بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب زندگی شناسی جلد 7, استاد جلال الدین فارسی   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     ENSAN001 -
     ENSAN002 -
     ENSAN003 -
     ENSAN004 -
     ENSAN005 -
     FOOTNT01 -
 

 

 
 

 

next page

fehrest page

back page

4. نحله رياضت ، با سلوك خودآزارى ، و زندگى دون جانورى كه عمده ترين توجيهكننده آن جهان بينى و جهان - انسان شناسى چرخه بازپيدايى يا توالد و تناسخ است.(60)
5. نحله عشق ورزى به خدا(61)
6. نحله عشق مجازى (62)
7. نحله مراقبه منتهى به خلسه ، يا عرفان (63)
8. نحله اگزيستانسياليسم
9. سرمشق انسان بالغ گوردون آلپورت (1917 - 1897)(64)
10. سرمشق انسان با فعليت كاملكارل راجرز (- 1902)
11. سرمشق انسان بارور اريك فروم (1980 - 1900)
12. انسان خواستار تحقق خود آبراهام مزلو (1970 - 1908)
13. انسان فرديت يافته كارل گوستاو يونگ (1961 - 1875)
14. انسان از خود فرارونده ويكتور فرانكل (- 1905)
15. انسان اين مكانى و اين زمانى فريس پرلز (1970 - 1893)(65)
در زمينه سازماندهى اجتماعى هم ميتوان به تاريخ فلسفه حقوق و تاريخ فلسفه سياسىمراجعه كرد و ديد چه چيزى توليد كرده اند.
قرآن كريم حاوى تاريخ توليدات فرهنگى اسارت - ذلت آور است و از كهن ترينشچنين داستان مى فرمايد: در محيط طبيعى سرشار از انواع نعمت ها و آسايش بى نظير وجامعه اى بينهايت مرفه ، آدم و همسرش زندگى ميكنند. سائقه هاى عضويشان ارضا شدهاست و هيچ گونه نياز زيستى غير قابل رفع و يا دشوارى وجود ندارد. لكن دو رخنه گاهيا بيشتر در ساختار فطريشان - محيط درونى - هست و يكعامل مخل و مفسدى در محيط اجتماعى . دو رخنه گاه عبارتند از (آز) - ميلى فطرى وسيرى ناپذير به هر چه هست و به عمر جاويد - و رخنه گاه ذهن يعنى قابليت فريبخوردن و گمراه شدن و تطميع شدن و خوب و بد را عوضى گرفتن و پنداشتنعامل مخل و مفسد، موجود شرير [ شيطان ](66) مشهود و محسوسى (67) است كه دراعمال ، ذهن ، انديشه ، استدلال ، و گفتار از جمله سوگند دروغ يادكردن و شهادت دروغدادن و فريبكارى و حيله گرى و هوشمندى در سطح انسان و همانند اوست . مى توان گفتاز شياطين الانس است . شناخته شده هم هست . خداوند او را با اشاره و نشان دادن و تعريفعينى به آدم و حوا مى شناساند(68) و اخطار ميكند اگر به وسوسه القائات ، ياسفارش و فراخوانش گوش بسپارند از محيط مرفه و سرشار از نعمت ساقط ومحرومخواهند گشت : (فتشقى ). فوسوس اليه الشيطانقال : يا آدم هل اءدلك على شجرة الخلد و ملك لايبلى ؟ فاكلا منها فبدت لهما سواتهما وطفقان يخصفان عليهما من ورق الجنة و عصى آدم ربه فقوى .(69)
شگرد عواملمخل و مفسد فرهنگى اين است كه گياه يا ميوه اى را كه هيچ ضرورت و فايده اى براىزيستن ندارد داراى خاصيت (رشد معنوى ) جاودانه شدن و پيوستن به ابديت يا نفسكيهانى - چنانكه بودا و ديگر نظريه پردازان و كاهنان نحله ى مراقبه منتهى به خلسهمدعى اند - و رستن از مرگ يا نجات از چرخه نوپيدايى و توالد و تناسخ - كه بخشبزرگى از جهان به پندار و باورش ‍ گرفتارند - معرفى مى كنند و جلوه مى دهند. آدمو حوا - كه اولى هنوز پيامبر نشده و دومى از آموزه ها و هدايت دينى بهره نيافته جز يكاخطار و يك شناسايى عامل مخل و مفسد محيط، و به هدايت وحيانى مجهز نشده اند و تجربهاى هم از امر تعالى و انحطاط و شگردهاى ابليس ندارند - از آنجا كه عشق به جاودانگىجزئى از حقگرايى فطرى ايشان است و پيوسته در انگيزش است با قصد خيرنيل به جاودانگى از فرمان خدا غفلت كرده دچار فراموشى غير اختيارى مى شوند تا آنچهرا در مورد زيستن و خوردن نبايد بكنند مى كنند. در نتيجه برخلاف تصور و اميدى كه آنعامل گمراهگر محيط اجتماعى در ايشان بوجود آورده نه تنها جاودانه نمى شوند بلكهدرست همانگونه كه خداى متعال هشدار داده از آسايش و فراوانى محيط طبيعى محروم مىشوند. از محيطى كه (در آن ميتوانند گرسنه نشوند و برهنه نمانند و تشنگى رانچشندو گرماى خورشيد را نبينند)(70) و ( از هر نقطه آن هر چه بخواهند بخورند و بهرهببرند)(71) اخراج شده به محيطى در مى آيند كه محيط كره زمين است جايى كه جنگ وكشمكش بر سر خوراك ، و پوشاك و آب و سايه است و جنگهاى زياده طلبانه استعمارى واستكبارى .(72)
تا اين لحظه آدم و حوا جز هدايت اندكى از خدا دريافت نكرده و تجربه تاريخى همندارند تجربه اى كه در پرتوش بتوانند آموزه هاى وحيانى را بهتر بفهمند يا تجربهرا در پرتو آموزه ها تجزيه و تحليل كرده خردشان را بارور سازند. اينك كه تجربهبزرگ و پرمايه اى را از سر گذرانده درباره اش انديشه اى ژرف كرده نتيجه مىگيرند و به صحت آموزه هاى الهى و نهيش و به حكمت ولايت الهى بر خويشتن و بر ذريهشان يعنى نسلهاى آينده پى مى برند. تجربه اى را كه داشته اند چنين مرور مىكنند(73): شيطان با توجه به آن منع (74)، براى آنان وسوسه كرد تا نقاط ضعفو رخنه گاههاى آنان را كه از نظرشان پنهان بود برايشان آشكار گرداند و گفت :پروردگارتان فقط به اين نظر از اين درخت بر حذرتان داشت كه فرشته نشويد ياجاودانه نگرديد. و براى آنان سوگند خورد كه من از دلسوزانتان هستم . در نتيجه ، بافريب بزير دام آوردشان پس چون آن را بچشيدند (و پى بردند كه خبرى از فرشتهشدن و جاودانگى نيست ) رخنه گاههاى وجودشان برايشان آشكار گشت و بنا كردند بهچسباندن برگ بهشت بر خودشان (كنايه از چاره جويى براى رفع خطا و عيب ، وتجملات مادى را وسيله پوشاندن معايب اخلاقى و كمبود رشد معنوى قرار دادن ) وپروردگارشان ندا دادشان كه مگر شما را از آن درخت منع نكردم و به شما نگفتم كهشيطان دشمن آشكار شماست ؟ گفتند: اى پروردگار ما، ما به خودمان ستم كرديم و اگرما را مصون از آثارش نگردانى و بر ما رحمت نياورى بيشك از زيانكاران خواهيم بود.
دعايشان اجابت شده رحمت الهى شامل حالشان مى گردد و براى اينكه بتوانند باعوامل مخل و مفسد چهار محيط مقابله كرده به فتح آنهانائل آمده سير تقرب پيدا كنند آموزه هاى و احكام تكليفى و وضعى بصورت اوامر و نواهىجامعى از طريف وحى به آدم مى رسد. مى فهمند كه (در زمين زندگى ميكنند و در همانجامىميرند و از همان جا برانگيخته مى شوند)(75) و (فرمان خدا بدين مضمون صدوريافته است كه جهنم را از همه نامرئيان (كه منشاء آنها آتش است ) و آدميان(مخل و مفسد زيستن و رشد معنوى ) مى انبارم )(76) و خطاب به ابليس : (قطعا جهنمرا از تو و از آدميانى كه از تو تبعيت كنند همگى و يكجا مى انبارم )(77)
مى بينند آينده هر فرد بشر - زندگى پس از مرگش - بستگى تام دارد به كنش ها وواكنشهايش نسبت به عوامل مخل و مفسد چهار محيط، بطورى كه اگر از آنها پيروى كردهيوغ اسارتشان را به گردن بگيرد يا تن ، جان ، و ذهنش را به آثار شوم و پليدشانبسپارد و الزامات سياسى و تقنينى آنها را بپذيرد وقبول ذلت و اسارت طاغوت نمايد در لحظه مرگ همين وضعيت محيطى با همه (اءصر) و(اغلالى ) كه به گردن گرفته و بر خود هموار ساخته است در عالم برزخ برايشدوام مى يابد و با برپايى قيامت قطعيت و جاودانگى پيدا مى كند.
در اين نقطه از درس و آموزه اش ، خداوند از سرگذشت و بيان فصلى از تاريخ آفرينشچنين نتيجه گيرى و تفهيم مى فرمايد: يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا يوارىسواتكم و ريشا و لباس التقوى ذلك خير ذلك من آيات الله لعلهم يذكرون . هان اىآدميان ، ما براى شما پوشش حفاظتى و دفاعى آفريديم كه نقاط ضعف و رخنه گاههاىشما را مى پوشاند و پروبالى (يا وسائل پرواز و حركت و گريزى ) و پوشش دفاعىتقوى را كه آن بهترين وسيله دفاعى و حفاظتى است و آن از آيات خداست شايد آنان خدا رابياد آرند. هان اى آدميان ، مبادا شيطان شما را به فريب بدر لغزاند چنانكه پدر ومادرتان را از بهشت بدر لغزانيده از پوشش دفاعى (78) خلعشان كرد تا رخنهگاههايشان را به آنان بنماياند. بيگمان ، او و قبيله اش بطريقى شما را مى بينند كهشما بآن طريق آنها را نمى بينيد. ما شيطانها را سرپرست و مدافع كسانى قرار داديم ؛كه ايمان نمى آورند؛ و هر گاه كار زشت زننده اى مرتكب شوند گويند: ما نياكان خود رابر همين رويه ديده ايم و خدا ما را به آن امر كرده است [ اسير سنت اجتماعى الحادى اند].بگو: بيشك خدا به كار زشت زننده امر نمى كند. آيا چيزى را كه نميدانيد به خدا نسبت مىدهيد؟!(79)
با تابيدن درخشنده ترين نور بر زواياى تاريك اولين و يكى از بزرگترين رخدادهاىتاريخ آفرينش حادثه فريب خوردن و تحت تاءثير قرار گرفتن آدم و حوا ازعوامل مخل و مفسد محيط، و بيان دقائق چگونگى حادثه اى كه منتهى به عصيان از امرخيرخواهانه و حكيمانه پروردگار مى شود و اين نتيجه بد را مى دهد كه سقوط آنان ازمحيط طبيعى پرناز و نعمت خارق العاده به محيط پر آفت و پر ماجرا و ستيزه و جنگ آلودكره زمين باشد درس گرانمايه اى به (بنى آدم ) ميدهد و به آنان خاطر نشان مىسازد كه براى مقابله آنان با تهديدات و آثار سوءعوامل مخل و مفسد چهار محيط، وسائل دفاعى و ايمنى متنوعى آفريده و در دسترس مردم قرارداده است بطورى كه (تمامى نقاط ضعف و رخنه گاههاى شما را پوشش ميدهد) و(وسائل پرواز و حركت و جابه جايى در حمله و گريز)(80) و پوشش تقوى را بهگونه يك امكان و سرآمد همه وسائل دفاعى و حفاظتى بوجود آورده است . و برانى نمونهيكى از همين وسائل را در آيه 187 بقره ذكر مى فرمايد كه نيمى از جمعيت بشر كه مردانباشند لباس يعنى پوشش دفاعى و امنيتى نيمه ديگرند و اين نيمه متقابلا سپر حمايتىآن يك ، اما فقط در برابر تنوع ويژه اى از تهديدات محيطى . ولى در آيه ديگر يادآورميشود كه يك لباس يا پوشش ايمنى و امنيتى هست كه آدم را در برابر همهعوامل مخل و مفسد چهار محيط - يعنى ابليس كه كلى شياطن انس ‍ و جن باشد - حفظ ميكند وآن هم تقوى است كه از آيات يا پديدارهاى شگفت انگيز و عبرت آموز الهى بشمار مى آيد.



49

مقام خليفة اللهى



انسان فقط در اين مقام و بدين اعتبار از ميان موجودات بيشمار به افتخار خلية اللهىنائل و سرافراز ميگردد. خليفه خدا كسى است كه كارى بكند كه خدا ميكند، مانند داود: ((اىداود؟ ما ترا در آن كشور خليفه قرار داديم بنابراين ميان مردم به حق داورى كن )(81).خليفه پيامبر كسى تواند بود كه طرز حكومتى مانند پيامبر داشته باشد. خليفه در حدودظرفيت و تواناييش آثار وجودى مستخلف را بروز ميدهد.
تا پيدايى انسان در عالم طبيعت و تاريخ طبيعى از خليفه خدا خبرى نيست ؛ زيرا درساختار هيچيك از موجودات توانايى تصرف ارادى ، آگاهانه مصلحانه بوديعه نهاده نشدهاست . اگر قرار باشد انسان از توانايى ساختارى اراده يا اختيار و گزينش هر نوع كارو زندگى برخوردار شود و در چهار محيط درونى ، طبيعى ، اجتماعى ، و بين المللى هرگونه تصرفى بنمايد اين به معناى توانايى او بر افساد فى الارض و تبهكارىخواهد بود. سرشتن آدمى به اراده و وديعه نهادن توانايى گزينش و تصرف آگاهانه درساختار فطريش به اين نتيجه مى انجامد كه او علاوه بر گزينشعمل صالح و تصرف مصلحانه بتواند تصميم به تصرف مفسدانه يعنى كشتار مردم وتخريب منابع و نيروهاى توليدى هم بگيرد و اين اختيار و گزينش را بهعمل درآورد.
در اين نقطه از تاريخ هستى و يا تاريخ عالم طبيعى پرسشى برايه صاحبان ادراك وتدبير پيش مى آيد: ( آيا كسى در روى زمين پديد ميايد كه در آن فساد انگيزد و خونهابريزد؟)(82) و پاسخش چنين است : اين تنها يكى از نتايج اعطاى آن توانايى و امكانيا پيدايى انسان بر روى زمين است . حتى همين از جمله شرايط ضرورى دو محيط اجتماعى وبين المللى براى تسريع رشد معنوى و تقرب او به خداست . مستكبر مفسد فى الارض درشكل يك مانع هولناك بر سر راه زيستن و رشد معنوى ، چالشى را براى مردمى كه رشدمعنوى يافته تا خليفه خدا شده اند پديد مى آورد و واكنش آنان را به گونه جهادآزاديبخش در پى دارد كه بزرگترين حماسه هاى تاريخ از رهگذرششكل ميگيرد و ارزش و معنا مى يابد: ولولا دفع الله الناس بعضهم ببعض لهدمتصوامع و بيع و صلوات و مساجد يذكر فيها اسم الله كثيرا و لينصرن الله من ينصرهالله لقوى عزيز الذين ان مكنا هم فى الارض اقاموا الصلوة و آتوا الزكات و امروابالمعرف و نهوا عن المنكر و لله عاقبه الامور(83)
حماسه هاى بدر، احد، خندق و خيبر، و حماسه عاشوراى حسينى برترين آنهاست . حماسهقيام 15 خرداد و قيام 22 بهمن ، و حماسه انتفاضه مسجدالاقصى در همان راستاست ،ميدانى كه توده هاى آگاه و انسانهاى خليفة الله در آن به بلنداى قرب حقنائل مى آيند.
بازسازى سه محيط طبيعى ، اجتماعى ، و بين المللى ، و بازآفرينى آنها به صورتىمطلوب مستلزم فتح محيط درونى و بازآفرينى خويشتن و پيدايى شخصيت است كه كردارىباطنى بشمار ميآيد. فتح درون و بكارگيرى امكاناتش براى فتح سه محيط بيرونى جزبا طرح قبلى و داشتن معيارها، احكام و سرمشقى براى خودسازى ممكن نيست . اينها لوازمىاست كه خدا بشر را با گونه اى ادراك ساختارى و نيز از طريق دين و وحى مجهز به آنمى گرداند: و علم آدم الاسماء كلها ثم عرضهم على الملائكة ... قالوا لاعلم لنا الا ماعلمتنا انك انت العليم الحكيم
فتح محيط درونى ، و بازآفرينى خويشتن به گونه شخصيت ، كارى خواسته و دانستهبلكه آگاهانه ترين عمل ممكن و بنابراين عملى است از روى طرح و نقشه طرح و نقشه اىدرباره حيات طيبه - يگانه زندگانى اى كه در آن هر كارى معنا و ارزشى دارد و رشدىرا ببار مى آورد - كه از طريق (تعليم اسماء)حاصل ميآيد.
بدنيسان موجودى پا به عرصه جهان مى نهد كه كمالاتى را به نمايش مى گذارد واسرارى را بظهور ميآورد و پديدارهايى خلق ميكند كه در وسع و توان فرشتگان نيست .موجوداتى كه نهايت كارشان انديشه درباره تمايز عالم و معلوم ، خالق و مخلوق ،قدسى و طبيعى ، منزه و آلوده ، و ستودن و ثناى پروردگار و اطاعت از اوامر اوست . پسفرمان مى يابند كه جملگى به خدمت زيستن و به خدمت رشد معنوى آزادى ،: تقرب او درآيند: و اذقلنا للملائكة اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابى و استكبر و كان منالكافرين و چنين ميشوند ان الله و ملائكته يصلون على النبى يا ايها الذين آمنواصلوا عليه و سلموا تسليما(84) هو الذى يصلى عليكم و ملائكتة ليخرجكم منالضلمات الى النور و كان بالمومنين رحيما(85).
بدين سان همه موجودات و نيرويهاى نظام هستى كه در عالم طبيعت تاءثير گذارند و خدمتآزادى و رشد معنوى يا تقرب مردم اند و تنهاعامل منفى در چهار محيط يافت مى شود. يكى آز كه در محيط درونى آدمى و جزء مهمى ازساختار موروثى اوست و ديگرى ابليس كه دراشكال رنگارنگى در سه محيط بيرونى و نيز در محيط درونى انسان دست اندركار است .
آز مانند اشكالبيشمار ابليس ، ناديدنى و غير محسوس است ؛ اما حضور و وجودش را از روى كاركرددائميش در درون خويش و گاه در درون ديگران احساس و يقين مى كنيم . محركى است كهپيوسته (خواهش ) داشتن و بدست آوردن اشيا، شهرت ، و مقام اجتماعى و سلطه را در ماپديد ميآورد و اين (علاقه پست ) را كه موجد سلطه مالكانه و تسلط بروسائل توليد و كالاها و انسانها و كره زمين و حتى ستارگان است در وجود ما توليد مىكند. در خدمت بقا و زيستن ما نبوده حتى گاهى در آناخلال هم ميكند برخلاف سائقه هاى عضوى كه در خدمت بقا و زيستن اند و پايه درساختمان زيستى و فيزيولوژيك دارند چنان پايه اى در محيط بيولوژيك و فيزيولوژيكما ندارد. باز برخلاف آنها انگيزش دائمى دارد نه متناوب و با انگيزش و فروكش و نهبصورت انگيزش ‍ -->ارضا و فركش --> انگيزش مجدد --> ارضا و كاهش . خداوندمتعال از سرشته شدن آدمى به آز و از كاركردش ‍ چنين خبر ميدهد: (و گفتيم اى آدم ! تو وهمسرت آن بوستان سرشار انبوه بيكران ، ساكن باشيد و هر چه ميخواهيد به فراوانى ووفور از آن بخوريد [و براى تو اين امكان هست كه نه گرسنه شوى در آن و نه برهنهو اين كه نه تشنه شوى در آن و نه آفتاب زده ](86) و (فقط) به اين يك درخت نزديكنشويد كه از ستمگران خواهيد بود. آنگاه شيطان آندو را در مورد آن درخت بفريفت وبلغزانيد و از آن محيطى كه در آن بودند بيرون آورد و گفتيم : همه تان از آن محيط سقوطكنيد در حالى كه دشمن يكديگر باشيد و در زمين براى شمامحل استقرار و بهره مندى مدت دارى باشد)(87)
آز - مهم ترين جزء بخش آسيب پذير و آسيب رسان ساختار موروثى يا محيط درونى ما- به تنهايى نمى تواند ما را به متعلقاتش چنان دلبسته و وابسته گرداند كه اززندگى انسانى به زندگى دنيادارى تنزل - يا هبوط - كنيم . ابليس هم در نقشعامل مفسد محيطهاى بيرونى به تنهايى قادر به اين كار نيست . تنها كاركرد ابليس و آزضمن هماهنگى در تاءثيرگذارى ميتواند منشا اثر با اهميتى باشد. آنهم نه تعين كننده .يگانه تعيين كننده نهايى اراده آدمى يا توانايى ساختاريش برگزينش انواع زندگى ، واراده كردن يكى از آنهاست .
ابليس - عامل ناديدنى و غير محسوس محيط - فقط از طريق برقرارى ارتباط خاصىميان درخت يا ميوه اى كه خوردنش نهى شده و وسيله آزمايش قرار گرفته با آز كه عاملىدر محيط درونى است آنهم از طريق تغيير انديشه ، ادراك ، و باور فرد نسبت به آثارمترتب بر خوردن ميوه حرام يعنى با گمراه كردن ، سلب نور خرد، و وارد كردنش بهظلمات هر چند براى دقايق و ساعاتى ميتواند چنين تاءثيرى بگذارد. كوشش فلسفى وتبليغات دراز مدتى مى طلبد كه كسى باور كند وضعيت تكوينى و نفوذناپذير پيرى ،بيمارى و مرگ يكباره جابه جا شده و مرزهاى وجودى ما ناگهان برهم خورده و برداشتهشده بطورى كه ميتوانيم با يك كار سهل و ساده و پيش پا افتاده به عمر جاويد (وقدرتى نا فرسودنى )(88) نائل آييم . اين تنها يكى از شگردهاى ابليس ، و فقطكاركرد فلسفى اوست كه نمونهاى (انسى ) و مشهودش را هم در تاريخ فلسفه و هم درعصر خود شاهديم .
ابليس ، نامى است كه خداوند بر نوع شياطين اطلاق مى فرمايد.(89) چنانكه در آياتمربوطه با ذكر (آدم ) نوع بشر را در نظر دارد و احوالش را بيان مى نمايد. ابليس(كلى ) عوامل مفسد و مخل زيستن و رشد معنوى محيطهاى چهاگانه است كه كاركردهاىمختفلى داشته به دسته هاى رنگارنگ تقسيم شده اند.
به دو دسته بزرگ (نامرئى ) و آدمى تقسيم ميشوند.(90)عامل در محيطاند و مثل آدمها كنش و برهمكنش دارند كنشهايى را عليه مردم بروز ميدهد. چنانكهباين اعتبار، (قرين )(91) - يا همنشين - او محسوب شده بدنبالش مى افتند(92)يا افرادى از مردم پست منحط بدنبالش مى افتند(93) تا آن را سرپرست و حاكم ودوست خود بگيرند(94) (در محيط مومن بيشتر از زنبورهاى پيرامون گوشت درگردشند)(95) و در محيط طبيعى هر جا مواد خوراكى فاسد شدنى يا زباله اىبشكل غير سربسته و مهارنشده يا تار عنكبوتى باشد يافت ميشوند(96) حالات نامناسبو يا ناشايستى كه انسان به خود بگيرد و طرز راه رفتن لباس ‍ پوشيدن ، ادار كردن ،و غير آن كه آثار ناگوار و سويى داشته باشد از جملهعوامل مفسد محيط بشمار آمده از مصاديق ابليس اند يا زمينه مناسبى براى كاركردهاىشيطانى محسوب ميشوند(97) چنانكه حالت سنگينى و تنبلى ناشى از پورخورى(98)، حالت خواب پس از مستى (99)، يا عاملى كه موجب شعله ور شدن خشم آدمى شدهاو را از حالت تعادل و آرامش تعقل و تصميم گيرى خردمندانه خارج ميسازند(100) ياجامه هاى فريبا و آرايشهايى كه براى جلب و تحريك ديگران بكار ميرود و آلات موسيقىطرب انگيزى كه در مجالس شرابخوارى و مدمستى هست (101) جملگى يا علائق پست راتحريك و يا افكار، معانى ، اوهام و تخيلات گمراهگر را القا مى نمايند.
سنت هاى فرهنگى ، عقايد و سوم الحادى و فلسفه هاى زندگى پست چيزى جزعوامل مفسد رشد معنوى نيستند كه خداوند از اثرگذارى آنها چنين ياد مى فرمايد: اناجعلنا الشياطين اولياء للذين لايومنون . و اذا فعلوا فاحشة وجدنا عليهاآباءنا واللهامرانا بها. قل ان الله لا يامر بالفحشاء. اءتقولون على الله مالا تعلمون .قل امر ربى بالقسط و اقيموا وجوهكم عند كل مسجد و ادعوه مخلصين له الدين .(102)
دستاوردها و كاركردهاى عواملمخل و مفسد
(هان اى كسانى كه ايمان آوردند، شراب و قمار و بتها وتيرهاى قرعه كشى پليدهايىداستاورد شيطان است . بنابراين از آن دورى كنيد مگر شما رستگار شويد.)(103)
(من - ابليس - بر سر راهى كه راست به قرب تو مى رساند به كمين آنان مىنشينم آنگاه از جهت تاريخ (يا با تاريخسازى و تاريخ ‌پردازى (104) و تعبيهفلسفه اى در باب تاريخ ) و از جهت آينده سرنوشت تاريخى (وعده و وعيدها(105)) وبا موضوع بحث قرار دادن بخش حقگرا و تعالى يابنده وجود آدميان و استفاده از بخشآسيب پذير - آسيب رسان ساختارشان (يا با آمدن از شرق و غرب و هر سوى محيط)بكار مى پردازم بطوريكه كه بيشترشان را سپاسگزار نيابى )(106) بازى كردنبا ادراكات و تصورات ، احساسات و عواطف ، و انديشه هاو باورهاى مردم ، لازنين لهمفى الارض (107) هر باور، انديشه ، احساس ، ادارك و تصور بد وباطل و زشتى را براى آنان خوب ، حق ، راست ، و زيبا جلوه خواهم داد.
براى كجروان و منحرفان از صراط مستقيم رشد و تقرب ، فلسفه سازى و نظريهپردازى مى كنند: ان عبادى ليس لك عليهم سلطان الا من اتبعك من الغاوين (108)بيگمان تو بر بندگان قدرت اثرگذارى قاطع ندارى مگر بر كسى از كجروان منحطكه پيروى تو كند.
فلسفه سازى ، نظريه پردازى ، تاريخسازى ، آراستن بديها و زشتكاريها و ستم ها،امر به كفر و انكار، دعوت به فحشاء، القائات خرافى و اندشه هاىباطل را از طريق رسانه هاى صوتى و تصويرى و نوشتارى منتشر مى سازند: (هر كساز ايشان را توانستى با صدايت برانگيز و تحريك كن ... و به آنان وعده دروغ و خلافو رنگارنگ بده ...)(109) (آيا ميخواهيد آگاهتان كنم بر چه كسى شيطانها فرودميآيند؟ بر هر دروغساز گنه ورزى كه آنان مسموعات خود را نشر ميدهند و بيشترشاندروغگويند. اگر گاهى حرف راستى دارند يا از بعضى افراد خوشنام راستگو همنقل قول و استفاده مى كنند براى جلب مستمع و مخاطب و فريب است .
هدف نهايى اين تلاشها و كاركردها يك چيز بيش نيست : لذت و اسارت مردم يعنىانتقالشان از هشت حالت آزادى و عزت به هشت حالت اسارت و ذلت ، به حالتهاى پستىو بعد از خدا. (ابليس گفت :... قطعاً بنى آدم را باستثناى اقليتى لگام خواهم زد و بهاسارت در خواهم آورد)(110) و خداوند اشاره به مردم منحطى كه پيرو شيطان شده اندمى فرمايد ان هم الا كالانعام بل هم اضل اينها جز چارپاى اسير دست انسان -نيستند.؛ حتى بدتر و اسيرتر از چارپايان اند.
در حاليكه رشد معنوى ما مستلزم بقا و زيستن و تامين معيشت ماست و چاره اى جز اين نداريمكه براى ريشه كنى فقر بر دانش و مهارتمان بيفزاييم و باعوامل مخل و مفسد محيط طبيعى و غير آن بجنگيم تا خود را از اسارت آن برهانيم شيطان ما رااز فقر ميترساند تا از مبارزه آن منصرف گرداند.وسوسه ميكند تا به جاى دستيابى بهثروت طبيعى از راه خودفروشى و زشتكارى وبخل و غارت و اختلاس و استثمار و استعمار امرار معاش كنيم : الشيطان يعدكم الفقريامركم بالفحشاء والله يعدكم مغفرة والله واسع عليم (111)حال آنكه توانايى ها و استعدادهاى خدادادى ، بشر را قادر بر تسلط بر منابع ، اشياء، ونيروهاى محيط طبيعى ساخته است همان توان ، استعداد، و امكانى كه او را صاحب (كرامت) گردانيده و مايه بهره منديش از نعمتهاى پاك و فراوان طبيعى شده است و معيار مهمترين تمايزش از ساير موجودات روى زمين ولقدكرمنا بنى ادم و حملنا هم فى البر والبحر و رزقناهم من الطيبات و فضلنا هم على كثير ممن خلقنا تفضيلا(112)
نبايد گمان برد شيطانى كه ما را از فقر وعوامل مخل و مفسد محيط طبيعى ميترساند هميشه نامرئى و نامحسوس است گاهى او همان كاهن ،مرتاض ، و صوفى حقه بازى است كه فقر را ارزش شمرده به آن مباهات مى نمايد وخود را زاهد مى خواند؛ و همان كسى كه با علوم طبيعى و فناورى مخالفت ميورزد و مردم رامقهور و اسير طبيعت مى خواهد نه (كريم ) و آزاده و عزيز و مقتدر. او (وسواس ‍ خناسيعنى وسوسه گر پيدا و پنهان شونده اى است كه در ذهن ودل مردم وسوسه مى كند و نه از (نامرئيان ) بلكه از آدميان - الناس - است ؛ اما ازمستكران ، دنياداران ، كاهنان و سلاطين رسانه اى ، و طاغوت ها يا سلطه گران سياسىكه اوامر و نواهيشان با احكام الهى تناقض و تعارض دارد. اينها همان ابليسى هستند كهبرخلاف فرشتگان حاضر نشد به خدمت بنى آدم درآمده به آزادى ، كرامت ، رشد وتقربش يارى رساند بلكه بعكس نقش افساد فى الارض واضلال مردم را در روى زمين بر عهده گرفت تا مردم و منابع طبيعى و اقتصادى را تباه يانابود گرداند و دهانه بر انسان ها بزند و آنان را به اسارت بيفكند: لاحتنكن ذريتهاالا قليلا.
گروههاى اجتماعى نامبرده ، ذريه شيطان اند، اما نه ذريه جسمى و زيستى بلكه اولادفرهنگى او كه در مقام راهنمايى و اطلاع رسانى به كهانت اواضلال همت گماشته در مقام سرپرستى و حكومت به سلطه گرى سياسى پرداخته در مقاماقتصادى به اعمال سلطه مالكان دست زده اند تا توده هاى نادان و منحط جاورسان و دونجانور را اسير خود ساخته دهانه زده به خدمت ارضاى مطامع پليدشان درآوردند. توده هاىگمراهى كه خداوند متعال بشدت هشدارشان ميدهد كه ... اءفتخذونه و ذريته اولياء مندونى و هم لكم عدو؟ بئس للظالمين بدلا(113) و آن هنگام كه فرشتگان را گفتيم آدمرا سجده بريد تا سجده بردند جز ابليس كه از ننامرئيان بود و از امر پروردگارشبدر شد. آيا با وجود اين او و ذريه اش را به جاى من حاكم و سرپرست خويش مى گيريدحال آنكه آنان دشمن شما هستند؟ اين بيجا گرفتن براى ستمكاران بر خويشتن چه بد وشوم است .
بشر چون موجودى است كه دستخوش ناآگاهى ، فراموشى ، غفلت ، و گمراهى مى شودبا عوامل مخل و مفسد محيط طبيعى كه مانع زيستن او هستند آشناتر است تا باعوامل مفسدى كه در امر رشد معنوى و تقربش به خدااخلال مى كنند. خطر عوامل بيماريزا را زودتر از خطر طاغوت و مستكبران ، دنياداران ،كاهنان ، و سلاطين رسانه اى جهان تشخيص ميدهد. به همين علت ازعوامل محيطى دسته نخست سريعتر احساس خطر كرده مى پرهيزد. شگفت تر اين كه هيچگاهعوامل بيماريزا، آفات گياهى ، يا سيل و زلزله را احترام ننموده ، تسليمشان نشده و بهآقايى ، اربابى ، و سرورى نپذيرفته است . اما طاغوت ، كاهنان ، مستكبران ، سرمايهداران خون آشام ، سلاطين رسانه اى ، فلاسفه گمراهگر و معيوبى مانند نيچه و ماركس وحتى سياستمداران ابلهى رااحترام و تجليل و ستايش كرده و به آنها ايمان آورده استبطوريكه قيد اطاعتشان را به گردن گرفته مانند گاوى براى آنها شخم كرده گاه همهچيزش را در اين راه از دست داده است . تاريخ پر است از حكايت مردمى كه يوغ بردگى وسربازى چنين موجودات پليدى را به گردن نهاده به عبوديت آنها نشسته در آستان ودرگاهشان پيشانى بر خاك ذلت و اسارت سوده اند. اطاعت و پيروى از ذريه شيطانيعنى همين : انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يومنون . و اذا فعلوا فاحشة قالواوجدنا عليها آباءنا و الله امرنا بها. قل ان الله لا يامر بالفحشاء اءفتخذونه وذريته اولياء من ذونى وهم لكم عدو؟!(114)
(و كسانيكه كافر شدند گفتند: هرگز يه اين قرآن ايمان نمى آوريم و نه به آن(كتابى كه پيش از آن آمد. اگر ستگران را بهنگامى كه در پيشگاه پروردگارشانايستاده شده اند ببينى كه سخن رد و بدل مى كنند، مستضعفان به مستكبران مى گويند:اگر شما نبوديد ما مومن شده بوديم . مستكران به مستضعفان جواب ميدهند: آيا ما راه برهدايت شما بستيم پس از آنكه پيام هدايت به شما رسيدى ؟ نه ، شما خود تبهكار بوديد. ومستضعفان به مستكبران مى گويند: نه ، در واقع تدبير خصمانه شبانه روزى شما بودآن هنگام كه به ما دستور ميداديد به خدا كافر شويد و برايش همتايان قرار دهيم . و چونعذاب را بديدند پشيمانى خويش پنهان داشتند. و ما طوقها بر گردن كسانى كه كافرشدند بگذاشتيم . آيا جز بدانچه مى كردند جزا داده مى شوند؟ و ما به هيچ مدينه اىپيامبر بيم دهنده اى نفرستاديم مگر اينكه طبقه خوشگذران مرفهش گفتند: ما به پيامىكه شما آورده ايد كافريم و گفتند: ما بيش از ديگرانمال و فرزند (نفر و جمعيت ) داريم و امكان كيفر دادن مانيست .)
در طول تاريخ پيامبران و مردم آزاده ديندار با دو گروه اجتماعى : اسير زيرسلطه ، وسلطه گر اسير و ذليل كننده ، روبرو بوده تلاش ‍ كرده اند توده هاى دربند، فقير،ذليل شده و ستمديده مستضعف را هدايت ، بيدار، آگاه ، و با حيات طيبه زنده گردانند. عدهاى هدايت شده ايمان مى آورند و از پى آزادى و رشد معنوى برخاسته با مستكبران ودنياداران و كاهنان و طاغوت درگير ميشوند ولى بسيارى هم نه اراده زندگى انسانى مىكنند و نه اراده حيات طيبه . نوح كه از اينها نوميد گشته به پروردگارش چنين گزارشو شكايت ميبرد: (پروردگار من ! اينها از من فرمان بردند و كسى را پيروى و اطاعتكردند كه كثرت مال و نفراتش جز بر انحطاطش نيفزود و عليه من حيله هاى سهمگين بكاربردند و گفتند هرگز معبودهاى خود را از دست منهيد.)(115)
مردم ديندار آزاده با قصد تسريع سير تقربشان و احراز درجات عاليه در نظام هستى مىكوشند در اجراى اوامر الهى به نجات مردم اسير وذليل زير سلطه كمك كنند. نه تنها نسبت به آنان دشمنى ندارند بلكه آنان رامشمول رحمت رحمان خود قرار داده به حالشاندل ميسوزانند. دستور خداند به پيامبرش و مومنان در مورد آنان چنين است : خذ العفو و امربالعرف و اءعرض عن الجاهلين ...از جاهلان رو برگردان .(116) چون عاملانجاهل و گمراه اصلاح ناپذيرى هستند ولى مفسد ومخل زيستن و رشد معنوى نيستند بايد از وجودشان چشم پوشى كرد. لكن همين مستضعفاناسير و زير سلطه هر گاه بدستور طاغوت و استعمارگر به جنگ مردم ديندار بيايند يادر گردش چرخ دستگاه ظلم و تجاوز مشاركت داشته باشند عاملانىمخل و مفسد تلقى شده با آنها مبارزه و شرشان دفع خواهد شد.
آنچه اصالتاً عاملان مخل و مفسد محيط اجتماعى و محيط بين المللى تلقى ميگردند مستكبرانو دنياداران سلطه گرند. مستكبران اصولا از روى رفتار و سياست دگرتباهگرى يا افسادفى الارض و نابود كردن (حرث و نسل )(117) شناخته ميشوند. دنياداران يا مترفانرا هم خداوند هم قبيله شيطان لقب داده است : ان المبذرين كانوا اخوان الشياطين(118)
براى رشد معنوى و سير تقرب موسى كليم الله و دستيار برجسته اش هارون در دو محيطاجتماعى بين المللى تهديدى هولناك تر از فرعون - سلطه گر سياسى و مالك مطلقمصر - - هامان - كاهن اعظم و قارون - سرمايه دار منافق و دنيادار پليد، و سهگروه اجتماعى كه پشت سر هر يك از آنها قرار دارند يعنى (ملا) يافت نميشود: ولقد ارسلنا موسى بآياتنا و سلطان مبين الى فرعون و هامان و قارون ، فقالوا: ساحركذاب . و چون حق از آستان ما به آنان ابلاغ شد گفتند: پسران كسانى را كه همراهموسى ايمان آوردند بكشيد و زنانشان را زنده نگاه داريد.حال آنكه سياست بدخواهانه كافران جز به هدر نيانجامد. و فرعون گفت : بگذاريد منموسى را بكشم و او پروردگارش را به يارى و ممانعت بخواند... و موسى گفت در واقع، من از شر هر متكبرى كه به دوران حساب ايمان نياورد به پروردگار خودم وپروردگار شما پناه ميبرم ...(119) بنابراين (اى پيامبر، در برابر اينعوامل مخل و مفسد اجتماعى و بين المللى بايد صابر و قاوم باشى زيرا وعده خدا حق است(و به آن وفا مى كند) و در پى مصونيت و پاكى نسبت به آلايشت باش و هر شبانگاه ،بامداد پروردگارت را بپاكى بستاى . بيگمان كسانى كه بدون در دست داشتندليل قاطعى از طرف خدا درباره آيات خدا بحث خصمانه مى كنند در اندرونشان جز يكخودبزرگ پندارى - (كبر) - نيست كه به آن رسيدنى هم نيستند. بنابراين به خداپناه ببر زيرا شنواى بينا اوست .)(120)



50

ولايت همگانى در پيوندش با ولايت پروردگار واكنش ها و برهمكنشهاىقرب آفرين




نكته اساسى در اين ميان چگونگى واكنشهايى است كه پيامبران و مردم ديندار در برابرمستكبران سلطه گر، طاغوت ، و ديگر عواملمخل و مفسد دو محيط اجتماعى و بين المللى اولاً بايد داشته باشند و ثانياً عملاً در تاريخنشان داده اند. از مطالعه درسهاى پروردگار مى بينيم اولين واكنش ، احساس خطرى استكه از آنها مى كنند بطورى كه واكنشهاى بعدى آنان ماهيت آگاهانه ، ارادى ، سنجيده وطراحى شده پيدا مى كند. دوم ، درك بزرگى و استمرار تهديد است بطورى كه يقين مىكنند به تنهايى قادر به دفع آن نبوده بايد به پروردگار قادرمتعال پناه ببرند (استعاذه ) و از او يار بجويند (استعانت ) در اينجاست كه ولايت همگانىبا ولايت پروردگار پيوند محكم ترى پيدا ميكند. بدينسان واكنش بعديشان عبارت از دوبرهمكنشى است كه با خدا دارند و طى آن بر امكانات عظيم و گسترده و مداوم نظام هستىتكيه و توكل كرده آنها را به خدمت مقابله باعوامل مخل و مفسد محيط مى گيرند تا سجده اى كه فرشتگان بر پيشگاه نوع بشر كردهاند تحقق يافته استعاذه و استعانت بثمرم برسد.
واكنش ديگر - كه پروردگار به پيامبر اكرم دستورش را ميدهد - صبر است يعنىمقاومت در برابر مستكبران ، سلطه گران ، و سايرعوامل مخل و مفسد اجتماعى و بين المللى كه از يقين و اميدشان به تحقق وعده خدا و پيروزىنهايى بر مى خيزد.
واكنش بعدى - كه دستور ديگر پروردگار باشد - (استغفار) است به معنى در پىمصونيت و پاكى به آلايش (ذنب ) خويش بودن ، و خود را در محيط درونى و در دو محيطاجتماعى و بين المللى آزاد كردن و رشددادن از طريق تسبيح پروردگار در هر شامگاه وبامداد. و (استعاذه ) همانچه هر پيامبر و انسان ديندار بهترى پوى برترى جوىرشيدى بايد همواره انجام بدهد تا طى آن از جمله آگاهيش نسبت به شنوايى و بينايى ياحضور ابدى خداوند در نظام هستى و ميدان كشمكش بامتكبران و مستكبران سلطه گر هر چهبالاتر برود. اين جمله از اوامر الهى به پيامبر خاتم كه فاصبر ان وعدالله حق واستغفر لذنبك و سبح بحمد ربك بالعشى و الابكار... فاستغذ بالله انه هو السميعالبصير
دعوت به براندازى سلطه و دستگاه حكومت مستكبران و دنياداران و نابودى آنها جهتاستقرار حكومت الهى است تا محيط اجتماعى و محيط بين المللى براى زيستن مردم و براىرشد معنوى و تقربشان مساعد باشد و در آن خدا، و نه سلطه گران و مستكبران و دنيادارانعبادت ، احترام ، و پروا، و اطاعت شوند.
نوح كه آهنگ چنين انقلاب سياسى - اجتماعى را دارد به هموطنانش مى گويد: (هموطنان !من براى شما هشداردهنده اى نمايانم اين هشدار كه خدا را بپرستيد و از او پروا گيريد ومرا (كه ماءمور اويم ) اطاعت كنيد تا شما را نسبت به آلايشها و پست شدن هايتانمصونيت بخشد و نيز طول عمرتان بدهد، زيرا لحظه مرگى كه خدا تعيين كند چونفرارسد - اگر دانا باشيد مى دانيد كه - تاءخير افتادنى نيست )(121) امااكثريت قريب به اتفاق مستضعفان ، اسيران و ذليلان سياسى دعوتش را اجابت نكردهايمان نياورده اراده حيات طيبه را كه زندگى آزاد از هر بند و سلطه اى باشد نكرده بعكسزندگى هاى پست دون جانورى و جانورى محض را بر زندگى انسانى و بر حيات طيبهترجيح داده از نوح فرمان نمى برند و كسى را اطاعت مى كنند كه ثروت و كثرت نفراتشجز بر انحطاط و پستى و بعدش از خدا نيفزوده است : انهم عصونى و اتبعوا من لميزره ماله و ولده الا خسارا و مكروا مكرا كبارا...(122)
ثمره يا دستاورد نهايى براندازى طاغوت ، حذف يا اعدام سلطه گران و برقرارىحكومت توحيدى يا تحقق انقلاب اجتماعى تكاملى چيست ؟ دو چيز: يغفر لكم من ذنوبكم ويؤ خركم ال اجل مسمى (123) نسبت به خطر آلايش و پست شدن [ ذنوب ] يا خطر بعداز خدا مصونيت پيدا مى كنيد؛ و عمرى طولانى تر. بعبارت ديگر هم امر رشد معنوى و سيرتقربتان به خدا تاءمين ميشود و هم زيستن شما؛ دو امرى كه همواره مورد تهديد مجموعهعوامل مخل و مفسد مرئى و نامرئى چهار محيط است . ساير پيامبران دستاورد نهايى را هميندو چيز ميدانند و به مردم اعلام مينمايند: (پيامبرانشان گفتند: آيا درباره خدا ترديدى هستسرشت دهنده آسمانها و زمين كه دعوتتان مى كند تا شما را نسبت به آلايشها و پستشدنهاتان مصونيت ببخشد وعمرتان را طولانى كند؟)(124)
اين مصونيت به همان نسبت كه ايمان و تقواى شخص افزايش يافته حجم ، تنوع ، و زماناعمال صالحه اش بيشتر گردد افزايش مى يابد چنانكه با بالارفتن هر درجه مصونيتيك درجه در مراتب تقرب فرا ميرود، (هان اى كسانى كه ايمان آوردند، آيا مى خواهيد دادو ستدى را به شما نشان دهم كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند؟ به خدا و پيامبرشايمان آوريد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد. اين اگر دانسته باشيد برايتان بهتراست : شما را نسبت به آلايش و پست شدن هايتان مصونيت مى بخشد و به بهشت ها درمىآورد كه از زيرش جويباران روان است و به اقامتگاههاى طيبه در بهشت هاى ماندگار آن ،پيروزى و دستاورد بزرگ است .)(125)
به همين سبب در درجات بلند قرب خدا هم مى توان در پىنيل به درجات بالاترى از اين مصونيت بود و آن را از خدا طلب و آرزو كرد؛ چنانكه موسىكليم - پيش از بعثت و رسالت - بلافاصله پس از يك ترك اولى استغفار كرده مىگويد: رب انى ظلمت نفسى فاغفرلى . فغفر له انه هو الغفور الرحيم .(126) آدمو همسرش نيز مى گويند: (پروردگار ما، ما برخودمان ستم كرديم و اگر ما را مصونيتنبخشى و مشمول رحمتت قرار ندهى از به انحطاط رفتگان خواهيم بود.)(127) حتىاگر كسى يا پيامبرى مانند رسول اكرم به مرتبه اى از قرب خدا برسد كه در آنمرتبه از اين كه ترك اولايى بكند مصونيت يافته باشد باز گرچه از دام آز درون ،هيجانات سركش ، و همزات شياطين رهيده و آن همه را عقيم نهاده باشد در معرض اين خطرقرار خواهد داشت كه عوامل مخل و مفسد دو محيط اجتماعى و بين المللى از جمله مستكبران مهاجمو دنياداران استعمارگر تاءثيراتى تباهگر هر چند برخلاف ميلش بر او بگذراند. مگربه دو شرط: اول اين كه در جامعه اش عوامل يادشده مصدر كار نباشند و حكومت توحيدىبرقرار باشد؛ دوم اين كه آن جامعه يا دولت به حدى از قدرت ملى بازدارندگى رسيدهباشد كه مستكبران و دنياداران استعمارگر نخواهند يا نتوانند خاكش رااشغال و مردمش را اسير و ذليل گردانند. چنانكه اين موقعيت براىرسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فقط پس از عقد صلح حديبيه در ذيحجهسال ششم هجرى پيش مى آيد و زمانى كه مشركان سلطه گر مكه ، دولت اسلامى رابرسميت شناخته تعهد مى كنند تا ده سال با آن در صلح و آشتى باشند. خداوندمتعال از موقعيت جديد بين المللى بعنوان تحقق يك فتح درخشان ياد مى فرمايند: (به نامخداوند بخشنده مهربان . ما برايت فتحى پيش آورديم فتحى درخشان تا خدا تو را نسبتبه آثار سويى كه پيشتر و اخيرا تهديدت مى كرد مصونيت بخشد و نعمت خويش بر توتمام گرداند و تو را به راهى راست (رساننده به قرب ما) هدايت نمايد. و خدا تو رايارى كند يارى مقتدرانه اى .)(128)
تفاوت اصلى و ارزش افراد بشر و گروههاى اجتماعى به حساسيتى بستگى دارد كهنسبت به دو امر زيستن رشد معنوى نشان ميدهند و به واكنش هايى كه در برابرعوامل مخل و مفسد مرئى و نامرئى از آنها سر ميزند. چنانكه مردم جانورسان فقط نسبت بهامر زيستن حساس اند و كمترين عنايتى به رشد معنوى نداشته اساساً از آن بى خبر و باآن بيگانه اند مردم دون جانور بدتر از اين ، حتى به زيستن حساسيت ندارند و از جان وخانه خويش هم دفاع نمى كنند. در حاليكه انسان سليم علاوه بر دفاع از جان ، خانه ، وميهن با تمام توان از آزادى و كرامتش پاسدارى كرده باعوامل مخل و اسارت آور و هر متجاوزى مى ستيزد. (آزادگى ) وصفى است براى بهرهمندى شخص از همين حساسيت و دفاع و ستيزه .
هيچيك از سه گروه اجتماعى بزرگ ياد شده ازعوامل مخل و مفسد اجتماعى يا بين المللى محسوب نشده در زيستن و رشد معنوى ديگران بههيچ وجه اخلال نمى كنند. دو گروه اجتماعى و بين المللى مستكبران و مترفان برخلاف آنسه گروه پرشمار، مهم ترين عامل مخل و مفسد زيستن و رشد معنوى بشريت راتشكيل مى دهند بطوريكه با دستيابى به فنآورى جديد و سلاحهاى ويرانگر و كشتاروسيع ، و اسراف در استفاده از منابع طبيعى و تخريبش محيط زيست ، بشريت ، و حتى كرهزمين را در خطر نابودى و انهدام قرار داده اند. اصولا مستكبران را از روى رفتار هيجانى- عاطفى حسد و كردار و سياست دگرتباهگرى و التذاذ از آن مى شناسيم و از ديگرگروهها اجتماعى تميز مى دهيم : سعى فى الارض ليفسد فيها و يهلك الحرث والنسل .(129) و (مترفان ) همان مسرفان هم قبيله شيطان تباهگراند كهاستعمارگران قديم و جهانى سازان جديد و سرمايه دارانى كه ماركس موضوع مطالعاتش‍ قرار داد نمادهاى آن گروه اجتماعى و بين المللى بشمار مى روند.
برتر از گروه اجتماعى (آزادگان ) يا انسانهاى سليم كه اكثريت نوجوانان و جوانانرا در بر ميگيرد مردم دينداراند كه در برابر هر تهديدى كه متوجه شخصيت و كرامتشانباشد خواه در زيستن آنان اخلال كند يا مانع رشد معنويشان گردد با شدت و قدرت واكنش‍ نشان مى دهند. چنانكه قيام 22 بهمن 57 ايران ثابت كرد اسارت طاغوت و سلطهاستعمارگران آمريكايى و انگليسى را برنتافته از دين و معتقدات و حيات طيبه اى كهبرگزيده اند دفاع مى كنند. حريم مقدساتشان كه مرزهاى حيات طيبه باشد مرز دفاعىآنان را تشكيل ميدهد. بطور مداوم در حالت آمادگى براى دفاع و پرخاشگرى درمقابل هر كس ، هر كار، هر قانون و امر و نهى ، و هر چيزى هستند كه رشد معنوى و زيستنآنان را به خطر اندازد. مهم ترين خطر دستگاه امر و نهى طاغوتى و مؤ سسات اجرايى وقهرى پشتيبان آن است . در زمان انقلاب كه با چنين تهديدى روبرو شده به مقابلهبراندازى آن برمى خيزند بيش از هر وقت ديگر احساس ديندارى ، قرب به خدا، و كرامتمى كنند. باز به همين سبب احساس هويت و كرامت در يك مجاهد فىسبيل الله و يك انقلاب ضد طاغوت و استكبار و استعمار و اشغالگر بيش تر از هر كسىتجربه ميشود. چه ، جهاد نوعى رابطه با جامعه و محيط است كه در آن ، شخص ‍ اراده اىرا كه اراده خدا ميداند على رغم مخالفت محيط و مقاومت شريران و مستكبران و ابليسگمراهگر به تحقق ميرساند.
هر انسان ديندار بر حسب درجه تقوى - يا مصونيت از آلايش و پست شدن - و درجهايمانش كه مجموعا مبين درجه قربش به خداست باعوامل مخل و مفسد محيط اجتماعى و محيط بين المللى مبارزه مى كند و هر قدر درجه بالاترىاز تقوى و ايمان يا قرب داشته باشد با شدت بيشترى مخالفت ، پرخاشگرى و مبارزهميكند. اين است معناى كلام الهى كه (محمد پيامبر خداست و كسانى كه با او هستند اشداءعلى الكفار رحماء بينهم ). حساسيت او هم به همان نسبت در مورد طاغوت ، ستم ، گمراهى، مستكبران ، مترفان و ساير عوامل مخل و مفسد بيشتر است . بعكس هر قدر از تقوى ، ايمانو قرب خدا كم بهره تر باشد حساسيت و واكنش هايش هم در آن زمينه كمتر خواهد بود.كسى كه حساسيت و اهتمامش نسبت به كفر، زشتكارى ، گمراهى ، انحطاط، طاغوت ،استعمارگر، مستكبر، ستم ، و فساد به صفر برسد بطوريكه هيچگونه واكنشىخصمانه و پرخاشگرانه نسبت به آنها و عاملانش نشان ندهد از جرگه مسلمانان بيروناست : من اصبح لايهتم بامور المسلمين فليس بمسلم كسى كه به آن وضع درآيد كهاهتمامى به امور مسلمين نداشته باشد ديگر مسلمان نيست .رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم ما مى فرمايد: من راى منكم المنكر فليغيره بيدهفان لم يستطع فبلسانه فان لم يستطع فبقلبه . و ذلك اضعف الايمان (130) هريك از شما كه ناروايى را ديد بايد با تمام قدرت و امكانات و سراپاى وجودش دردگرگونى آن [ انقلاب ] بكوشد. اما اگر نتوانست ، با زبانش اين كار را بكند. و اگراين را هم نتوانست با قصد و عواطف و انديشه و تدبيرش به آن همت بندد. و اين يك ،ضعيف ترين درجه ايمان است . خداوند بى واكنشان فاقد حساسيت و غيرت را چنين سرزنشمى فرمايد: (شما را چه شده است كه در راه خدا و مردان و زنان و فرزندان مستضعفىنمى جنگيد كه مى گويند: پروردگار ما، ما را از اين كشورى كه مردمش ستمكارند بدر آرو از جانب خويش براى ما رهبرى (حاكم و سرپرستى ) پديدآر و از جانب خويش براى ماياورى پديد گردان ؟)(131) و پيش از اين سرزنش ، مردم را كه از زندگى پستچشم پوشيده به امتداد جاويد حيات طيبه شان دلبسته اند دستور ميدهد در راه براندازىطاغوت و نابودى عوامل مخل و مفسدى كه در جامعه در محيط بين المللى است در راهى كه راهخدا و رساننده به قرب خداست بجنگند. (راه خدا) را راه برپايى انقلاب سياسى واجتماعى آزاديبخش ، و راه انقلاب جهانى توحيدى معرفى مى فرمايد:(پس بايد در راهخدا كسانى بجنگند كه زندگى پست را داده زندگى جاويد گرفته اند. و كسى كه در راهخدا ميجنگد و كشته مى شود يا پيروز مى گردد بزودى به وى پاداش هنگفت پرشكوهىمى دهيم .)(132)

next page

fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation