مـا بـه اصـطـلاح آنـهـا مـى گوئيم يك دموكراسى دو آتشه يعنى دو دفعه به راءىعـمـومـى گـذاشـتـن . يـك دفـعـه خـبـرگـان را خـود ملت تعيين كرد، يك دفعه بعد از اينكهخـبـرگان تعيين شدند و به راءى ملت تعيين شدند خود قانون را راءى ملت تصويب كرد.در عـالم يـك چـنـيـن دمـوكـراسى ما نداريم ، در عالم ما نداريم كه تبليغات نشده كار انجامبگيرد، تبليغاتى نتوانستند بكنند، نكردند نگذاشتند.
پيشرفت شما در مقابل آن قدرت ، اعجاز بود
از آن طـرف البـتـه تـبـليـغـات بـود، يـك هـمـچـو مـطـلبى كه در ايران اتفاق افتاد از آنمـعـجـزاتـى اسـت كـه در صـدر اسـلام اتـفـاق مـى افـتـادمـسـائل اسـلام و ايـران در ايـن مـدت مـسـائل اعـجـازى اسـت ، پـيـشـرفـت شـمـا درمـقـابـل آن قـدرت اعجاز بود، توجه همه ملت به يك نقطه ، بچه كوچولو كه تازه زباندرآورده با آن پيرمردى كه در مريضخانه و بيمارستان افتاده يك چيز بود، يك حرف بودكـانـه يـك حـلقـوم صـدا مـى كرد، هر جا مى رفتى همان صدا را مى شنيدى . اين هم يكى ازاعجازها بود اينجور راءى به اشتياق
دادن كـه در بـعـضـى جاها به من گفتند كه در يك جا آن بيمار را آوردند لب صندوق راءىداده و هـمـان جا مرده است ، اينقدر ناتوان بود. اما براى راءى دادن گفته است كه مرا بايدبـبـريـد راءى بـدهـم . ايـن مـعـلوليـن ، ايـن بـيـمـاريها اينهمه راءى دادند، آنهائى كه سنقانونى شان نرسيده بود اعتراض داشتند به ما يك روز همين جا جمع شده بودند اعتراضبـه ايـنـك خـوب چـرا مـا راءى ندهيم ؟ ما هم در اينجا شركت داشتيم خوب ما هم راءى بدهيم .وضـع ايـنـطـورى بود، ايران سابقه نداشت اينطوردادن بلكه دنيا هم سابقه معلوم نيستكه داشته باشد. اينجا هم شكست خوردند شد نود درصد. دو جور رجوع به آراء، دو دفعهرجـوع بـه آراء عـمومى و ملت دو دفعه راءى داده است بر اين قانون اساسى . حالا هم بازاشـكال دارند. من نمى دانم اشكالشان اين است كه چرا ملت راءى داده است ؟ شما صد دفعهديـگـر هـم اگر اين قانون اساسى را به اين ملت مسلم عرضه بداريد همان است كه هست ،بـه هـمـان راءى مـى دهـند براى اينكه شما يا بايد تبليغ كنيد كه اين ملت ما از اسلام روبـرگرداند و بيايد طرف شما، آنوقت راءى نمى دهند. اما تا اسلام است ، تا مبانى اسلاماسـت ، تـا زيـر سـايـه قرآن هستيم ما زير بيرق اسلام هستيم همين است كه هست ، همين آش وهـمـيـن كـاسـه صـد دفـعـه هم از سر گرفته بشود همين است ، يا همين آقايان كه خبرگانهـسـتـنـد يـا نظير همين ها ملت هم راءى به همين قانون اساسى و همين كه موافق اسلام است ،مخالفتى با اسلام ندارد به همين راءى دادند، صد دفعه ديگر هم به راءى بگذاريد هميناسـت . حالا يك عده اى كه ادعا مى كنند كه ما مثلا مى خواهيم دموكراسى باشد، يك عده اى درمـقـابـل هـمـه مـلت ايـسـتاده اند و مى گويند كه ما قبول نداريم . شما در دنيا به هر مكتبىرجوع كنيد كه آقا ملت يك چيزى را مى خواهد يك پانصد نفر، يك هزار نفر، يك ده هزار نفر(فـرضـا بـاشـند) اينها هم يك چيزى را مى خواهند، ملت راءى به اين دادند، اين چند نفر هممـى گـويـنـد كه ما قبولش نداريم اين را، مى گويند كه اينها برخلاف آن چيزى كه همهبـشـر بـر آن مـتـفـق شـدنـد بـرخـلاف !!! او دارند مى گويند، برخلاف دموكراسى است ،بـرخـلاف اسـلام هـم اسـت . اسـلام كه مى گويد، مى فرمايد كه شورا باشد كارهاتان ،خوب اين يك كارى بوده است و به شورا گذاشته شده است . وقتى كه شورا يك چيزى رابـه اكـثـريـت قـبـول كـردنـد مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه هـمـان راعـمـل بـكـنـيـد، هـر كـه رد بـكـنـد مـعـنـايـش ايـن اسـت كـه مـاقبول نداريم اين را. اين برخلاف دموكراسى است ،برخلاف اسلام است ، برخلاف مصالحمـمـلكـت اسـت و حـمـله بـه هـمـان جائى است كه شما از آنجا پيروز شديد. همانى كه به آنپـيـروز شـديـد حمله دارد مى شود. چشم ها را باز كنيد من دارم تكليف را از خودم برمى دارمبـه گـفـتـن ، شـمـا مـكـلفـيـد كـه بـا تـوجـه بـه هـمـه مـصـالحـى كـه داريـد و مـى كـنـيدعـمـل بكنيد، من مى گويم اين توطئه است براى اسلام و به ضد اسلام و دليلش ‍ اين استكه همانى كه اسلام مى خواهد، به آن حمله كردند، جمهورى اسلامى را خواستند به آن حملهكردند، شما هم بايد چشم و گوشتان را باز كنيد.
جلوگيرى از مشتبه شدن جمهورى اسلامى در اذهان مردم
نـگذاريد اشخاص اشتباه بكنند، اگر چنانچه اشتباه دارند مى اندازند، مردم را تبليغ كنيدهر
كدامتان تبليغ كنيد. اگر در روستاها رفتند يك عده اى كه شيطنت دارند، در روستاها رفتندو دارنـد تـبـليـغات مى كنند شما هم برويد در روستاها مطالب را بگوييد. مساءله اين استايـنـهـا به همان چيزى كه شما مى خواهيد دارند حمله مى كنند. شما اسلام را مى خواهيد اينهامـى گـفـتـنـد جـمـهـورى اسـلام مـا نـمـى خـواهـيـم . تـا هـمـه بـا هـم نـبـاشـيـد و هـمـه از اينآمـال دنـيـائى كه به زودى از دست همه مان مى رود پشت نكنيد و توجه به مبداء قدرت كههميشگى است نداشته باشيد پيروزى نيست و من اميدوارم كه همانطور كه تا حالا همه قشرهاتـوجـه بـه خـدا داشـتند و فكر اين نبودند كه زندگيم چطور است ، تا آنوقتى كه مستقربـشـود جـمـهـورى اسـلامـى و احـكـام اسـلام مـسـتـقـر بـشـود، هـمـيـنحـال بـاقـى بـاشد و ما انشاءالله پيروز بشويم و پيروز مى شويم . من به شما عرضكـنم تا اين چهره هاى نورانى و متوجه به خدا هست پيروزى همراه است و ما اميدواريم كه هماز جـهـت اقـتـصـادى ، هـم از جـهـت سياسى ، هم از جهت فرهنگى پيروز بشويم و اگر خداىنـخـواسـته يك روز قضيه دخالت نظامى باشد ما همه با هم سرباز اسلام هستيم . خداوندهمه تان را انشاءالله حفظ كند، موفق باشيد.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 2/10/58
پيام امام خمينى به مسيحيان جهان به مناسبت عيد ميلاد حضرت مسيح
بسم الله الرحمن الرحيم
(يـا ايـهـا الذيـن آمنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط و لا يجرمنكم شنئان قوم على الاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوى واتقواالله ان الله خبير بما تعملون )
1خـوشـا، 3خـوشـا به حال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند، از آن رو كه سير نخواهندشد (انجيل متى )
1خـوشـا، 3خـوشـا بـه حـال آنـان كـه از بـهـر عدالت زحمت مى كشند، به سبب آنكه مملكتآسمانى از آنهاست (انجيل متى )
عـيـد سـعـيـد مـيـلاد مـسـيـح پـيـامبر عظيم الشاءن كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارىعـدل و رحمت مبعوث و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكومو مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود بر ملت هاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيانهـم ميهنان مبارك باد، هان اى پدران كليسا و روحانيون تابع حضرت عيسى بپاخيزيد و ازمظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد و براى رضاى خدا وپـيـروى دسـتور حضرت مسيح يك بار ناقوس ها را در معابدتان به نفع مظلومان ايران ومحكوم نمودن ستمگران به صدا درآوريد.
كـارتـر سـردمدار ستمكاران عالم تقاضا كرد تا ناقوس را در سرتاسر آمريكا به نفعجـاسـوسـان در مقابل ملت مظلوم ايران به صدا درآوريد. چه خوب و بجاست كه ناقوس هارا بـه فـرمـان خداى عالم و دستور عيسى مسيح به نفع ملت هاى مستضعف كه در زير چكمهدژخيمان كارترها از هستى ساقط مى شوند به صدا درآوريد.
خـوشـا بـه حـال آنان كه گرسنه و تشنه عدالتند و از بهر عدالت زحمت مى كشند و واىبـه حـال آنـان كـه بـرخـلاف دستور عيسى مسيح و برخلاف دستور همه پيامبران به نفعظـالمـان و جـاسـوسـان و پـايـمـال كـنـنـدگان حقوق ملت ها زحمت مى كشند. واى ملت مسيح وپـيـروان عـيـسـى روح الله بـپـا خيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد واجـازه نـدهـيـد دشـمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى ، ملت مسيح و روحانيتعيسى را به خلق هاى مستضعفه جهان بد معرفى كنند. حضور ابرقدرت ها در معابد و دستآسـمـان كـردن آنـان بـراى دعـا بـه جاسوسان و خائنان عليه مظلومان و مستضعفان شما رااغـفـال نـكـنـنـد كـه ايـنـان جـز بـراى رسـيـدن بـه قـدرت بـيـشـتـر ونيل به رياست دنيا كه خلاف دستور آسمانى است به چيز ديگرى فكر نمى كنند.
ملت ما سال ها مبتلا به سالوس ستمگران بود و رنج ها از آن برد.
اى مـلت مـسـيـح چه شد كه آقاى كارتر در كشتارهاى دستجمعى ايران ، ويتنام ، فلسطين ولبـنـان و ديـگـر مـنـاطـق بـه دعا برنخاست و تقاضاى آهنگ ناقوس ها را نكرد ولى اكنونبـراى رسـيـدن بـه ريـاسـت جـمـهـورى و ادامـه چـنـدسـال ديـگـر سـتـمگرى بر ملت هاى ضعيف دست به دعا برداشته است و كليسا را به آهنگناقوس فرا خوانده است .
هـان اى پـدران كـليـسـا بـپـا خـيـزيـد و عـيـسـى مـسـيـح را ازچـنگال اين دژخيمان نجات دهيد كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيله ظلم و دعارا وسـيـله رسـيـدن بـه مـسـنـد سـتـمـگـرى بـه بـندگان خدا قرار مى دهد بيزار است ، كهدسـتـورهـاى آسـمـانـى هـمـه بـراى نـجـات مـظـلومـان ، از مـلكـوتنازل شده است . و اى مستضعفان جهان برخيزيد و هم پيمان شويد و ستمگران را از صحنهبرانيد كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.
و اى مـلت آمـريـكـا بـه تـبـليـغـات رؤ سـاى جـمـهـورى كـه جـزنـيـل بـه قـدرت فـكـرى نـدارنـد گـوش فـرا ندهيد و بدانيد كه جوانان ما با جاسوسانرفتارى خداپسندانه دارند، كه دستور اسلام رحمت بر اسيران است گرچه ظالم و جاسوسباشند.
شـما اى ملت آمريكا از كارتر بخواهيد شاه مخلوع و جنايتكار را به ايران برگرداند كهكـليـد رهـائى جـاسـوسـان بـه دسـت اوسـت و شـمـا اى اصـحـاب ناقوس دست ها را به دعابـرداريـد و نـاقـوس هـا را بـه آهـنـگ درآوريد و از خداى بزرگ بخواهيد كه به رؤ ساىجمهور شما عدل و انصاف مرحمت كند.
خـوشـا بـه حـال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى كشند و دعا مى كنند. روح الله الموسوىالخمينى
تاريخ : 2/10/58
بـــيـــانـات امـام خـمـيـنى در جمع گروهى از كاركنان بخش خبر و جهاد سازندگى صداوسيماى جمهورى اسلامى
سازندگى هاى روحى مقدم بر همه سازندگى هاست
بسم الله الرحمن الرحيم
كـشـور مـا و مـلت مـا احـتـيـاج بـه سـازنـدگـى دارد، سـازنـدگـى هـاى روحى مقدم بر همهسازندگى هاست ، جهاد سازندگى از خود افراد بايد شروع بشود و خودشان را بسازندو با شيطان باطنى جهاد كنند كه اين جهاد منشاء همه جهادهائى است كه بعد واقع مى شود.انسان تا خودش را نسازد نمى تواند ديگران را بسازد و تا ديگران ساخته نشوند، نمىشـود كـه كـشور ساخته بشود. جهاد سازندگى از خود آدم بايد شروع بشود، جهاد نفس ،جـهـاد اكبر است ، براى اينكه همه جهادها اگر بخواهد نتيجه داشته باشد و بخواهد انساندر جـهـادهـا پـيـروز بشود موكول به اين است كه در جهاد نفس پيروز باشد اگر انسان هاتـوجـه بـه خـودشـان داشـتـه بـاشند، جهاد نكرده باشند با شيطان خودشان ، اينها واحدواحدهائى هستند كه علاوه بر اينكه نمى توانند اصلاح جامعه را بكنند، فساد هم در جامعهمـى كـنـنـد، هـمه فسادهائى كه در عالم واقع مى شود، براى اينكه آن جهاد واقع نشده ، آنجـهـاد اكـبـر واقـع نـشـده . تـمام اين گرفتارى هائى كه بشر دارد از دست خود بشر دارد،بـشـر است كه به بشر جنايت وارد مى كند، ساير موجودات ، ساير حيوانات ولو سبع همبـاشند، آنقدرى كه بشر جنايت مى كند آنها نمى كنند. اين بشر است كه چون اصلاح نشدهاسـت و جـهـاد سـازنـدگـى نـكـرده اسـت ، ايـن از هـمـه حـيـوانـات سـبـعـتـر است ، هيچ سبعىمثل انسان نيست و هيچ حيوان ديگرى هم به پاى اين حيوان نمى رسد.
آنـقدر كه اين انسان ، اين حيوان دوپا در عالم فتنه و فساد مى كند هيچ موجود ديگرى نمىكـنـد و آنـقـدرى كـه ايـن حيوان دو پا محتاج به تربيت است هيچ حيوانى محتاج نيست . تمامانـبيا از اول تا حالا، تا خاتم ، از آدم رسول اكرم براى يك مقصد آمدند و آن مقصد اين استكـه ايـن حـيوانات را انسان كنند. مقصد اين است . تمام كتاب هائى كه از آسمان براى انبياآمده است كه بزرگترش قرآن كريم است . همين يك مقصد را دارد كه اين انسان هايى كه درايـن ظـلمـات واقع شده اند غرق شده اند در دنيا، همه توجه شان به خودشان است ، هر چهمـى خـواهـنـد بـراى خودشان مى خواهند، اصلا پيش شان مطرح نيست يك چيز ديگرى غير ازخودشان ، آنها مى خواهند اينها را از اين ظلمت ها نجات بدهند، به عالم نور برسانند، ظلمتهـاى زيـاد، ظـلمـات ، آيـه شريفه اين طرفش را ظلمات مى فرمايد (الله ولى الذين آمنوايخرجهم من الظلمات الى النور) آن طرف را نور مى فرمايد، اين طرف را ظلمات .
ظـلمت ها زياد است ، تاريكى هائى كه بشر به آن مبتلاست ، چه تاريكى هائى كه در نفسخـودش هـسـت و در باطن خودش هست و چه تاريكى هائى كه در جامعه هست ، اينها زياد هستند،از ايـنها وقتى انسان تخلص پيدا كرد نور يك امر واحد است ، همه به يك مبدا واحد به يكمـبـدا نـور بـايد برگردند. انبيا آمدند كه اينهائى كه در ظلمت ها واقعند، اينهائى كه هيچنـمـى بينند الا خودشان و هيچ نمى خواهند الا براى خودشان ، براى هيچ كس ديگرى ارزشقـائل نـيستند، هر چه هست براى خودشان مى خواهند، اينها را از اين خودخواهى كه منشاء همهظـلمـت هـاسـت ، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى كه نور است . آنهائى كه رسيده اندبـه ايـن مـقـام خـداخـواهـى كـه ايـن يـك مـرتبه از كمالات است آنها اينطور نيستند ديگر كهمـثل ماها فكر كنند، آنها فكر ديگران هستند قبل از اينكه فكر خودشان باشند. پيغمبر اكرمبـراى ايـن كـافـرهـايـى كـه مسلمان نمى شدند و مؤ من نمى شدند غصه مى خورد، در آيهشـريـفه هست كه ، مثل اينكه مى خواهى خودت را هلاك كنى براى اينها. خواست كه همه عالمبـه نـور بـرسـنـد، مـبعوث شده بود براى اينكه همه اين هياهوهائى كه در دنيا هست و اينهـياهوها براى خود است ، براى رسيدن به قدرت خود است اين هياهوها را از بين ببرد و يكخـداخواهى در مردم ايجاد كند، توجه به نور ايجاد كند. اگر ايجاد بشود او، ديگر اينهمهنزاع هائى كه در دنيا هست از بين مى رود. اگر تمام انبيا جمع بشوند در يك محلى هيچ وقتبـا هـم نـزاع نـمى كنند اگر اوليا و انبيا را شما فرض كنيد كه الان بيايند در دنيا، هيچوقـت با هم نزاع نمى كنند براى اينكه نزاع مال خودخواهى است ، از نقطه نفس انسان پيدامـى شـود كـه آنـها نفس را كشته اند، جهاد كرده اند و همه خدا را مى خواهند، كسى كه خدا رامـى خـواهد نزاع ندارد، همه نزاع ها براى اين است كه اين براى خودش يك چيزى مى خواهدايـن هـم بـراى خـودش يـك چـيـزى مـى خواهد، اين دو خودها تزاحم مى كنند، اين قدرت را مىخـواهـد مـال خـودش بـاشـد، آن هـم قـدرت را مـى خـواهـدمـال خـودش بـاشـد، تـزاحـم مـى كـنـنـد، ايـن قـدرت را مـى خـواهـدمـال خـودش بـاشـد، آن هـم قـدرت را مى خواهد مال خودش باشد، تزاحم مى كنند، جنگ درمىآيد. اگر مردم تربيت بشوند به تربيت انبيا كه همه كتب آسمانى براى اين تربيت آمدهاست ، همه اين نزاع ها از بين مى رود، همه اين گرفتارى هائى كه براى بشر است از بينمـى رود، بـرادر مـى شوند همه ، همانطورى كه در قرآن كريم همه را برادر خوانده است ،مؤ منها برادرند، از اين آيه استفاده اين معنا شود كه اگر چنانچه دو نفر به اخوت ايمانىشـان عـمـل نكنند، برادر نباشند، مؤ من نيستند، (المومنون اخوه ) مى گويد برادر هستند،ايـن مـؤ منها برادرند، همانطورى كه يك برادر براى برادر خودش خير مى خواهد مؤ من ايناسـت . اگـر يـك وقـت مـا ديـديـم كـه كسى براى برادرهاى خودش خير نخواست ، نزاع راهانـداخـت ، هـيـاهـو راه انـداخـت ، اين به طرف خودش بكشد، او به طرف خودش بكشد، اين ازايـمـان معلوم مى شود كه حظ صحيح نبرده است ، آنى كه بايد ايمان در قلب اين تاءثيربكند، نكرده است .
ايـمان فقط اين نيست كه ما اعتقاد داشته باشيم كه خدايى هست و پيغمبرى هست و چه ، نه ،ايمان يك مساءله اى بالاتر از اين است اين معانى را كه انسان ادراك كرده به عقلش ، بايدبا مجاهدات به قلبش برساند كه قلبش آگاه بشود، بيابد مطلب را. خيلى چيزهاست كهانـسـان به برهان مى داند كه فلان قضيه فلان طور است يا فلان طور نيست ، لكن چونايمان نيامده است ، تاءثير نمى كند مثلا نوع مردم
ايـنطور هستند كه در يك شب تاريكى ، اگر يك مرده اى در محلى باشد پيش او مى ترسندبـخـوابـنـد و هـمـه عقيده شان هم براى اين است كه مرده هيچ اثرى ندارند، هيچ كارى از اونـمـى آيـد، عـقـلشان مى گويد كه مرده است ، اين مرده اصلا حركت ندارد تا بتواند به منضـرر بـزنـد، عـقـل ايـن را مـى گـويد، لكن اين مطلب به قلب نرسيده ، مرده شورها بهواسـطـه تـكـرارى كـه كـرده اند، عمل تكرار شده را به واسطه تكرار، آنها پيش مرده مىخـوابـنـد، هيچ برايشان چيزى نيست ، اين فرق ما بين ادراك عقلى و ايمان است . ادراك عقلىآدم مـى كـنـد تـاءثـيـر در آدم ندارد، تا ايمان نباشد، مساءله عقلى را قلبش نفهميده باشد،باورش نيامده باشد، آن مساءله عقلى تاءثيرش كم است .
ايـمـان عـبـارت از ايـن اسـت كـه آن مـسـائلى را كـه شـمـا بـا عـقـلتـان ادراك كـرده ايـد آنمسائل را قلبتان هم به آن آگاه بشود، باورش بيايد، اين محتاج به يك مجاهده اى است تابه قلب شما، بفهميد، بفهميد كه همه عالم محضر خداست ، محضر خداست ، ما الان در محضرخـدا نـشسته ايم . اگر قلب ما اين معنا را ادارك بكند ما الان در محضر خدا هستيم ، همين مجلسمحضر خداست ، اين را اگر ايمان انسان در آن راه پيدا نيست مؤ من بشود انسان به آن ، قلبانـسـان بيابد اين مطلب را، از معصيت كنار مى رود. تمام معصيت ها براى اين است كه انساننـيـافـتـه ايـن مـسـائل را، بـرهان هم بر آن دارد، برهان عقلى هم قائم است به اينكه خداىتـبـارك و تـعالى همه جا حاضر است ، هم برهان است و هم همه انبيا گفته اند (و هو معكمايـنـمـا كـنـتـم ) قـرآن اسـت ، آن با شماست ، هر جا هستيد آن با شماست ، ما آن را از قرآنشـنـيـده ايـم ، بـه بـرهـان هـم ثـابـت هـسـت لكـن بـه قـلب مـا نـرسـيـده اسـت . مـامـثـل مـرده شـور شـده ايـم تـا حـالا در ايـن بـاب ، مـامـثـل مـردم عادى هستيم كه مطلب نرسيده به قلبمان ، تا اگر بخواهيم يك غيبت بكنيم ، يكتـهـمت بزنيم ، يك كار زشت بكنيم ببينيم محضر خداست ، در محضر خدا كه ، محضر احترامدارد، انـسـان در مـحـضـر يك بزرگى كه در نظر خودش بزرگ است ، احترام مى كند از آنمـحضر. اگر يك نفر وقتى كه در نظرتان بزرگ است پيش شما باشد، در محضر او كارخـلاف نـمـى كـنيد چه رسد به اينكه در محضر او به او خلاف بكنيد، كار خلاف مطلقا آدمنمى كند در محضر يك كسى كه ادراك كرده است كه اين بزرگ است ، محترم است ، چه رسدبـه ايـن كـه در مـحـضر آن محترم به خود آن محترم خلاف احترام بكند، محضر، محضر خداىتبارك و تعالى است عالم محضر است ، تمام عالم محضر است ، معصيت مخالفت با خود اوست، با آن كسى است كه در محضرش هستيم .
بسازيد، بايد بسازيم خودمان را، جديت كنيد كه اين جهاد سازندگى را از خودتان شروعكنيد، وقتى از خودتان شروع كرديد هر كارى بكنيد، اين كارى است الهى وقتى خودتان راسـاخـتـيد، تمام كارهايتان الهى مى شود، براى اينكه از ظلمت ها بيرون رفته ايد، در نوروارد شـده ايـد، هـمه اعمالتان نورانى مى شود حرف كه مى زنيد نور است ، با گوش همكه مى شنويد نور است ، با قلبتان هم ادراك مى كنيد و با نور ادراك مى كنيد، اصلا شماشده ايد نور.
انـبـيا آمدند كه ما اشخاصى كه از نور بهره اى نداريم و ظلمات به ما احاطه كرده است ازهر طرف ما را، از اين ظلمت هاى گوناگون نجات بدهند و برسانند به عالم
نـور كـه اگـر رسـيـديـد بـه عـالم نـور، شـمـا سر تاپايتان نورانى مى شود، نور مىشـويـد، اصـلش حـرفـى كه مى زنيد نورانى است ، حرفى كه مى شنويد نورانى است ،گـوش و سمع و بصر، همه گوش خودت را رها كرده اى و گوش نورانى پيدا كرده اى .چـشـم ظـلمـانـى را رها كرده اى يك چشم نورانى پيدا كرده اى . چشمى است كه با او توجهبـه خـدا داريـد، گوشى است كه با او توجه به خدا داريد، ما بايد خودمان را بسازيم ،خـودتـان را كـه بـسـازيـد هـمه كارهايتان جهاد سازندگى است . هر كارى بكنيد ديگر درحـيـطـه جـهـاد وارد شده ايد شما، شما مجاهد هستيد ديگر، كارهاى مجاهد كارهاى جهادى است ،كـوشـش كـنـيـد كـه ايـن جـهـاد سـازنـدگـى را در خـودتـان ايـجـاد كـنـيـد، يـعـنـىمشغول بشويد به اين كارها. نگذاريد براى اينكه بعد آخر عمر، بسيارى از وسوسه هاىشـيـطـان يـكيش همين است شيطان باطنى انسان ، همين است كه حالا جوانيم ، انشاءالله وقتىكـه پـيـر بـشـويـم آن وقـت تـوبه مى كنيم ، شما نمى دانيد كه براى پير توبه كردنديـگـر به اين زودى ها امكان ندارد. يك درختى كه تازه در آمده است مى شود كند آن را و يكبچه هم مى كند آن را، اين درخت وقتى كه يك مقدارى بزرگ شد، يك مرد بزرگ مى تواندبكند، يك قدرى بزرگتر شد محتاج به آلات است كه كنده بشود يك وقت درختى كه تناورشد و بزرگ شد مثل چنار امام زاده صالح ، نمى دانم حالا هست يا نه ، اين را ديگر به اينچـيـزهـا نمى شود كند آن را. اين ريشه هاى اخلاق فاسده ، ريشه هاى اعمالى كه در انسانهـر عـمـلى بـكـند يك ريشه اى در نفس پيدا مى شود، اولش آسان است يك معصيتى كرد، مىتـوانـد زودى بـرگـردد، يـك قـدرى كه اضافه شد مشكلتر مى شود. هر چه برود طرفپيرى اين قويتر مى شود و انسان ضعيفتر مى شود. اراده انسان ضعيفتر مى شود، لكن اينمـعـانـى كـه انسان گرفتارش بوده زيادتر مى شود، نگذاريد براى زمان پيرى توبهرا، نگوئيد كه ما وقتى كه حالا رسيديم به بالاتر، آنوقت ، آنوقت ديگر نمى شود، همينطـور وسـوسـه مـى كـنـد شيطان تا آخر كه نگذارد ما با ايمان وارد بشويم به آن عالم ،تـمـام وسـوسـه هـاى مقابل دعوت هاى انبيا همين است كه نمى خواهند ما برسيم به آن نور.شيطان ها نمى خواهند، اين شيطان هائى كه الان نمى خواهند كه اين جهاد سازندگى هائىكـه ايـنـهـا، خـواهـرهـا، بـرادرهـايـمـان با اين زحمت مى روند جهاد سازندگى مى كنند، اينشـيـطـان هـائى كـه مـى خـواهـنـد نگذارند اين جهاد سازندگى پيدا بشود، اينها مى خواهندنگذارند كه اسلام تحقق پيدا بكند. اينها از همان ريشه هاى شيطانند، اينها اولاد شيطانند،ايـنـهـا همان وسوسه هاى شيطانى را مى كنند، اينهائى كه وارد مى شوند در مزارع ، واردمى شوند در كارخانه ها و جوان ها را از كار باز مى دارند، به اعتصاب وا مى دارند، اينهاهـمـان از ريـشه هاى شيطانند، آن در باطن ما هست ما را نمى گذارد كه جهاد بكنيم ، اينها همدر ظـاهـر ايـنها را نمى گذارند جهاد بكنند، بايد شيطان ها را بشناسيد تا نشناسيد نمىتـوانـيـد دفـاع كـنـيـد از خـودتان ، شيطان خودتان را بشناسيد، شيطان باطن خودتان رابشناسيد، شيطان هاى خارجى را هم بشناسيد تا بتوانيد با آنها جهاد كنيد، شيطان باطنىانسان خود آدم است ، خود انسان ، آن نفسيت انسان ، آن هواهاى انسان . اينها قشرهاى شيطانىاست در انسان ، جنود شيطانند اينها، آن را تا نشناسد انسان نمى تواند با او مجاهده بكند،ايـن انـسـان هـائى هـم كه شيطان هائى هستند كه مانع از اين هستند كه اين اسلام تحقق پيدابكند در اينجا و يك رژيم انسانى اسلامى پيدا بشود آن رژيمى كه انبيا
مـى خـواسـتند، آن رژيمى كه اولياء خدا مى خواستند، همه زحمت هايشان براى اين بود كهانـسـان درست كنند، انسان كه درست بشود رژيم حكومتش هم درست مى شود. چيزهاى ديگرىهـم درسـت مـى شـود، هـمـه چـيز درست مى شود همه زحمت انبيا براى اين بود كه يك عدالتاجتماعى درست بكنند براى بشر در اجتماع و يك عدالت باطنى درست كنند براى انسان درانـفـراد. زحـمـت هـاى انـبيا براى اين بود، اينها زحمت هاى انبيا را مى خواهند هدر بدهند. شماجـوان هـا كـه ايستاديد و با مشت محكم جمهورى اسلامى را خواستيد، شما خواستيد كه اسلامرژيم اين كشور باشد، شما كوشش كرديد كه اسلام باشد، اينها كوشش كنند كه نباشد،ايـنـها جنود شيطانند، بايد آنها را بشناسيد تا بتوانيد دفاع كنيد، دفاعشان كنيد و هستنداينها، تا انسان هست همين مسائل هست .
كوشش كنيد كه زير پرچم اسلام برويد
انـبـيـا هـم دعـوت كردند، زحمت كشيدند، اوليا هم دعوت كردند، رحمت كشيدند. جنگ ها كردندبـراى هـمـين كه اين انسان هاى فاسد را كنار بزنند و يك جامعه انسانى درست بكنند، لكنمـع الاسـف تـوفـيـق حـاصـل نـشـد، براى ما هم نمى شود، براى شما هم نمى شود. اما حتىالامـكـان البـتـه آن مـعـنـائى كـه اسـلام مـى خـواهـد بـه ايـن زودى هـاحـاصـل نـمـى شـود، امـا حـتـى الامـكـان مـا مـكلفيم نبايد بگوئيم كه حالا كه آن مطلب اعلىحاصل نمى شود اين پائين ترش هم حاصل نشود.
مـا مـكـلفيم كه هر مقدارى كه مى توانيم اين رژيم را رژيم انسانى ، رژيم اسلاميش كنيم ،هـر قـدر مـى تـوانـيـم زيـر پـرچـم قـرآن بـرويـم ، هـر مـقـدارى كـه شـمـاعـمـل كـرديـد به قرآن ، زير پرچمش رفتيد، پرچم قرآن اين نيست كه پرچم هاى ديگرانهـسـتـنـد، پـرچـم قرآن عمل به قرآن است ، زير پوشش قرآن كه انسان رفت ، زير پرچماسـلام اسـت ، زير پرچم قرآن است . كوشش كنيد كه زير پرچم اسلام برويد، هر مقدارىكـه مـى شود خودتان و هر كس را با او آشنا هستيد، هر مجلسى كه پيدا شود ببينيد كه يككسى از اين پوشش ‍ اسلامى مى خواهد يك قدرى كنار برود دعوتش كنيد. امر به معروف ونـهـى از مـنـكـر از امـورى اسـت كه بر همه كس واجب است ، يك چيزى نيست كه بر يكى واجببـاشـد بـر ديـگـرى نه ، همه ما مكلفيم كه همانطور كه مكلفيم كه خودمان را حفظ كنيم وخـارج كنيم از ظلمت به نور، مكلف هستيم ديگران را همين طور دعوت كنيم . هر مقدارى كه مىتـوانـيـم ، شـمـا نـبـايـد بـگـوئيـد كـه خـوب ، مـن كـه خـطـيـب نـيـسـتـم ، مـن كـهاهـل مـنـبـر نـيـسـتـم ، مـن كـه اهـل مـحـراب نيستم ، شما اهل اين هستيد كه در خانواده تان با آنپـسـرتـان و بـا دخـتـرتـان و بـا اوليائتان ، با آن كسى كه رفيق شما هست ، مى توانيدحرف را بزنيد، همين مقدار شما مكلفيد. اگر انسان ديد معصيت خدا مى شود، بايد جلويش رابـگـيـرد، نـگـذارد معصيت خدا بشود. انشاءالله خداوند همه ما را هدايت كند و همه ما را از اينظـلمـت هـائى كـه در اطـرافـمان ، در قلوبمان ، در همه اعضا و جوارحمان قرا گرفته ، اينظلمت ها را به نور هدايت كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع دانشجويان هنرى شيراز
تعيين رئيس جمهور بايد با توجه به صفاتش در قانون باشد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـن در عـيـن حال كه حالم مقتضى صحبت نيست لكن براى تشكر از آقايان چند كلمه اى عرضمـى كـنـم . آقـايان زحمت كشيدند كه از راه هاى دور تشريف آوردند. خداوند همه را حفظ كند،مـوفق باشيد. چيزى كه لازم است عرض كنم اين است كه در اين موقع كه يك مرحله ديگرىاز مـراحلى كه در كشور ما مى خواهد تحقق پيدا كند در دست اجراست و آن تعيين رئيس جمهوراسـت ، بـايد توجه داشته باشند آقايان كه آن صفتى كه در قانون اساسى براى رئيسجـمـهـور تـعـيـين كرده اند مراعات كنند، قانون اساسى را ملاحظه كنند و رئيس جمهور را درآنـجـا ملاحظه كنند و كسى كه داراى اين صفات بود او را به آن صفات مى شناسند به اوراى بدهيد و اگر چنانچه فاقد آن صفات باشد، احتراز كنيد از راءى دادن به او.
به كسى كه لايق براى اين مقام است راءى بدهيد
روز سـرنـوشـت سـازى اسـت . مـى خـواهـيـد زمام كشور را به يك كسى بدهيد كه مؤ ثر درمقدرات كشور شما باشد. سهل انگارى نكنيد و به پاى صندوق ها برويد و با هم اجتماعكـنـيـد و كـسـى كه لايق براى اين مقام است و داراى صفاتى است كه سوء سابقه نداشتن ،وابـسـتـگى به رژيم سابق نداشتن ، اينها از امورى است كه بايد ملاحظه بشود و آقاياننبايد سستى كنند در رفتن ، به پاى صندوق بروند لكن به كسى كه اين صفات را داردراءى بدهند. خداوند انشاءالله شماها را حفظ بكند و من از اينكه معذورم از اينكه زياد صحبتكنم عذرخواهى مى كنم و شما را به خداى تبارك و تعالى مى سپارم .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
تاريخ : 3/10/58
بيانات امام خمينى در جمع گروهى از فرهنگيان و معلمان شهرستان محلات
اگـر چنانچه انسان تحت تربيت انبيا متحول بشود، جامعه هم به تبع او به ترقى مىرسد
بسم الله الرحمن الرحيم
مـحـلات يـك محلى است كه من بعضى تابستان ها مى رفتم ، تابستان ها را آنجا بودم و درآنـوقـت كـه مـن آنـجـا بـودم احـساس مى كردم كه مردم محلات با مردم بسيارى از جاها فرقدارنـد، تـوجـهـشان به ديانت بيشتر بود از بعضى جاهاى ديگر، از خيلى جهات و من اينكهفـهـميدم اين بود كه محل به واسطه خوبى علما خوب بوده . علمائى بودند كه در محلاتبودند، علمائى بودند كه افراد صحيح ، وظائف ملائى شان را، وظائف ديانت شان را خوبعـمـل مـى كـردنـد، مـردم هـم تـبـعـيـت آنـهـا خـوب شـده بـودنـد،اهـل مـسـجـد بـودند، همه اهل دعا و اهل عبادت و اهل كار و همه چيز بودند. محلات ، من حالا قريببيشتر از شايد سى سال است ، يك همچو چيزهائى است كه ديگر آنجا را نديدم ، نمى دانمالان بـاز هـمـان اسـت ، مـن امـيـدوارم كـه هـمـان بـاشـد. اگـر چـنـانـچـه انـسـان خـودشمـتـحول بشود به يك انسانى كه تحت تربيت انبيا انسان بشود، جامعه هم به تبع او بهتـرقـى مـى رسد. گاهى يك فرد در يك جامعه موجب فساد مى شود و گاهى هم يك فرد دريـك جـامـعـه مـوجـب صـلاح مى شود. اين فرد گاهى از قشر قدرتمندان است كه مردم به اوتـوجـه دارنـد، گـاهـى از قـشـر روحـانـيـيـن اسـت كـه آن هـم مردم به او توجه دارند. قشرقـدرتـمـنـدهـا كـمتر در شاءن پيدا مى شود كه اشخاص ساخته شده باشد، من كه حالا يادنـدارم ، كـمـتـر پـيـدا مـى شـود، در قـشـر روحـانيين پيدا مى شود. و اگر روحانى ، در يكمـحـل يـك روحـانـى مـتعهد باشد، آن محل را تصفيه مى كند و اگر در هر يك از بلاد چند نفرروحـانـى بـاشـنـد كه آنها آنطور كه بايد، آنطور كه دستور اسلام است باشند، از بابايـنـكـه مـردم تـبـعيت از آنها مى كنند، مردم هم اصلاح مى شوند و با اصلاح مردم يك جامعهصحيح پيش مى آيد.
مهمترين ماءموريت رضاخان يكى اين بود كه روحانيون را بكوبد
شما ديديد كه در اين 50 سال ، خوب اكثرا يادتان نيست ، زمان رضاخان را اكثرا يادتاننـيـسـت لكـن مـن يادم است ، يعنى من از قبل از اينكه رضاخان كودتا كند يادم هست ، رضاخانبه واسطه ماءموريتى كه داشت ابتدا به يك صورت مقدس مابى آمد تو كار، مقدس مابىآن حدودى كه يك نظامى بايد باشد، در محرم روضه داشت ، در يك جائى بود كه روضهخوانى داشت و خودش هم حاضر
مـى شـد، دسـتـجـات از ارتشى ها راه مى انداخت كه من او را خودم ديدم ، دستجات مختلفى ازارتـشـى هـا راه مـى انداخت و آنوقت هم معروف بود كه خود او در ماه محرم تكيه هائى كه درتهران بود مى گفتند كه مى رفت . بعضى ها مى گفتند پياده مى رفت ، همه تكيه ها را درايـن شـب هاى محرم ، به تدريج تكيه ها را مى رفت تا آنوقتى كه قدرتش مستقر شد، بااسلحه ديانت آمد تا آنوقتى كه قدرتش محكم شد، آنوقت كه محكم شد ماءموريتش را شروعكـرد و مـهـمـترين ماءموريتش يكى اين بود كه روحانيون ، را بكوبد روحانيون را آنطورىكه كوبيد كه تبليغات را راه انداختند، شعرا بر ضد روحانيون ، دستگاه ها تجهيز شدندبـر ضـد روحـانيين ، به طورى كه قشرهاى ناآگاه هم برگشتند از روحانيون ، شوفرهاروحانى را يا سوار نمى كردند، يا اگر سوار مى كردند، اهانت مى كردند. من خودم سواراتـوبـوس بودم كه يك شيخ هم بود، بنزين تمام شده بود، تمام شدن بنزين را گردنشيخ مى گذاشتند. يكى از رفقاى ما گفت كه من در اراك بودم و مى خواستم بيايم قم مثلا،رفـتـم ، شـوفـر گـفت كه ما بنا گذاشتيم دو طايفه را سوار ماشين نكنيم ، يكى فواحش ،يـكـى آخـونـدهـا. از هـمه جهات شروع كردند فشار آوردن ، ممنوعشان كردند از منبر رفتن ،اصـلا مـجالس را از بين بردند، شروع كردند به سربازى بردن ، شروع كردند عمامههـا را بـرداشـتن و به طورى كه ما شايد مثلا قبل از آفتاب ، چه وقت ، كه خلوت باشد مىرفـتـيم در يك جائى رفقا يك چند نفرى كه بودند، اينها يكى يكى مى آمدند و در آنجا كهنـمـى توانستيم بيرون برويم براى تعرض مى كردند و من يك درسى كه !!! من داشتم ،يـك روز ديـدم كـه يـك نـفـر آمد، جمعى بودند، يك نفر آمد، گفتم كه رفقاتان ؟ گفت اينهاقـبـل از آفـتـاب مـى رونـد در بـاغـات براى اينكه ماءمورين مى آيند در توى مدرسه ها مىگـردنـد معممين را مى برند. اين براى چه بود، اين براى اين بود كه اين قشر را مؤ ثرمـى دانـسـتـنـد ايـنها، ولو حالا به خيال خودشان اين قشر را مى گفتند كه نماينده اسلامند،مردم به آنها توجه دارند، اگر اينها يك قدرتى داشته باشند، نمى گذارند كارها انجامبـگـيرد، كارهائى كه مى خواستند، نمى گذارند انجام بگيرد، از اين جهت به اينها فشارمى آوردند.
يـك كـار ديـگر هم كه آنها مى كردند كارها زياد بود، يعنى برنامه زياد بود اينكه قشرجـوان را، در مفاسد را به روى آنها باز كردند، در همه شهرها خصوصا تهران كه بيشتراز هـمـه جـا مورد نظر بود، آن جاهائى كه جوان اگر برود در او فاسد مى شود، درهاى اوبـاز بـود بـه روى آنـهـا، تـبليغات هم از همه طرف ، سينماها به آن وضعى كه شنيدند،مـراكـز فـسـاد بـه آنـطـورى كـه گـفته شده است ، مراكز فروش مشروبات الكلى كه ازكـتـابـخـانـه زيـادتـر بود، از كتابفروشى زيادتر بود، گفتند بين تهران تا شميرانآنـجـاهـا چقدر جاهائى بود كه براى فحشا مهيا كرده بودند. اين قشر جوان كه بايد از اوكـار بـرآيد و از او اميد هست و مى تواند براى كشور خودش خدمت بكند، اينها را از آنجائىكـه مـركـز خـدمـت اسـت مـى كـشـانـدنـد بـه مـراكـز فـحـشـا تـا ايـنـهـا را يـك مـوجـودمـهمل بار بياورند، چنانچه اين خوب ديگر اخيرا منتهى شد به اينكه زمان اين مردك شد. واين از پدرش عميق تر كار مى كرد، اين بيشتر از او نقشه داشت يعنى نقشه اى كه برايشدستش داده بودند.
اين هروئين به اين فراوانى كه الان هم ملت ما به شرش مبتلاست ، اين يك مساءله اى نبودكه
همين من باب اتفاق چنين توسعه پيدا كند، اين يك برنامه بوده است براى اينكه يك وقتىيك جوانى هروئينى بشود ديگر همه چيزش را از دست مى دهد. يك قوه فعاله است ، اين قوهفـعـاله وقـتى كه مبتلاى به هروئين بشود، مبتلاى به مشروبات بشود، عادت كند كه بهسينما برود، به سينماى كذائى ، عادت كند به اين مركزهاى فحشا برود كه همه اينها رابـراى ايـنـكه اين قشر جوانى كه آمال يك كشور است اين را نگذارند كه بيدار بشود، همهچـيـزش را بـبـرنـد ايـن بـى تـفـاوت بـاشد، عادت هروئينى اينطورى است ، آدم ترياكىاينطورى است ، آدمى كه مبتلاى به مسكرات است اينطورى است ، آدمى كه مبتلاى به فحشاءاسـت اينطورى است كه اگر هر بساطى سرش درآورد اين ديگر نمى تواند كه قيام كند وكـار انـجـام بـدهد. اينها خواستند مملكت ما اينطور بشود كه قشر جوانش از بين برود، بىتـفـاوت بـاشـد و هر چه اينجا دارند ببرند و آنها هم توجه به او نكنند. در هر جا به يكنقشه اى توسل پيدا كردند تا اينكه نگذارند اين مملكت بيدار بشود.
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد و مردم را بيدار كرد
خدا خواست كه به داد اين مملكت رسيد كه مردم را بيدار كرد، خدا بيدار كرد مردم را، توجهمـردم از آن مـسـائل كـم كـم بـرگـشـت ، هـمـان جـوان هـائى كـه يـك وقـتاصل به اين مسائل اعتنائى نداشتند، خداوند تاييد كرد و توجه پيدا كردند، به حيث جوانهائى كه بايد بروند سراغ مثلا جوانى شان ، در اين نهضت آمدند ريختند به خيابان ها وفعاليت كردند و براى اسلام خدمت كردند و اين پيروزى كه نصيب ما شد، نصيب ملت ما شددر اثـر تـحـولى بـود كـه بـه اراده خـداى تـبـارك و تـعـالى بـراى مـلتحـاصـل شـد. تـحـولى كـه مـلتـى كـه تـوجـه بـه ايـنمـسـائل نـداشـت ، آنـهـائى كـه بـه مـسائل سياسى توجه داشتند كارى به ديانت نداشتند،مـسـائل سياسى آنها به نرخ روز، آن روزى كه بيرق آمريكا بالا شد براى او صحبت مىكند، آن روزى كه بيرق فرض كنيد انگلستان بلند شد براى او صحبت مى كند، آن روزىكـه بـيـرق اسلام باشد براى او صحبت مى كند، اينها يك مبنائى ندارند، اينطورى هستند،يـك مـبـنـائى نـدارد آن مـبـنـا يـك كـارى بـكـنـد و ايـن قـشـرشـان كـه تـوجـه بـهمـسـائل مـمـكن بود پيدا بكنند، اينها توجه اينجورى بود وضعشان ، قشرهاى ديگر هر كسمـشـغـول كـار خـودش بود، كاسب كسب مى كرد، زارع زراعت مى كرد، همه چيزشان را كه مىبردند هى مى گفتند خوب آقا، از اينكه توجه مى كرد، مى گفت ما چه بكنيم ، نمى توانيم، اكـثـرا هم توجه نداشتند به اين مسائل ، اين يك دست غيبى الهى بود كه اين ملت را از آنحـال رخـوت ، از آن حـال سـسـتـى ، از آن حـال بـيـخـبـرى بـرگـردانـد بـه يـكحـال خبردارى ، همه مجهز شدند. نمى شود كه بدون تاييد الهى يك چنين توسعه اى پيدابـكـنـد يك مساءله ، همه جا مى رفتيد مى ديديد يك مطلب مى گويند كه ما جمهورى اسلامىمـى خـواهـيـم ، نـه شـرقـى ، نـه غـربـى ، جـمـهـورى اسـلامـى ، آزادى ،استقلال ، جمهورى اسلامى . اين يك مساءله اى نبود كه بشود يك نفر آدم ، ده نفر آدم ، صدنـفـر آدم ، كـار انجام بدهند، يك مساءله اى الهى انجام گرفت به طورى كه تمام قشرهاىمـلت مـا هم يكصدا شدند، با آن يك صدا هم پيش بردند، و ما مادامى كه اين نهضت را نگهشداريم ، حفظش كنيم پيروز هستيم و ما
اميدواريم كه حفظ بشود.
امروز روز اين است كه يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه دشمن را عقب بزنيم
تـوجـه داشـتـه باشيد به اينكه امروز روزى نيست كه ما و شما و ملت ما و همه توجه بهگـرفـتـارى خـودشـان ، گـرفـتارى شخصى داشته باشند. يك روزى كه يك گرفتارىبراى اسلام دارد پيش مى آيد، يك گرفتارى براى كشور دارد پيش مى آيد، در معرض ايناسـت كـه مـفـسـدهـا افـسـاد بـكـنـنـد و بـخـورنـد كـشـور را، بـرگـردانـنـد بـهحـال ديـگـر كـه همه چيزمان از بين برود، روز اين نيست كه ما بنشينيم كه حقوقم كم است ،خـانه ام چه جورى است ، الان روز اين نيست .، بايد الان ما اين كشتى كه از همه اطراف موجهـاى بـسيار خطرناك به او متوجه است ، ما بايد بنشينيم حالا كه ، همان نظير خود كشتى ،حـالا اگـر يـك عـده اى در كـشتى بودند و كشتى افتاد به خطر غرق ، آنوقت اينها بنشينندبـگـويـنـد كـه خـانه مان چه جورى است !! هيچ كس نمى نشيند، همه در صدد اينند كشتى رانـجـات بـدهـنـد. يـك وقـت يـك كـشـورى مـبـتـلا شـده اسـت بـه يـك چـنـيـنمسائل ، مثل الان كه كشور مبتلاست به ، مواجه با يك قدرتى كه تمام تبليغات دنيا دستشهـسـت ، دولت هـا هـم الا نادر، همراه او هستند، يك چنين موقعى ملت ما نبايد در فكر اين باشدكـه حـالا در اداره كه من مى روم جايم كجا باشد، در فرهنگ بايد چه جور باشد. همه اينهايك موقع آرام بايد طرح بشود.
امروز روز اين است كه ما تمام چيزهائى كه مربوط به خودمان است ، مربوط به اداره ماناسـت هـمـه را كـنـار بـگـذاريم يك نظر، يك توجه داشته باشيم و آن توجه به اينكه ايندشـمـن را عـقب بزنيم و مى توانيم و مى توانيد. يك ملت اگر يك چيزى خواست ، نمى شودخـلافـش كرد، خدا به همراهش (يدالله مع الجماعه ) يك جمعيت كه براى خدا قيام كرده وبـا الله اكـبـر مـطـلبش پيش برده است اين را نمى شود تحميلش كرد. تحميلاتى كه برمـلت هـا مـى شـود از بـاب ايـن بـود كـه قـشـرهـاى مـخـتـلف هـر كـداممـشـغـول كـار خـودشـان بـودند، آنها هم ايجاد اختلاف مى كردند بينشان ، حرف هاى مختلفدرست مى كردند كه هر كدام دشمن همديگر بودند، در قشرهاى مختلف مملكت كارهاى مختلف ،اين كى هست ؟ ترك ، آن كى ؟ كرد، آن كى ؟ سيستانى ، آن كى ؟ بلوچ ، آن كى ؟ فارس .حتى در يك شهر، اين محله و آن محله با هم اختلاف داشتند، شايد شماها يادتان نباشد، محلهكذا با محله كذا با هم اختلاف داشتند، كه اگر از آن محله يك كسى مى آمد به اين محله ، كتكمـى خـورد و رفـت . ايـنـهـا يـك چـيزهائى بود حساب شده كه نگذارند يك ملت با هم مجتمعبشوند، نگذارند كه يك جمعيت هائى يك طرف بروند، متوجه بشوند به يك چيزى ، متوجهبه يك طرف . اين وقتى اختلاف پيدا شد، نخواهد شد. خدا خواست كه به همه نيرنگ هائىكه آنها داشتند ملت ما يكصدا شد، صدا هم همچو نبود كه براى دنيا باشد، اصلش ‍ توجهبـه ايـنـكه گرفتارى من دارم نبود، اين مردم ريختند در خيابان ها و در پشت بام ، پائين وايـنـهـا و هـمـه آن روزى كـه داد مـى زدنـد ايـن بـود كـه ايـن شـخـص ، ايـن سـلسله ، بلكهاصل شاهنشاهى بايد
بـرود و اسـلام بـيـايـد. ما با اين مطلب پيروز شديم و بعد از پيروزى ، دشمن ها بيشتربه اين معنا، به اين نيرنگ توجه پيدا كردند براى اينكه ديدند ضربه خوردند، ديدنداز وحدت ملت و اينكه براى اسلام داشتند فرياد مى كردند ضربه خوردند، آنها از اسلامضـربـه خـوردنـد، ديدند از وحدت ملت و اينكه همه براى اسلام داشتند فرياد مى كردندضـربه خوردند، آنها از اسلام ضربه خوردند، از اسلام كه ضربه خوردند دنبالش همبـراى اسـلام يـك حرف هائى پيش مى آوردند كه جمهورى اسلامى لازم نيست بشود، ما نمىخواهيم جمهورى باشد و هكذا تا حالا باز صداشان هست . ملت بايد توجه به اين بكند كهآنـى كـه مـلت مـا را پـيـش برد و آنها را عقب زد، آن را نگه دارد، آن توجه به خدا و وحدتكـلمـه . تا توجه تان به خداست و هى توجه به اينكه فرشم چه جورى و نمى دانم چهجورى و اينها، تا اين هست اگر اين پيدا بشود، اختلافات شروع مى شود.
اگـر انـسـان مـتوجه شد به اينكه من حالا بايد كارم چه جور باشد، حالا بايد وضعم چهجور باشد، اين متوجه اين مى شود كه يك اختلافاتى پيدا بشود. امروز روز اين كار نيست، امـروز روز ايـن اسـت كـه مـا از اختلافاتمان دست برداريم و آن چيزهائى كه مربوط بهحـفـظ وحـدتـمان هست و مربوط به مصالح كشور، امروز مى دانيد كه ما را دارند تهديد مىكـنـنـد بـه حـصـر اقـتـصادى ، ما بايد فكر بكنيم براى اين كار، فكر اين است كه كشورمشغول كشاورزى بشوند، مشغول كشت بشوند. آنهايى كه شلوغكارى مى كنند، در كشاورزىخـرابـكـارى مـى كـنند، آنها بايد كنار بروند. به اسم هاى مختلف مى روند نمى گذارندكـشـاورزها مشغول بشوند، آنها را بايد خود مردم كنار بزنند و قواى انتظامى هم كنارشانبـزنـنـد. مـردم با آسوده خاطر بودن مشغول زراعت بشوند. فردا اگر خداى نخواسته جلوگـرفـتـنـد، مـا مـحـتـاج نـشـويـم بـه خـارج ، اگـر مـحـتـاج شـديـم بـه خـارج ، هـمـهمـسـائل بـرمـى گـردد، شـكـم گرسنه مى كند ايمان ندارد. اگر خداى نخواسته اينها چنينكـردنـد، مـا احـتـيـاج پـيـدا كـرديـم كـه گـنـدم بـدهـد، اين احتياج اسباب اين مى شود كه ماوابستگى سياسى هم پيدا كنيم ، وابستگى فرهنگى هم پيدا كنيم ، وابستگى نظام هم پيداكـنـيـم و هـمـه چـيزمان از دست برود و از يك چنين حالى نبايد اختلافات را دامن زد، نبايد آنبـگـويـد من حزب كذا، آن بگويد من حزب كذا، نبايد اينقدر حزب ها پيدا بشود، دويست تاحزب پيدا بشود، اينقدر جمعيت ها پيدا بشود، بايد همه شان با هم مجتمع براى نجات يككـشـورى كه همه در آن مى خواهند زندگى بكنند، نجات به اين است كه جهت اقتصاديش را،هـر كـه مشغول هر كارى هست خوب انجام بدهد تا جهت اقتصادى درست بشود، كارخانه ها راراه بـيـنـدازنـد، كـارخانه هاى خصوصى ، بزرگ ، كوچك . آنهائى كه مى آيند آشوب مىكـنـند در كارخانه ، بدانند كه اينها مانع هستند، اينها نمى خواهند كه اين مملكت سروسامانپـيـدا بـكـنـد، جـلوشـان را بـگـيـرنـد و كـشـاورزهـا هـم هـمـيـن طـور، هـر كـسمشغول هر كارى هست خوب انجام بدهد آن كار را.
ما بايد بناى بر اين بگذاريم كه احتياجمان را از غير سلب كنيم
فرهنگى ها يك بسيار بزرگى در گردنشان هست و او تربيت است ، تربيت جوان ها،
تـربـيـت بـچـه هـاسـت . ايـن تربيت بچه ها اگر تحقق درست پيدا بكند كه اين بچه هاىكوچك كه تحت تربيت معلمين هستند خوب تربيت بشوند، مملكت ما بعدها نجات پيدا مى كند.مـا از ايـنـكـه فـاقـد يك مغزهاى متفكر صحيح و سالم ، مغز متفكر زياد، اما متفكرى كه سالمنـيـسـت مغزش ، ما بايد كوشش كنيم كه اين مغزهاى كوچولوى بچه ها را از حالا سالم باربـيـاوريـم تا بتوانند اينها بعدها دفاع كنند از كشورمان . آتيه كشور شما دست اين بچههاست كه بعدها بايد اينها دست بگيرند. اينها را اگر حالا تربيت بكنيد.....
الان مـا هـمـه جـهـاتـمـان بايد متوجه اين باشد كه اين دشمن را از ميدان بيرون كنيم ، بعدبـنـشـيـنـيـم هـمـه چـيـز !!! بايد !!! بسازيم ، البته نمى گويم حالا نسازيم ، حالا بايدبـسـازيـم . الان مـا مـحـتـاج بـه كـشـاورزى هـسـتـيـم ، بـايـد كـشـاورزى بـه يـكحـال تـوسعه اى چيز بشود انجام بگيرد. ما نبايد هى بنشينيم اينجا محتاج به اين باشيمكـه برويم پيش دشمن هامان از آنها يك چيزى را بخواهيم ، دستمان را دراز كنيم پيش دشمنهـامـان از آنـها يك چيزى بخواهيم ، دستمان را دراز كنيم پيش دشمن مان كه از آنها يك چيزىبـگـيـريـم براى زندگيمان . ما بايد خودمان بناى بر اين بگذاريم كه خودكفا باشيم .بـنـاى بـه ايـن بـگـذاريـم كه از اين زمين خدا كه به ما داده است كه كشور ما، كشور خيلىبزرگى داريم ، اينجا مى گويند كه صد و پنجاه ميليون جمعيت مى توانند زندگى كنند.ما حالا سى و پنج ميليون فرض كنيد هستيم در يك كشور كه صد و پنجاه ميليون جمعيت مىتـوانـنـد در آن زنـدگـى بـكـنـنـد. مـا اگـر روى يـكاصـول صـحـيـح ايـن مـمـلكـت را اداره بـكـنـيـم ، بـهـتـريـن زنـدگـى بـراى مـلت ، مـمـكـنحاصل بشود، لكن نمى خواهند اينطور بشود، نمى گذارند. اين شط كارون تا برسد بهآنـجـائى كـه بـه شـط العرب مى خواهد برسد، اين شط همين طور آبش هرز مى رفت ، يكوقـتـى كه من رفته بودم از آنجا عبور كنم ، بيابان و هم زمين هاى سالم ، همين طور افتادهبود. اين آب اگر خرج اين زمين مى شد و اين زمين آباد مى شد، براى صد ميليون جمعيت مىتـوانـسـت ايـران ارزاق بدهد، نه اينكه حالا كه سى و پنج ميليون است نتواند خودش ادارهكـنـد. مـا بـايـد بناى بر اين بگذاريم كه احتياجمان را از غير سلب كنيم ، احتياجمان را ازدشمن هاى خودمان سلب كنيم كه ما محتاج به دشمن مان نباشيم كه از دشمن مان بخواهيم يكچـيـزى بـگـيـريـم براى رزق خودمان و اين به اين است كه همه همت كنند، ملتى باشند كهبيدار شدند بحمدالله ، همت كنند و اين قشرهاى فاسد كه نمى گذارند كار انجام بگيرد،آنـهـا را طـردشان كنند اين بين خودشان ، پشت بكنند به آنها. و خداوند انشاءالله به همهشـمـا سـلامت بدهد. و آقا سال هاى طولانى خدمتشان بودم ، در خدمتشان بوديم و بنابرايناسـت كه ايشان آنجا اقامه جمعه بكنند و اميدواريم كه از ايشان استفاده بكنند، از خطبه هاىايـشان استفاده بكنند و خطبه هاى ايشان خطبه هاى آموزنده باشد و خداوند همه شما را حفظكند انشاءالله .
والسلام عليكم و رحمة الله

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation