بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب قصّه ی غربت غربی, محمدباقر ذوالقدر   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     FOOTNT01 -
     WEST0001 -
     WEST0002 -
     WEST0003 -
     WEST0004 -
 

 

 
 

1- صحيفه نور جلد 10 صفحه 2 و 141.
2- ر - ك به سخنرانيهاى مهندس مهدى بازرگان پس از پيروزى انقلاب .
3- Globalization
4- Secularism
5- دربسيارى موارد، حتى درادبيات روزمره نيز،اسير چنين آفتى هستيم ،جمله(حال شماچطوراست ) كه همه ما آن را به كارمى بريم ترجمه كلمه به كلمه ، جمله areHowyou ،انگليسى است .اگر به ادبيات محاوره اى قديم مراجعه كنيم ، هيچ گاه اينعبارت در احوالپرسى بكار نمى رفته است و يا (دوش گرفتن ) كه در زبان محاورهاى ما رايج است ترجمه عبارت "shower a take" انگليسى است ! و قس عليهذا...
6- حركت ماركوپولو به عنوان اولين جهانگرد اروپايى كه مشرق زمين افسانه اى رابه غرب معرفى كرد، آغازى براى موج ماجراجويى و تجاوزات غربى ها محسوب مىشود.
7- گروههاى تبشيرى گروههايى از روحانيون و مبلغانى بودند كه از طرفكليساماءمور تبليغ و ترويج مسيحيت بودند، امّا درعمل زمينه ساز سلطه فرهنگى غرب شدند. آنان ، اغلب كار خود را با انجام اقدامات عامالمنفعه ، از جمله تاءسيس مدارس و بيمارستانها، شروع مى كردند. به عنوانمثال مدارس (لازاريست ) فرانسوى (1256 ه‍.ق ) در تبريز، جلفا، اروميه و سلماس ،مدرسه دخترانه خواهران (سن و نسان دوپل ) فرانسوى (2287 ه‍ .ق ) در اروميه وسلماس و...، مدرسه آمريكايى در تهران (سال 1289 ه‍ ق ) مدرسه پسرانه ستاره صبحكه توسط مبلغين لازاريست در سال 1334 ه‍ ق در اصفهان تاءسيس شد و بسيارى مدارسديگر كه زمينه ساز نفوذ و گسترش فرهنگ غرب در ايران بودند. و نيز بيمارستانهائىدر شهرهاى مختلف كه توسط كادر كليسا اداره مى شدند و به تبليغ مسيحيت مى پرداختندهم چون بيمارستان مرسلين در شيراز.
8- امانيسم يا هيومنيسم از " Human " به معنى انسان آمده و به مفهوم انسان محورىاست . اين مكتب از قرن چهاردهم به تدريج مطرح شد و شعارهايى همچون ، آزادى فرد ومخالفت با رياضت دينى را سر داده از مبلغان معروف اين نظريه مى توان از (دانته )،(فرانسيس بيكن ) و (كپرنيك ) نام برد.
9- "Theism"، (تئوس ) در زبان لاتين يعنى خدا، و (ته ايسم ) يعنىخداگرائى .
10- ر- ك سخنرانى مقام معظم رهبرى 12/9/1379 درباره مفهوم دينى اصالت انسانكه در جمع كارگزاران نظام ايراد شد.
11- ر- ك .آ. كاژدان و ديگران ، تاريخ جهان باستان ، صادق انصارى و ديگران (ج.اول ، ص .58) قبرهايى كه از پايان دوران كهن سنگى ديرين ، بجا مانده وجودتصّورات اوليه مذهبى را در نزد (نئاندرتالها) گواهى مى دهد. اين گورها در غارهايىكه مسكن انسان بود، حفر مى شد. ويل دورانت مورخ معروف آمريكايى نيز اعتقاد دارد دين ازقديم الايام با تاريخ همراه بوده است (تاريخ تمدن ، مشرق زمين گاهواره تمدن ، احمدآرام و ديگران ، چاپ دوم ، 1367 سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامى ، ص .7) همچنيندر اين خصوص ر - ك به تاريخ اديان جان .بى .ناس . على اصغر حكمت ، چاپ سوم ،1354، ص .6 .
12- از نظر (برتراندراسل ) تمايلات انسان بى حد و حصر است واز ميانهوسهاى بى پايان انسان ، هوسهاى قدرت و شكوه از همه نيرومندتر مى باشند. ازنظراو مفهوم اساسى درعلوم اجتماعى عبارت است از (قدرت ) به همان معنى كه در علمفيزيك مفهوم اساسى عبارت است از (انرژى ) (ر - ك - قدرت ،برتراندارسل ، نجف دريابندرى ، 1361، تهران - انتشارات خوارزمى . ص 9 تا 12).
13- مركانتى ليسم (Merchantilism) به سياست كشورهاى اروپايى در قرونشانزدهم ، هفدهم و هيجدهم اطلاق مى شود كه هدف آن تقويت قدرت كشور براى رقابت باكشورهاى ديگر از طريق كنترل فعاليتهاى اقتصادى ، صادر كردن كالاهاى گوناگون ،وارد كردن ادويه و جواهرات ، ايجاد ناوگان بازرگانى ، گسترش مستعمرات و برنامهريزى اقتصاد داخلى در جهت حفظ و افزايش ثروت كشور بود( ر- ك . فرهنگ علوم سياسى- غلامرضا على بابايى ، ج .ا.ص 735)
14- ماكياوليسم (Machiavellism) اصطلاحى است كه بر انديشه هاى نيكولو -ماكياولى ،دبير حكومت جمهورى (فلورانس ) اطلاق مى شود و حاوى فلسفه استبداد جديدو طرفدارى از قدرت مطلقه (Absolutism) برهنه و ظالمانه است .(ر- ك ، تاريخفلسفه سياسى ، بهاءالدين پازارگاد، چاپ چهارم ، 1359، چاپ زوّار، ج .2، ص .432)ماكياولى فيلسوف سياسى است كه انديشه هاى او مبناى رفتار سياسى غرب در دورانجديدگرديد و همان شخصى است كه براى رسيدن به هدف (قدرت ) هر كارى را مباح ومجاز مى داند.
15- ر - ك نظريه برخورد تمدنها هانتينگتون و منتقدانش ، مجتبى اميرى ، دفترمطالعات سياسى و بين المللى ، چاپ دوم ، 1375، ص 47 تا 49.
16- هم چون فرهنگ و تمدنهاى سرخ ‌پوستى قاره آمريكا (اينكاها) و (آزتكها) كهبرغم واقع شدن در غرب جغرافيائى ، از خصوصيات و مشخصه هاى فرهنگ و تمدنهاىشرقى برخوردار بودند و غرب با ديكتاتورى و خشونت تمام ، آن تمدنها را نابود كردو ميليونها انسان هاى صاحب فرهنگ هاى درخشان و تمدنهاى بعضا پيشرفته را با شيوعانواع بيماريهاى مهلك هم چون ، وبا و طاعون و نيز با كشتار و جنگ و بردگى ، از بينبردند و هم اكنون جز نامى از فرهنگهاى بومى و كهن قاره آمريكا باقى نمانده است !
17- نژادشناسان و علماى (اينولوژى ) اقوام آريايى را نژادى مى دانند كه از مركزخود در مناطق شمالى ، در هزاره دوم قبل از ميلاد به سمت جنوب سرازير شدند. بخشى ازآنها به سمت اروپا رفته و زبان و آداب ملّتهاى يونانى ، لاتين ، ژرمن و اسلاو را بهوجود آوردند. در يونان خدايان و آداب و رسوم آنها با خدايان مردمان محلى ادغام شد وتحتتاءثير تمدن با شكوه (كرت ) تمدن يونانى را به وجود آورد. دسته ديگر از آنهابهشبه قاره هند وارد شدند و عقايدى همچون تناسخ وانتقال ارواح را از (دروايدى ها) كه ساكنين شبه قاره بودند اقتباس كرده ، (هندويسم )را به وجود آوردند. در ايران نيز اين اقوام ، آداب و رسوم (پارسى ) را بنيان گذارىكردند كه وجوه اشتراك بين اين سه فرهنگ به خوبى نمايان است . به عنوانمثال (زئوس ) خداى خدايان يونان با عنوان (دايوس پيتار) مورد احترام اقوام هندى نيزبود.
18- (هومر) شاعرى متعلق به حد فاصل عصر فرهنگ اژه اى (كهسمبل آن جزيره كرت بود) و عصر ظهور تمدن يونان بود. اين عصر كه اقوام (آخايى )در آن بر يونان حكومت مى راندند، از نظر فرهنگى از عصرماقبل خود يعنى اژه اى و از عصر پس از خود يعنى يونانى عقب افتاده تر بود.(ر - كتاريخ تمدن ، ويل دورانت ، يونان باستان ، ص 53-54).
19- در سقوط و اضمحلال يونان مانند هر تمدن ديگرىعلل و عوامل متعددى دخيل بودند كه عبرت آموز است . علاوه بر آنچه گفته شد از نظرسياسى ، اضمحلال دولت شهرها كه اساس نظام يونانى بود، در اثر تهاجمات مقدونيهاز دوران فيليپ (پدر اسكندر) و سپس حملاتقبايل (سلت ) يا (گل ) كه قتل عام ها و غارتهاى وسيع بهمراه داشت ، همچنين ظهوردولتهاى پر قدرت (بطلميوسيان ) در مصر و (سلوكيان ) در ايران كه اولى مركزيتعلمى را از يونان ربود و دومى تمركز قدرت سياسى را به خودمنتقل كرد، ظهور دولت روم از عوامل مؤثر سياسى در سقوط تمدن يونان بود. از نظرمذهبى نيز دراعتقاد به خدايان يونان تشكيك جدى صورت گرفت ، فلسفه ارسطو وافلاطون پيروز شد و درنتيجه راه براى ظهور آيين هاى جديد باز شد. در اين بين نمىتوان از تاءثير عميق فرهنگ ايرانى نيز چشم پوشى كرد. ظهور (اپيكور) و(لوكرتيوس ) كه مذهب را دشمن آرامش فكرى و لذت زندگى مى خوانند و لذت بردن رابنياد و اساس زندگى مى دانستند نيز عوامل مهم ديگرى در فروپاشى يونان بود. ازنظر اجتماعى ، امپراطورى هاى بزرگ موازين مدنى را برهم زدند و موازين اخلاقى ، ميهنپرستى ، ازدواج ، روابط پدر فرزندى و قانون را از جنبه آسمانى بدر آورده وويژگى زمينى به آن دادند. بهمين دليل در يونان اخلاق جنسى به شدت سقوط كرد وهمجنس بازى و روسپى گرى رواج كامل داشت (ر - ك يونان باستان ،ويل دورانت ، ص 636-635) زندگى آتنيها در فساد و تباهى مى گذشت . آزادى نسبىزنا و شورش عليه وظايف مادرى و سستى بنياد خانواده و گسترش سقط جنين و افزايشكودكان سرراهى و به دنبال آن فرار خانوادها از داشتن فرزند و كاهش شديد جمعيت ،يونان را نابود كرد(ر- ك ، همان ، ص .637).
20- ر - ك تاريخ ملل شرق و يونان ، آلبرماله ، ص 323.
21- چگونگى تشكيل (روم ) آنچنان با افسانه درآميخته است كه تاكنون نتوانستهاند يك مبداء حقيقى براى آن بيابند. اين شهر در كنار رود (تيبر) تاءسيس شد و از يكآريستوكراسى قدرتمند و حسابگر بهره مى برد و طبقه اشراف حاكم ، زميندارانىبودند كه سربازان زيادى را به مزدورى گرفته و توانستند روى محصولات كشاورزىو معادن منطقه مديترانه دست گذارند و در اثر ترويج بازرگانى و تجارت باشمال آفريقا، ثروت و قدرت كلانى را به چنگ آوردند. در نتيجه شهر روم روز بروزتوسعه يافت . در اين زمان يونان كه به شدت ضعيف شده بود براى مبارزه و سركوببوميهاى سرزمينهاى يونان و اطراف آن به روممتوسل شد. روم نيز هم بوميان و هم يونان را به تبعيت خود در آورد.
22- اپيكور در سال 341 قبل از ميلاد در آسياى صغير به دنيا آمد. مدتى در آتن ازفلسفه افلاطون و ارسطو بهره برد. اما تحت تاءثير مكاتب شكاكى و لذت طلبى ،فلسفه جديدى را بنيان گذارى كرد. وى مدتى در آسياى صغير به تدريساشتغال داشت ، اما در نهايت به آتن بازگشت و به تربيت شاگردان فراوانى پرداخت .وى اگر چه در عمل زندگى زاهدانه اى در پيش گرفت ، اما عقايد او در نفى مذهب و عقاباخروى و ناتوانايى خدايان در نظارت بر زندگى انسان ، موجب شد كه لذت پرستان(Hedonists) فلسفه او را الگوى نظرى خود قرار دهند.حال آنكه عقايد او در باب لذت با آنچه به وى نسبت مى دهند تفاوت دارد. به عنوانمثال مى گويد :
(وقتى مى گوييم لذّت بزرگترين خوبيهاست ، از لذّت آدمى هرزه و عياش يا لذّاتنفسانى گفتگو نمى كنيم .)(ر - ك يونان باستان ، همان ، ص 72)
23- رواقيون ،پيروان (زنون ) هستند. وىاهل قبرس بود و اصالتا او را مصرى مى دانند. ابتدا تاجرى ثروتمند بود، اماكشتى اودر دريا غرق شد و ثروت خود را از دست داد. پس از آن به فلسفه روى آورد و به شدتتحت تاءثير زندگى ساده (كلبيون ) قرار گرفت و نكات اصلى فلسفه واصول اخلاقى خود را از آنها گرفت . محل تدريس او رواقى بود كه زير آن قدم مى زد ودرس مى داد. بهمين دليل پيروان او را رواقى مى گويند. (ر - ك يونان بوستان ، ص.726) با ظهور روم و حاكميت آن بر اروپا، مكتب رواقى رواج و توسعه فوق العاده اىپيدا كرد.
24- نرون از سال 68تا54 قبل از ميلاد حكومت كرد. در پنج سالهاول سلطنت خود خدمات بزرگى را به واسطه داشتن وزيرى چون (سنكاى حكيم ) و مادرباكياستى همچون (آگروپينا) به روم كرد.اما بعدها به دام فساد و تباهى افتاد و هممادر و هم وزير خود را كشت . وى شهر روم را به آتش كشيد تا با سوختن آن لذت ببرد وبا طرحى نو آن را بسازد. نرون هم به موسيقى علاقه داشت و هم به ادبيات و هم بهكشتن انسانها به فجيع ترين وضع ! او در نهايت خود را كشت .
25- (اسپارتاكوس ) از جمله اين بردگان بود كه درسال 73 ق .م قيام كرد و توانست 120 هزار نفر از بردگان روم را به گرد خود جمعكند. اما در نهايت ، با بروز اختلافات و نافرمانى در ميان لشكريانش شكست خورد وكشته شد.روميها شش هزار تن از بردگان را كه در جنگ اسير كرده بودند در جاده هاىمنتهى به روم به صليب كشاندند و اجساد آنها را ماهها در كنار جاده ها بردار نگهداشتند تاعبرت ديگران شود!
26- بربر (Barbar) به اقوام غير رومى اطلاق مى شد كه درشمال اروپا زندگى مى كردند و به تدريج به سمت مناطق مركزى اروپا مهاجرتكردند.اسلاوها، مجارها، چك ها، فرانك ها، بلغارها و ايكينگ هااز اقوام بربر هستند كه ازقرون دوم و سوم ميلادى به بعد وارد اروپا شده و در مناطق مختلف آن سكنى گزيدند وكشورهايى مانند فرانسه ، انگلستان ، آلمان ، يوگسلاوى ، مجارستان راتشكيل دادند. اصطلاح بربر در زمان يونان به غير يونانيان (از جمله ايرانيان ) اطلاقمى شد و در عصر روم نيز به غير روميان گفته مى شد و معناى آن (وحشى ) و (غيرمتمدن) بود.
27- هونهاى زرد يا مغولها در اواسط قرن چهارم ميلادى از رود (ولگا) گذشته ووارد اروپا شدند و به تدريج به سمت غرب مهاجرت نمودند و در مجارستان امروزى ونواحى مجاور آن ساكن شدند. آنها بسيارى ازقبايل ژرمن را مطيع خود ساختند.
28- وى در سال 444 ميلادى رسما رهبرى هونها را برعهده گرفت . آتيلا مردىسفاك و زيرك بود. مسيحيان او را بلاى آسمانى لقب دادند. او با نيروى پانصد هزارنفرى خود اروپا را مورد هجوم قرار داده ، بالكان را به گونه اى ويران كرد كه تاچهار قرن بعد، آبادى آن كامل نشد. سپس به بهانه ازدواج با (هونوريا) خواهرامپراطور روم ، بخش بزرگى از اروپا و ايتاليا را ويران ساخت . رم را محاصره كردليكن فرصت اشغال آن را پيدا نكرد و به طرز مرموزى مرد.
29- واندالها، از اقوام وحشى شمال اروپا بودند كه دراوايل قرن پنجم و همزمان با درگيرى آلاريك با روم به(گل ) (فرانسه امروزى ) حمله كردند و آنجا را غارت نمودند. پس از آن وارد اسپانياشدندامّا از اسپانيا نيز مهاجرت كرده و در شمال آفريقا در الجزاير كنونى مستقر شدند.
30- قبل از وى ، تيره اى از (گوتها) (قبايل وحشى كه در جنوب سوئد زندگى مىكردند) به نام (ويزگوتها) تحت رهبرى مردى به نام (آلاريك ) در بين سالهاى 408تا 410 ميلادى پس از سه بار حمله به روم آن را فتح كرده و بشدت ويران نمود.
31- ر- ك ، تاريخ تمدن . عصر ايمان ،ويل دورانت ، بخش دوم ، ص .53 .
32- به عنوان مثال يكى از روشهائى كه براى اثبات جرم و يابيگناهى در محاكممرسوم گرديد چنان بود كه اگرمتهم نمى توانست براى بى گناهى خوددلايل محكمه پسند ارائه دهد يا مى بايست با پاى برهنه از روى آتش بگذرد و يا دست وپا بسته او را به آب مى انداختند اگر نجات پيدا مى كرد، معلوم مى شد كه بى گناهاست !وقس عليهذا در ساير موارد .
33- وى احتمالا در سال 272 در شهر (موئسيا) متولد شده است . (كنستانتين )فرزند نامشروع كنستانتينوس امپراطور روم بود كه از زنى به نام (هلنا) متولد شد. اينزن در يك مسافرخانه در شهر (بيتينيا) مستخدم بود.(ر- ك . قيصر و مسيح ، همان 762)
34- آزار و شكنجه مسيحيان در طول اين سيصدسال بخش زيادى از آثار مربوط به تاريخ اروپا را بخود اختصاص داده است . گاهمسيحيان مؤمن را زنده زنده برروى تل هيزم انداخته و مى سوزاندند و زمانى در مراسم جشن، آنها را جلوى حيوانات درنده مى انداختند. سياهچال ها پر بود از آنها، اسقفها را سر مى بريدند و يا زنده زنده مى سوزاندند . مسيحيانرا مجبور مى كردند بر روى صندلى هاى آهنى بنشينند، سپس آن ها را به قدرى داغ مىكردند تا صندلى سرخ شده و مسيحى برشته شود. اين همه شكنجه هاى مخوف درحالىانجام مى شد كه خداپرستان كمتر ناله مى كردند.به گونه اى كه اين باور به وجودآمده بود كه آنان درد را احساس نمى كنند. قصه اين مقاومتها و پايداريها صفحه درخشانىاز عشق پاك به خداوند در تاريخ انسان است و نقطه سياه تمدنى مى باشد كه خودراصاحب ومالك جهان مى داند و به گذشته خود افتخار مى كند!.
35- در حمله واندالها به روم نيز باتوافقى كه پاپ (لئو) با گايسيريك انجامداد كليساهاى مسيحى از نابودى و چپاول در امان ماند (عصر ايمان ، تاريخ تمدن ، همان ،ص ‍ .19 (بخش اول ) )
36- در اين دوران هنوز اسلام ظهور نكرده و مسيحيت دين معتبر و رسمى الهى بود.
37- داستان معروف مسافرت پيامبر اسلام (ص )قبل از بعثت به شام و ملاقات ايشان با (بحيراى راهب ) در صومعه و پذيرايى اين راهباز ايشان و ساير كاروانهايى كه از آن مسير حركت مى كردند، يكى از اين موارد است ونشان مى دهد صومعه ها و معابد مسيحى مركز حيات و تحرك اجتماعى بوده است و ازمحل درآمدهاى خود به كاروانهاو مردم نيازمند، كمك ميرسانده است .
38- (سان ) يا (سنت ) "saint" به معنى مقدس است؛مثل سانفرانسيسكو، سانتياگو، سن لوئيس ، سانتاماريا و ...
39- شايد بتوان گفت ، دوران اقتدار پاپ (گرگوريوس ) (540-650) آغازىبراى تسلط و اقتدار كليسا و پاپ بر امپراتوران باشد.(تاريخ تمدن ، عصر ايمان ،بخش دوم ، ص 673).
40- شيخ ‌الرئيس ابوعلى حسين بن عبداللّه بن حسن ابن على معروف به ابن سينا.وى در سال 370 متولد و در شهر همدان به سال 428 ه‍. ق از دنيا رفت . وى در دهسالگى قرآن را حفظ نمود و در بخارا كسب علم كرد و نزد ابوعبداللّه ناتلى منطق راآموخت . آثار فارابى در او تاءثيرى بسزاداشت و مشوق او در پى گيرى فلسفه بود. اورئيس ‍ مكتب مشاء در فلسفه اسلامى است در طب و ساير علوم زمان خود سرآمد بود. آثار اواز جمله كتب (قانون ) كه در طب نگاشته شده بود به لاتين ترجمه و در دانشگاههاىاروپا تدريس مى شد.
41- ابوالواليد محمد بن احمد بن رشد متوفى 595، يكى از بزرگترين فلاسفهاسلامى است كه دراندلس متولد شد . آثار او درحد وسيعى در اروپا چاپ و منتشر شد و درنزد اروپائيان به (آوروئيس ) معروف شد. وى علاوه بر فلسفه ، طبيبى حاذق نيز بودكتب او از جمله كتاب ، (الكليات فى الطب ) او به زبان لاتينى ترجمه شد و مدتها دردانشگاهاى مسيحى تدريس مى گرديد.
42- ر - ك ، تاريخ تمدن ،عصر ايمان ، بخش دوم ، ص 434.
43- عبايى كه فارغ التحصيلان دانشگاهها هم اكنون نيز بر دوش مى اندازند وكلاهى كه بر سر مى گذارند، بازمانده از آن دوران است .
44- همان ، ص 328.
45- اين كتاب با نام (فرهنگ اسلام در اروپا) ترجمه و توسط دفتر نشر فرهنگاسلامى منتشر شده است . كتاب ارزشمندى است مطالعه كنيد.
46- ابوبكر محمدبن عباسى (متوفاى 383 ه‍. ق )اصل وى از خوارزم و مادرش از طبرستان و خواهرزاده محمدبن جرير طبرى است .
47- اروپائيان اين كلمه را از نام او (الخوارزمى ) مشتق كرده اند (ر - ك ، لغت نامه ،دهخدا، ج 6، ص .7835)
48- مشهورترين كتاب خوارزمى در جبر (جبر و مقابله ) مى باشد كه درسال 820 ميلادى آن را نوشته است . خوارزمى همچنين در زيچ خود نيز ميان آراء رياضىدانان هند و ايران ويونان تلفيقى ايجاد كرد. كتاب خوارزمى چندين بار توسط مسلمينشرح شده است . از ديگر رياضى دانان بزرگ در عصر تمدن اسلامى مى توان ازابوكامل شجاع بن اسلم و ابوالوفاء جوزجانى و ابوحنيفه دين ورى (متولد 281 ق ) وابوالهيثم دراوايل قرن پنجم نام بردكه آثار اين دانشمندان مسلمان مورد توجه و استفادهمحافل علمى غرب بوده است .
49- ابوبكر محمدبن زكرياى رازى درسال 251 ه‍. ق در شهررى متولد شد و در ابتدا بهتحصيل فلسفه و رياضيات و نجوم و ادبيات پرداخت و در سنين پيرى به تدريسپزشكى مشغول شد . چون در اين زمينه شهرت بسزايى كسب كرد به خدمت ابوصالحمنصور بن اسحاق سامانى حاكم رى درآمد و رياست بيمارستان اين شهر را برعهده گرفت. آثار متعددى از وى باقى مانده هرچندبسيارى از تاءليفات او از بين رفته اند.از جملهمكتوبات او،القوانين الطبيعة فى الحكمة الفلسفه )،"الطب الروحانى "،"السيرةالفلسفه " "لقول فى الزمان و القول المكان "،" الحاوى "، المنصورى )، (الشكوك ،من لايحضره الطبيب و...(ر- ك ، فرهنگ معين ، ج.اول ، ص ‍ 570-571)
50- هم چنين ر- ك تاريخ تمدن ، عصر ايمان ، بخشىاول ،ص 433.
51- براى اطّلاع بيشتر، به كتاب (عيسى پيام آور اسلام ) تاءليف انديشمندفرزانه دكتر احمد بهشتى مراجعه كنيد.
52- اسكولاستيك از (school) به معنى مدرسه اخذ شده است و به معارفى اطلاق مىشود كه مدرسه اى بوده و كليسا آن رابه پيروان خود در مدارس تعليم مى داد كسى حقنداشت برخلاف آن اعتقادى داشته باشد و يا با آن مخالفت كند. اين فلسفه در درونحاكميت كليسا بر اروپا، فلسفه رايج وپذيرفته شده در مدارس ومحافل علمى و آكادميك مغرب زمين بود .
53- (آلبرت بزرگ ) يك فيلسوف آلمانى و مروج فلسفه ارسطو در قرونوسطى بود كه از او با عنوان ارسطوى قرون وسطى ياد مى كنند. عمده تاءليفات او درفلسفه و طبيعيات ، از ابن رشد، محمد بن زكرياى رازى و شيخ ‌الرئيس اقتباس شده اند.(ر - ك سير حكمت در اروپا، محمدعلى فروغى ، ج 1، ص 117).
54- (سن توماس آكوئيناس ) بزرگترين فيلسوف اواخر قرون وسطى مى باشدو مظهر كامل فلسفه (مدرسى ) يا (اسكولاستيك ) است . سن توماس از اهالى ايتاليا واز شاگردان آلبرت بزرگ بود.
55- بطلميوس قلوذى ، حكيمى يونانى بود كه در قرن دوم ميلادى در مصر متولد شد.او اعتقاد داشت كه زمين ثابت و ساكن و مركز جهان است . كتاب او كهمشتمل بر فرضيات او است و در عربى (المجسطى ) نام گرفته است . انديشه هاى اوتاظهور كپرنيك رايج بود (ر- ك دهخدا - ذيل بطلميوس قلوذى ).
56- جالب است بدانيم كه اروپائيان حتى معارف عقلى و فلسفى يونان را از مسلميناخذ كردند. در حاليكه آنان در اروپا يعنى مهد تمدن يونانى قرار داشتند، امّا فلسفه ومعارف عقلى و حتى برخى علوم طبيعى همچون نجوم و فلكيات گذشته خود را از مسلمين مىگرفتند. زيرا فرهنگ و تمدن اروپا با فروپاشى روم به كلى نابود شد وانديشمندان اسلامى به تدريج آثار فلسفى و معارف قديم اروپا را به عربى وفارسى ترجمه كردند. سپس همين آثار، از منابع اسلامى ، به زبان لاتين و سايرزبانهاى رايج اروپا، توسط كليسا و برخى علماى يهود ترجمه شد.
57- وى از مردم لهستان بود كه پس از ابوريحان بيرونى ، دانشمند مسلمان ،قائل به مركزيت خورشيد و متحرك بودن زمين گرديد. او درسال 1473 در شهر (تورن ) لهستان به دنيا آمد و بهاحتمال قوى نظريات خود را از بيرونى گرفته است .
58- گاليله در سال 1564 در شهر (پيزا) در ايتاليا متولدشد و در (فلورانس )تحصيلات خود را در پزشكى و رياضيات ادامه داد و سپس به نجوم روى آورد و پس ازمخالفت كليسا، به تحقيق درباره مكانيك پرداخت .
59- هر چند در آن زمان معتقد شدند كه خورشيد مركز عالم است و مبناى اين طرز فكرنيز نظريه ابوريحان بيرونى بود، لكن هنوز تصور دقيقى از وضعيت ساير ستارگاننداشتند .
60- گفته مى شود گاليله پيش از انتشار تحقيقات خود، آنها را در اختيار پاپ قرارداد و پاپ پس از مطالعه آنها، ضمن اعتراف به درستى و استحكام نظريه وى ، از اوخواسته بود كه با توجه به اعتقادات مردم كه اگر آن مطالب منتشر شود ممكن است مردمدين خود را از دست بدهند! بنابراين به خاطر حفظ ايمان مردم ، آن مطلب را در جائى عنواننكند، تا براى آن راهى پيدا كنند! پاپ و گاليله همدرس و همدوره بوده اند و پاپ نيزبا مطالب علمى آشنايى داشته است . اظهار نظر او نسبت به تحقيقات علمى گاليله ، مؤيد اين مطلب است .
61- در واقع در اسلام يك سلسله اصول ثابت و لايتغير وجود دارد كه به حقايقثابت جهان و انسان مربوط مى شوند و اين اصول از يك سو مبناى فطرى و از سوىديگرتشريعى دارندو همه زمانى و همه مكانى اند وبر پايه كتاب و سنت استوارند.از اينموارد كه بگذريم نظريات انديشمندان و علماء اسلامى متناسب با ميزان فهم و تلقى آنهاو به مقتضاى دانش و انديشه بشر در هر عصر مى تواند مورد مناقشه قرار گيرد وكامل تر شود و اين تعارضى با اصل اطلاق و ثبوت حقايق مسلم و تغييرناپذير درمعرفت شناسى ، هستى شناسى و انسان شناسى اسلامى ندارد .در نتيجه اسلام هرگزدچار مشكلاتى كه مسيحيت با آن روبرو گرديد، نشده است .
62- تاريخ تمدن ، آغاز عصر خرد، ويل دورانت ،اسماعيل دولتشاهى ، ص 717.
63- تاريخ علوم ، پى ير روسو، حسن صفارى ، چاپ ششم ، انتشارات امير كبير،1358، ج اوّل ، ص 227 .
64- براى اطلاع بيشتر در اين خصوص مراجعه كنيد به كتاب بسيار ارزشمند(علل گرايش به ماديگرى ) علامه شهيد مرتضى مطهرى .
65- اين تجربه براى ما و حكومت اسلامى ما بسيار آموزنده است . ما بايد از ظهوراين عارضه در بين حكومتگران نگران باشيم ،اقبال به دنيا و بازگشت از اصول مى تواند براى ما هشدار دهنده باشد.بهمان ميزان كهاز اشكال پيش گفته به دليل استحكام مبانى نظرى و فلسفى خود نگرانى نداريم ،بايد بشدت مراقب و نگران ظهور پديده دنياگرائى در مسئولان و كارگزاران نظامباشيم .
66- در حقيقت اروپا اين تهديد را براى خودتبديل به فرصت كرد و از محدوديت هاى ناشى از جنگ و درگيرى با مسلمانان بهبهترين نحو استفاده كرد و آن را عامل قدرت و پيشرفت خود كرد و اين نيز درس ديگرىاست كه ما بايد از تاريخ تحولات اروپابياموزيم .
67- براى اطلاع بيشتر دراين زمينه ر.ك به : صنايع مسلمين ، احمد يوسف حسن ودونالد- ر.ميل .
68- متاءسفانه غرب در اين زمينه نمك نشناسى كرد و پس از كسب علوم از مسلمين ،پرده انكار بر آن كشيد و همه آنها را، ثمره تلاش و مجاهدت خود معرفى كرد و براىمدتها اعلام مى كرد كه هيچ تمدن ديگرى نقشى در اين توسعه ندارد. اين موضوع را مىتوان از كتابهاى تاريخ علم كه تدوين نموده اند براحتى دريافت .
69- نقاشيهاى پائولو و رونزه به ويژه (هتك ناموس ائوروپه ) و (مارس وونوس ) از اين جمله هستند.
70- به عنوان مثال مى توان از نقاشى خلقت آدم ازميكل آنژ در نمازخانه سيستين در رم نام برد.
71- از جمله نقاشى ، صعود مريم عذرا، اثر (تيسين ) در كليساى و نيز .
72- اين مورد نيز درس ديگرى است كه ما بايد از تاريخ اروپا و سرنوشت تلخدين دارى درغرب ، بياموزيم و نسبت به برخى اقدامات دستگاهها وسازمانهاى فرهنگىكشور كه معلوم نيست از روى حسن نيت باشد، مشكوك بوده و حساسيت نشان دهيم . برخىاقداماتى كه با انگيزه جذب جوانان در حوزه هاى هنرى و فرهنگسراهاانجام مى شود بىترديد به تضعيف ايمان و معنويت در آنان منجر ميشود و اندك اندك دين و ارزشهاى متعالىآنرا به حاشيه خواهد راند!
73- معروف است كه فرد پولداربسيارفاسدى نزد پاپ رفت و از وى قيمت جهنم راسؤ ال كرد!؟ پاپ دليلش را سؤ ال كرد، او گفت : مى خواهم جهنم را بخرم ! پاپ مبلغبسيار بالايى را تعيين كرد. او هم قبول كرد و همه جهنم را يك جا خريد.پول آن را نيز پرداخت كرد. سپس در ميان مردم اعلام كرد، كه جهنم را خريده است و هيچ كسرا به آن راه نمى دهد ! هر چه مى خواهيدگناه كنيد!؟
74- تاريخ تمدن ، اصلاح دينى ، ويل دورانت ، فريدون بدره اى و ديگران ، ص.7 و 8 .
75- پاپ پيرس دوم در خصوص وضعيت روحانيت مسيحى و ديدگاه مردم نسبت به آنانمى گويد :
(مردم مى گويند كه ما زندگى را به لهو و لعب مى گذرانيم و ثروت مى اندوزيم ، باتكبر و نخوت حركت مى كنيم و بر استرهاى فربه واسبان برازنده سوار مى شويم ...براى نخجير، تازى مى پرورانيم و مبالغ هنگفتى صرف بازيگران و طفيليها مى كنيم وكارى براى دين انجام نمى دهيم . بايد گفت كه سخنان آنان تاحدى حقيقت دارد.) (ر - ك .همان - ص .15)
76- قديسه (كاترين سينايى ) درخصوص وضعيت روحانيت در آن زمان مى گويد :
(به هر سو بنگريد - چه بر روحانيان دنيوى يعنى كشيشان و اسقفان ، چه بر راهبانفرقه هاى مختلف ، چه بر روحانيان عالى مقام ، اعم از كوچك و بزرگ ، پير و جوان ...هيچ چيز جز گناه نمى بينيد. گند تمام ، با عفونت گناهى كبير،مشام مرا مى آزارد. چنانكوته نظر،طماع و لئيم هستند...... كه از مراقبت روح دست شسته اند......) (ر - ك تاريختمدن - رنسانس ، ص .605)
77- .Renaissance
78- مارتين لوتر كه به مجدد مسيحيت معروف است از مردم آلمان بوده و در(آيزل بل ) در سال 1483 متولد شد. او بنيان گذار مذهب پرتستان در مسيحيت است .لوتر، قايل به تساهل و تسامح در امر دين بود و در اين زمينه ديدگاههاى عجيبى دارد:
(با ياران خوشگذران خويش معاشرت كنيد، بنوشيد، بازى كنيد، سخنان ركيك به زبانرانيد و خوش باشيد. انسان گاهى ناگزير است ، براى ابراز انزجار خويش از شيطان ،دست به گناه بيالايد و به شيطان مجال ندهد كه او را به خاطر كارهاى ناچيز مشوش وهراسان سازد. كسى كه بيش از اندازه از گناه هراسان باشد گمراه است !؟(ر - ك تاريختمدن - اصلاح دينى ، ص . 446) وى در اواخر عمر جبرى مسلك نيز شد.)
79- ر ك . تاريخ تمدن اصلاح دينى ، ص 412.
80- روشنفكران غرب زده جامعه ما نيز، همان نسخه را كه در وضعيت خاصى براىجامعه مسيحى اروپانوشته شده بود، براى وضعيت امروز كشور ما كه دين عهده دار اداره وتنظيم امور است مى پيچند و مى گويند دين مفسّر و مرجع رسمى ندارد و روحانيت را، كه همداراى نقش كارشناسى در دين و هم عهده دار هدايت معنوى جامعه و هم به اعتبار موضوع ولايت، در عالى ترين سطوح رهبرى سياسى كشور، ايفاى نقش مى كند، ناديده مى گيرند!.
81- حركت لوتر، اگر چه در آغاز به منظور مبارزه با انحرافات كليسا ودنياگرايى فوق العاده ارباب كليسا بود، اما بهدليل نوع مبارزه اى كه در پيش گرفت و افكار و آرايى كه رواج داد، به شدت به آراء(مرجئه ) در جهان اسلام شباهت داشت . همين موضوع ، زمينه تفوق و برترى قوانينساخته و پرداخته بشر را در جوامع اروپايى فراهم آورد. لوتر دريك سخنرانى درژوئيه 1522 اعلام كرد :
(سزاوارتر است كه همه اسقفان كشته شوند و همه كليساها و صومعه ها زير و روگردند تا اينكه روح يك تن تباه شود. اين بت پرستى و ياوه گويى اسقفان همه را بهگمراهى مى كشاند.)
(همان - ص . 449)
82- .Sophism
83- .Scepticism
84- (رنه دكارت ) در سال 1596 در فرانسه متولد شد. وى آثار متعددى دررياضيات و فلسفه بين سالهاى 1629 تا 1649 تدوين نمود. مشهورترين آثار وى(گفتار در روش ) و (تاءملات ) است . او درسال 1650 در سوئد درگذشت .
85- .sum Cogitoergo
86- روش دكارت اين بود كه (شك ) را براى پاسخگويى به ابهامات خود مورداستفاده قرار مى داد. از نظر او انسان يك بار بايد به همه چيز شك كند و همه چيز را كناربگذارد، سپس از اولين و بديهى ترين موضوع شروع كند. موضوعى كه در آن هيچگونهترديدى امكان بروز و ظهور پيدا نمى كند. سپس مبتنى بر آن ، حقايق ديگر را وارد ذهن وعقيده خود بنمايد .مانند كسى كه همه ميوه ها را از صندوق خارج كرده و سپس يكى يكى ازميان همه آنها سالمها را انتخاب كند و به صندوق باز گرداند. ضمنا از نظر او بين يقينو صدق تفاوت وجود دارد. ممكن است انسان به امرى يقين داشته باشد، اما اين امر حقيقتنداشته باشد.
87- .Rationalism
88- Enlightenment
89- به روشنفكر مى گويند "Intellectual" كه از ماده "Intellect" يعنىعقل گرفته شده و روشنفكر با اين تعريف يعنى كسى كه تنها بهعقل متكى است .
90- در مغرب زمين ، روش تجربى (استقراء ناقص ) به ويژه درعلوم طبيعى،جايگزين روش قياسى گرديد كه تا اواخر دوران اسلامى در مشرق زمين مرسوم بود. اينروش در علوم طبيعى بخوبى پاسخگو بود و ثمره اين گرايش نيز پيشرفتهاى وسيعمغرب زمين در امور طبيعى بوده و هست . يكى از ايراداتى كه به دوران تمدن اسلامى مىگيرند اين است كه درين دوره ، مسلمين نتوانستند روشهاى تجربى را جايگزين كرده و ازآنها استفاده كنند. بهمين دليل توسعه علوم تجربى ميسر نشد. اين را از هنرهاى مغرب زمينمى دانند كه توانست اين روشها را بكارگيرى كند. اما حقيقت اين است كه مغرب زمين از اينجهت نيز ميراث خوار تمدن اسلامى مى باشد. زيرا در اواخر اين دوره دانشمندان اسلامى نيزبه اين نتيجه رسيدند كه روشهاى قياسى در پزشكى و شيمى و فيزيك ، ديگركاربردى ندارد و پاسخگو نمى باشد. درنتيجه به اين روش روى آوردند. بزرگانىهمچون محمدبن زكرياى رازى در شيمى و پزشكى و ابن النفيس در پزشكى و علمتشريح از اين روش استفاده نمودند. در واقع اين نتيجه گيرى كه قياس در علوم طبيعىكاربرد چندانى ندارد، توسط مسلمين بدست آمد و ثمره سالها كوشش و تحقيق علماىاسلامى بود.
اما در آستانه بهره بردارى از آن ، به دلايل سياسى ،مسلمين در استفاده از اين كشف خودناتوان شدند و اين غربيها بودند كه از اين دستاورد تمدن اسلامى استفاده كردند و آن رابه كار بردند. اما ناسپاسى كرده آن را به نام خود ثبت نمودند .
91- توانائيهاى انسانها در دريافتهاى ذهنى و كسب اطلاعات باهم متفاوت است . علاوهبر اين عقل انسان در حالات مختلف نيز متفاوت عمل مى كند، در حالت عادى به گونه اىحكم مى دكند و در عصبانيت به شكل ديگر، درغم و غصه در وضعيتى قرار مى گيرد و درشادى و خوشبختى در وضعيت ديگر، حتى بسيارى اعتقاد دارند، شرايط اقليمى ، آب وهوايى و جغرافيايى در دريافتها و عملكرد عقل مؤثرند. تمامى اينعوامل منجر مى شود به اين كه ، اتكاء به عقل مجرد، سبب بروز اختلافات و تحير وسرگردانى شود. اگر حقيقتى وجود دارد و اين حقيقت نيز واحد استوعقل مجرد نيز توان رسيدن به حقيقت را دارد،نمى بايست شاهد اين همه اختلافات بينفلاسفه و انديشمندان باشيم كه آراء آنها (اگر چه مبتنى برعقل مجرد است ) در تضاد كامل با يكديگر مى باشند. اين نشان مى دهد كهعقل براى رسيدن به حقيقت در وهله اول نياز به معيار تشخيص ‍ حقيقت دارد و اين معيار امرىفراعقلى است واز منبعى ديگر حاصل مى شود .
92- در واقع ، گرايش افراطى به حس و تجربه ، هم ناشى از شكستعقل گرايان و طرفداران مكتب فطرى در مقابل فلاسفه شاك مانند (هيوم ) و هم به علتتوسعه سريع علوم طبيعى دراروپا در اثر به كارگيرى روشهاى تجربى بود.فلاسفه اروپايى تصور كردند اين روش همانگونه كه در علوم طبيعى جواب داد مىتواند در فلسفه و كلام نيز پاسخ دهد.
93- .Positivism
94- غرب در استفاده از روش تجربى به افراط افتاد و از آن در علوم عقلى نيزاستفاده كرد ،در نتيجه به دليل ماهيت اين روش ،در همه چيز به ترديد افتاد. روشتجربى در پاسخ به جزئيات و روشن نمودن ماهيت اجزاء تواناست ، اما براى پاسخ بهمسايل كلى و مفاهيمى كه امكان آزمايش و تجربه آنهاوجود ندارد، ناتوان است . مسايلىمانند اينكه جهان از كجا آمده است ؟ خالق آن كيست ؟ به كجا مى رود و... و دهها سؤال اساسى ذهن بشر را در آزمايشگاهها و لابراتوارهاى علوم تجربى نمى توان پاسخدادو هرگز از طريق روش تجربه و استقراء ناقص روشن نخواهد شد.
95- pragmatism از واژه يونانى "pragma" يا "pragmatos" به مفهومعمل گرفته شده است ، اين اصطلاح نخستين بار توسط (ويليام جيمز) (1910-1842)فيلسوف و روانشناس آمريكايى مطرح شد. پراگماتيسم در اوضاع واحوال سياسى و اقتصادى و به ويژه فرهنگى آمريكا اثرات تعيين كننده اى گذاشت . پساز (ويليام جيمز)، (جان ديويى ) (1952-1859) اين نظريه را تا حدى اصلاح نمودو گفت نمى توان از جميع مباحثى كه فايده عملى ندارند چشم پوشيد .(ر - ك فرهنگاصطلاحات علمى - اجتماعى - محمد آراسته خو - نشر گستره ، 1369، ص 210-211)
96- همان .
97- (وَلَقَدْ كَرَّ مْنا بَنِىَّء اَدَمَ وَ حَمَلْنا هُمْ فِى اَلْبِّرِ وَ اَلْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَالطَيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى كَثيِرٍ مِمَّنْ خَلَقْناتَفْضِيلاً) ما فرزندان آدم (بشر) راكرامت بخشيديم و بسيار گرامى داشتيم و آنها را بر مركب خشكى و آبى سواركرديم و ازچيزهاى پاكيزه آنها را روزى داديم و بر بسيارى از آنچه خلق كرديم ، آنها را برترىداديم برترى بسيار.(الاسرى - 70)
98- (وَاِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ اِنّىِ جاعِلٌ فِى الاَرْضِ خَلِيفَهً)(البقره - 30)
99- (اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقيكُمْ) (الحجرات - 12)
100- ليس وراء عبّادان قرية !؟
101- و امروزه امانيسيم از مؤثرترين ابزار هنرى ،يعنى سينما و تلويزيون ، باتمام وجوه آن بهره مى برد و از تاءثير گذارترين روشهاى سينمايى براى تزريقارزشهاى خود به جوامع انسانى استفاده مى كند.
102- در واقع خداوند نيز تابعى از نيازمنديهاى انسان قلمداد مى شود و اگر وجوددارد نيز به دليل همين نياز است ،بنابراين بايد آنگونه باشد كه انسان مى پسندد. درواقع امانيسم يك مرحله بالاتر از انكار خداوند در ماركسيسم است . زيرا ماركسيسم وجود اورا نفى مى كند، اما امانيسم او را مخلوق نياز انسان مى داند.
103- " liberalism " اصطلاحى ماءخوذ از "liber" مى باشد كه يك كلمه لاتينىاست و مفهوم آن آزادى مى باشد.
104- (ليبراليسم اعتقادى ) نيز به اين معناست كه هركس حق دارد هر اعتقادى كه مىخواهد داشته باشد و هر خدايى را كه مى خواهد پرستش كند و يادر بى ايمانى محض ‍بسر برد. انسان هيچ تكليفى در انتخاب عقيده صحيح ندارد. در واقع عقيده از اين جهتچيزى شبيه (سليقه ) است .
105- و اين در واقع همان چيزى است كه (اپيكور) قرنها پيش گفته بود. وى مىگفت :
(خودتان را بااين فكر تسلا دهيد كه خدايان نمى توانند در كار شما قضاوت كنند ونمى توانند شما را به دوزخ اندازند...)
(ر - ك ، تاريخ تمدن ، يونان باستان ، ويل دورانت ، ص . 720)
106- .society civil
107- .contract social
108- براى اطلاع از شرع نظريات در مورد جامعه مدنى رجوع كنيد به ؛ جامعهمدنى در مطبوعات ، سيد مسعود معصومى - منصور ميراحمدى ، مؤسسه فرهنگى طه .
109- وى فيلسوفى فرانسوى است كه در 28 ژوئن 1721 در شهر (ژنو) بهدنيا آمد. خانواده وى از پروتستانهاى متعصب بودند كه در قرن 16 از فرانسه به ژنومهاجرت كرده بودند. پدرش مربى رقص و مادرش نيز زنى لاابالى بود. ژان درچنينفضايى رشد نمود. وضعيت اخلاقى و مشكلات شخصى وى كه ناشى از تربيت در چنينخانواده اى بود، در كتاب معروف او تحت عنوان (اعترافات ) به طورمفصل بيان شده اند.
110- (انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤ تونالذكوة و هم راكعون ) (مائده - 55)
و (ان الحكم اللّه )، يعنى ولى ، حاكم و سرپرست جامعه اسلامى منحصرا خداوند،رسول او و مؤمنين (با شرايط ويژه اى ) هستند و هركسى صلاحيت رهبرى و سرپرستىجامعه اسلامى را ندارد.
111- Democracy (دمكراسى ) از واژه يونانى (دموس ) به معنى مردم گرفتهشده است كه به آن حكومت مردم بر مردم نيز مى گويند.
112- پس از فاصله گرفتن طرفداران مكتب فطرى از مبانى الهى و وحيانى ، اينسؤ ال توسط برخى فلاسفه غرب مانند (هيوم ) مطرح شد كه چگونه مى توان حقيقتاصول ثابت و لايتغير، را بدست آورد. مفهوم ايناصول چيست ؟ به عنوان مثال (عدالت ) يعنى چه ؟ مصاديق آن كدام است ؟ و از آنجا كهاختلاف نظر درخصوص مصاديق مذكور بسيار زياد بود وعلاوه براين در جوامع مختلفمتناسب يا تغيير زمان و مكان مفهوم اين اصول گاه تا صد درصد تغييرمى كرد در وجودحقيقت ثابت ترديد ايجاد شد و برخى از فلاسفه علوم اجتماعى از جمله (دور كيم ) بحثنسبى بودن فلسفه اخلاق را مطرح ساختند و در عالم فلسفه نيز از نبود حقيقت و يا نسبىبودن آن سخن به ميان آوردند در نتيجه پلوراليسم در بعد عقيده ، فرهنگ و اخلاقشكل گرفت .
113- "Relativism" اول بار در فيزيك مطرح شد و سپس وارد علوم اجتماعى وفلسفه شد. براساس اين نظريه معيار مطلقى براى سنجش حقيقت وجود ندارد و ارزشها رانمى توان حق مطلق تلقى كرد. در بعد فرهنگى اين نظريه معتقد است كه هيچ فرهنگى رانمى توان معيار سنجش فرهنگهاى ديگر قرار داد و در فلسفه اخلاق نيز معتقد به نسبىبودن اصول اخلاقى است به اين ترتيب هر فرهنگ و هر تمدنى متناسب با شرايط واوضاع و احوال خود داراى ارزشهايى است كه در همان سطح حقيقت دارند. بر همين مبنادرفلسفه حقوق نيز منكر وجود اصول ثابت مى شوند و حقوق طبيعى را به نسبت هر تمدن وجامعه اى مى سنجند و مى گويند هر جامعه اى حقوق طبيعى خاص خود را دارد. بنابرايناگر چه اصل عدالت را ثابت مى دانند اما آن را در همه برداشتها صحيح مى دانند.
114- .Pluralism
115- .Monism
116- .Dualism
117- .Tolerance
118- .Feminism
119- براى اطلاع بيشتر به فصلنامه كتاب نقد - شماره 12 - حقوق زن مراجعهفرمائيد.
120- . Colonialism
121- اكثر سياهانى كه امروزه در آمريكا و اروپا زندگى مى كنند و هنوز در فقر وبدبختى و فلاكت بسر مى برند، از نسل برده هايى هستند كه از كشورهاى آفريقايىبه آنجا آورده شدند.
122- فردريك انگلس (1820-1895) يك سوسياليست آلمانى و دوست نزديك ماركسبود. وى در سال 1848 به كمك ماركس ، اعلاميه معروف حزب كمونيست را نوشت . انگلسبعدها ناچار شد از آلمان به انگلستان فرار كند.
123- (بادن ) يكى ازشهرهاى بزرگ كشور آلمان و مشرف به رود (رن ) است .
124- . Nihilism
125- تفاوت نيهيليسم با فلسفه دكارت در اين بود كه دكارت شك اوليه را اولينمرحله اى مى دانست كه بايد از آن عبور كرد تا پس از عبور از شك هاى بعدى به حقيقترسيد. اما نيهيليسم در شك اوليه باقى مى ماند و در اثر سرخوردگى ازوصول به حقيقت ، همه چيز را انكار مى كند. در واقع نيهيليسم يك عصيان و جرياناعتراضى ديگرى عليه نظامات سياسى و اجتماعى تمدن جديد امانيسيتى غرب است كهمنجر به افراط گرايى سياسى و اجتماعى و آنارشيسم مى گردد.
126- وى نه تنها نظام قانونى بلكه هر نوع نظام ديگرى را نفى مى كرد. او حتىنظام ديكتاتورى انقلابى را نيز نفى مى كرد و رستگارى و خوشبختى واقعى را درنابودى هر نوع نظام اجتماعى مى ديد. ايدئولوژى او بر سه محور اساسى قرار داشت .1- تبليغ بى دينى 2- نابودى دولت 3- ترجيح طغيان و آشوب به جاىعمل سياسى .
127- (نيچه ) را لنين (نيهيليست ) معرفى كرده است ، گرايش و فلسفه او بيشتربا اعتقاد به وجود (ابرمرد) معروف است . از نظر او هر عاملى كه منجر به عدم ظهور وشكل گيرى (ابرمرد) مى شود بايد از سر راه برداشته شود. او جنگ را به عنوانتجلى ظهور ابرمرد و عامل نابودى نسل ضعيف تقديس مى كرد.
128- برابر آمارى كه چند سالقبل ، در آمريكا منتشر شد تعداد تلفات ناشى از تصادفات رانندگى درطول يك سال در آمريكا، از تلفات آن كشور در جنگ ويتنام بيشتر بوده است !
129- .Crisis
130- Postmodernism - به دوران و انديشه هاى بعد از مدرنيته اطلاق مى شود.در اين مرحله غرب به مبانى مدرنيته با ترديد و انتقاد و حتى اعتراض مى نگرد و درجستجوى فرهنگ و تمدن تازه مى باشد. براى اين مرحله نيز مشخصاتى بيان كرده اندكه ، چرخه جديدى از انحراف مى باشد كه غرب دچار آن شده است .
131- .Transmodernism
132- نشريه واشنگتن پست در آخرين آمار خود درسال 79 از نگرانى محافل سرمايه دارى غرب از رشد سريع اسلام گرايى در آمريكاخبر داد. براساس آمار اين نشريه ، گرايش به اسلام در آمريكا ازسال 1970 تاكنون شش برابر شده كه بالاترين گرايش به دين را در بين سايراديان و مكاتب به خود اختصاص داده است .
133- اين گرايش به گونه اى است كه حتى برخى از طراحان و توليدكنندگانلباس براى جلب توجه مشتريان ، بر روى لباسهاى خود، از كلمات عربى و گاه ازآيات قرآن نيز استفاده مى كنند و يا شركتها براى فروش بيشتر، از اسماء مقدسه (اللّه) و (محمد) براى تبليغات خود استفاده مى كنند كه گاه از سوى مسلمانان مورد اعتراضهم واقع مى شوند. و اين در شرايطى است كه متاءسفانه صدا و سيما و وزارت ارشاد مابه دليل تاءثيرپذيرى از پديده غربزدگى و وادادگى درمقابل غرب ، مروج آهنگهاى پاپ و راك مى شوند و برخى نوحه خوانها و مداحان نيز كهمى خواهند از قافله عقب نمانند گرفتار همين بيمارى شده و پاپ مى خوانند!

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation