بسم الله الرحمن الرحیم
 
نگارش 1 | رمضان 1430

 

صفحه اصلی | کتاب ها | موضوع هامولفین | قرآن کریم  
 
 
 موقعیت فعلی: کتابخانه > مطالعه کتاب در آمدی بر جایگاه مسجد در تمدن اسلامی, عباس برومند اعلم   مناسب چاپ   خروجی Word ( برگشت به لیست  )
 
 

بخش های کتاب

     FEHREST -
     fehrest01 -
     FOOTNT01 -
     SK000001 -
     SK000002 -
     SK000003 -
 

 

 
 

 

fehrest page

back page

تحول در كاركرد علمى و آموزشى مساجد وعلل آن
پيش از اين اشاره شد كه مساجد در صدر اسلام مركز اصلى علمى و آموزشى در جامعهمحسوب مى شد و علت اصلى آن نيز محدوديت علوم به علوم دينى بود. اما با گسترشمرزهاى جغرافيايى تمدن اسلامى و ورود مناطقى چون ايران و مصر و شام به حوزه اينتمدن سرمايه هاى گرانبهاى علمى اين مناطق نيز وارد گستره تمدن اسلامى گشت و از اينرو دريچه هاى جديدى از علوم مختلف به روى مسلمين باز شد، مسلمينى كه قبلا به روحكنجكاوى و علاقه مندى آنان در مسير علم آموزى اشاره شد و بذرهاى متعددى كه قرآن و سنتدر جانهاى آنان كاشته بود بيان گرديد.اكنون زمينه هاى بكر و مساعدى را يافتهبودند، لذا با عطشى باور نكردنى تلاش علمى سراسر جهان اسلام را فرا گرفت وطبيعتا نخستين گام انتقال و اقتباس اين علوم بود و لازمه اين اقتباس ترجمه علوم به زبانمسلمين ،زبان عربى ، از اين رو نهضت ترجمه آغاز گشت و در كوتاه مدت با حمايت جدىحكمرانان مسلمان بخش زيادى از كتب دانشمندان جهان در علوم مختلف رياضى ، طبيعى وانسانى به زبان عربى بازگردانده شد. آن چه در اين بحث اهميت دارد مكان اين فعاليتهابود. ترجمه نيازمند يك محيط مساعد بود و اين محيط مساعد كتابخانه ها بودند.لذاست كهدر دوران عباسى شاهد تاسيس ‍ كتابخانه هاى عظيم هستيم .
به دوران اموى كتابخانه اهميتى نداشت و چون به دوران عباسى كار ترجمه بالا گرفتو كاغذ سازى پيش رفت ، وراقان پديد شدند كه كارشان نويسانيدن و خريد و فروشكتاب بود و مكانهاى وسيع داشتند كه دانشوران و اديبان در آن جا فراهم مى شدند. بهدنبال اين نهضت كتابخانه اى بزرگ پديد آمد كه كتابهاى دينى و علمى در آن نگهدارىمى شد و بعدها همين كتابخانها معروفترين مراكز فرهنگى دنياى اسلام شد.(134)
بدين ترتيب در محيط تمدن اسلامى كتابخانه ها اولين رقيب مساجد رد حوزه فعاليت علمىو فرهنگى محسوب مى شدند.اما كار به اين جا قرار نيافت . بلكه اكنون اين علومدخيل و همين طور علوم اصيل نياز به طبقه بندى و به اصطلاح تخصصى شدن داشت . چراكه پس از گسترش فرهنگ و پيدايش روح تحقيق و پژوهش ، دانش ، به اعتبار موضوعاتمورد نظر متعدد مى شود. زيرا كه رسيدگى محققانه به موضوع نياز به انگارهتخصصى و محدوده ويژه و حوزه خاص تحقيقى پيدا مى كند. اين حالت موجب مى شود تادانش و آگاهى درباره چيزها به رشته هاى گوناگون منقسم شود.
در فرهنگ اسلامى نيز اين اصل تحقيقى و شناختى عملى شد. مسلمين از سده هاى نخستين ،معلومات و تاليفات خويش را دسته بندى كردند و علمها را از يكديگر جدا ساختند و سنتتخصصى و انشعاب در علم را در فرهنگ خويش با بنيانى استوار پى افكندند و پىگرفتند.(135)
اين تخصصى شدن منجر به پيدايش دهها رشته علمى شد. به طورى كه كشف الظنون بهعنوان يكى از كتب معتبر به تنهايى 260 رشته علمى را در دوران مولف در خود ثبت كردهاست و پيرامون هر يك توضيحاتى داده است .
اين گستردگى و انشعاب نيازمند محيط مناسبى نيز بود چرا كه مساجد با سادگى وامكانات محدود خود تكافوى نياز پژوهشگران و طلاب اين علوم را نمى داد. لذا به زودىتحولاتى در ساختار و استفاده از مساجد پديد آمد. پس دومينعامل پس ‍ از نهضت ترجمه در ايجاد تحول در كاركرد آموزشى و علمى مساجد مقوله بود.
نظام جديد در استفاده از مساجد عبارت بود از وارد شدن مدارس در آن و به وجود آمدنمجموعه هايى تحت عنوان مجتمع مسجد و مدرسه و همين امر بالطبع در نقشه ساخت مساجدتغييراتى را حاصل مى كرد.
بايد تاسيس چنين مجتمع هايى را به دوران معلم بزرگ امت و بلكه بشريت صادقآل محمد (ص ) پيش برد. نمونه ساده اين مجموعه ها كه اقامتگاه طلاب را نيزشامل مى شد مسجد مدينه بود.اما چندى بعد به سرعت در سراسر بلاد اسلامى رواج يافت. نخستين اين گونه مجتمع ها الازهر در قاهره بود (136)
الازهر كه در ابتدا يك مسجد جامع بزرگ بود پس از مدت كوتاهى به يك مجموعه مسجد ومدرسه تبديل گشت . در الازهر ابتدا فقط امور مذهبى شيعيان برگزار مى شد.ولى بهزودى در اثر تحولاتى كه در جهان اسلام رخ داد و قدرت فاطميان افزايش ‍ يافت اينمسجد و مدرسه به مركز تعليمات عالى تشيع و به ويژه شيعه اسماعيلى كه مذهبرسمى حكومت فاطميان مصر بود تبديل گشت . (137)
مجموعه هاى مشابهى مانند نظاميه در ديگر نقاط جهان اسلام تاسيس شد كه همگى داراىامكانات خوبى بودند.در اين مجموعه هاى علاوه بر مدرسه و كتابخانه و حجره هاى طلابگاهى وسايل معالجه دانشجويان و مدرسان بيمار و مكتب خانه براىتحصيل كودكانشان نيز تاسيس مى گرديد.(138)
بايد توجه داشت كه تمامى اين مدارس و مساجد موقوفاتى داشتند كه در آمد آنها كاملاصرف نگهدارى مدرسان و دستياران ايشان و ديگر خدام و همچنين تعمير و مرمت بناها و امورديگر مى گشت .(139)
پرسش مهمى كه پيش مى آيد اين است كه اين مجموعه ها كه از آنها سخن رفت براى علومانسانى و اسلامى محيطى مفيد و مطلوب بود. اما آيا اين مجموعه ها براى علوم رياضى وطبيعى نيز مناسب بود؟ پاسخ اين سوال منفى است . علوم رياضى ازقبيل جبر، فيزيك ، مكانيك ، نجوم ، هيات و...ت و علوم طبيعى و تجربى همچون طب ،داروسازى ، شيمى ، فلاحت و نيز علومى چون جغرافيا نيازمند مراكز علمى چونآزمايشگاهها، بيمارستانهاى آموزشى و رصدخانه ها و زمينهاى وسيع كشاورزى و... بودندكه جمع كردن آنها در اين مجموعه ها امرى غير ممكن به شمار مى رفت .لذا اين نياز منجربه تاسيس مراكز عالى آموزشى به سبك دانشگاهها گشت كه تا حدود زيادى فاقدارتباط مستقيم با مساجد بودند و بدين ترتيب سومينعامل در راستاى تحول كاركرد آموزشى مساجد يعنى تاسيس دانشگاهها نيزشكل گرفت و لذا مساجد به تدريج شرايط آموزشى و علمى خود را از دست دادند و اينوظيفه بر عهده دانشگاهها و مراكز علمى ديگر قرار گرفت . گر چه اين بدان معنا نيستكه اين امور در مساجد مختل شد بلكه همچنان بحث آموزش قرآن كريم ومسائل فقهى و علوم دينى در آن رايج بود.اما سطح اين فعاليتها يك سطح عمومى و محدودبود و شكل تخصصى و پژوهشى به خود نمى گرفت .
در پايان اين بخش لازم است يك نكته تذكر داده شود كه نگارندهتحول فوق الذكر را يك تحول منفى ارزيابى نمى كند، بلكه آن را مثبت و اجتنابناپذير مى داند.در فصول قبل اشاره شد كه به نظر نمى رسد كاركرد علمى و آموزشىجزء كار كردهاى اصيل مسجد محسوب شود، بلكه در آن شرايط خاص صدر اسلام مسجدبهترين مكان براى اين فعاليتها بود.بعدها با دگرگونى شرايط، طبيعى بود كه اينكاركرد موقت به نهادهاى ديگر واگذار گردد.بنابراين آن چه كه همواره مهم بوده و هستحفظ ارتباط مساجد با اين محيطهاى علمى در جهت هدايت اين فعاليتها به سوى اهداف عالىدين است .
اثرات جريان صفيه و خانقاه در كاركرد مساجد  
در اين بخش به بررسى مختصر يكى از جريانهاى مهم وفعال جامعه اسلامى و اثرات غالبا منفى آن بر مسجد و كاركردهاى آن مى پردازيم . اينجريان عبارت است از جنبش صوفى گرى و تصوف كه در دورانى در جامعه اسلامى سربر آورد و در جلب افكار عمومى به سوى خود تا حدود زيادى موفق بود، در بررسىلغوى كلمه صوفى بايد گفت در باب ريشه آن اختلافاقوال وجود دارد.آن چه قدماى صوفيه گفته اند و قاعده اشتقاق هم با آن موافقت دارد ايناست صوفى از صوف گرفته شده است به معنى پشم ، اين وجه اشتقاق را بسيارى ازمولفان صوفيه و ديگران هم نقل كرده اند و اشكالى بر آن وارد نيست ، سبب انتساب قومنيز به اين نسبت ، پشمينه پوشى آنها بوده است كه در زمان قديم شعار زاهدان و نيكانبه شمار مى آمده است .(140)
صرف نظر از بررسى لغوى آن ، در باب خود اين جريان و ويژگيهاى و نيز نحوه سربرآوردن آنان بايد گفت در حالى كه محافل علمى و مدارس سرگرم مباحثات غالبا غامضفكرى و فقهى بودند، تحول اسلامى ديگرى صورت گرفت كه همانا عبارت بود ازجنبشهاى عرفانى و افراطى ، جنبشهاى عرفانى كه اسم عام آن در اسلام تصوف است ،صرفا از افرادى واجد تجارب معنوى و فلسفه هاى گوناگونتشكيل نمى شد.بلكه به زودى شامل انجمنهاى اخوت شد كه به كليه سطوح اجتماع نفوذكرد و مبدل به يكى از ارزنده ترين عناصر ساختار اجتماعى و معنوى جهان اسلامشد.(141)
البته نگارنده از اين كه عرفان اسلامى را منحصر در تصوف بداند ابا دارد، چرا كهشخصيتهاى عارف فراوانى در طول تاريخ اسلام بودند كه مبادى آداب صوفيه واهل روش آنها هم نبودند و نيز در وجود مقدس اميرالمومنين (ع ) كه سر سلسله همه عرفا بودنيز نشانى از صوفى گرى مشاهده نمى شود.گر چه مى توان اين جريان را در قالبيكى از جنبشهاى عرفانى بررسى نمود.
به هر حال صوفيه جماعتى از مسلمين بوده اند كه اساس كار آنها درعمل بر مجاهدت مستقل فردى و در علم بر معرفت مستقيم قلبى مبتنى بوده است . گرچهبعضى از آنها با وجود اعتقاد به ارتباط بلاواسطه با حق و در عين اتكاء بر كشف وشهود شخصى ، متابعت از شريعت را نيز به منزله مقدمه و شرط راه ، لازم مى شمرده اند ودر جاهايى كه كارهاشان با ظاهر شريعت موافق نمى بوده است ؛ يا ظاهر شريعت راتاويل مى كرده اند يا طرز كار خود را به نوعى توجيه مى نموده اند. ليكن به سبباستقلالى كه در عمل و طريقت خويش داشته اند هم متشرعه كهاهل سنت و جماعت بوده اند خود را از آنها كنار مى كشيده اند هم علماء كهاهل معرفت عقلى و استدلالى بوده اند آنها را گمراه مى شناختند.(142)
اين جريان نيز مانند هر جنبش ديگر براى سازماندهى خود نيازمند پايگاهى بود. لذا اينانمركزى را با عنوان خانقاه براى اين امر در جامعه اسلامى تاسيس نمودند. اينمركز ضمن اين كه پايگاه تشكيلاتى صوفيه تلقى مى شد، اقامتگاه دائمى كسانى كهزندگى خود را وقف ارشاد معنوى يا تهذيب نفس مى كردند و نيز محلى براى اقامت موقتسالكان يا ديگران به شمار مى آمد. در اين خانقاه هامراحل مختلف رياضت و خلوت ، روح سالك را ترقى مى بخشيد و غالبا صحبت و ارشادپير و مرشد وى را در طى اين مرحله ها رهبرى مى كرد: نكته مهم آن كه وقتى سالكمراحل سلوك را مى پيمود و از شيخ دستور و اجازه براى ارشاد مى يافت ، از خانقاه شيخبيرون مى آمد. اما در جاى ديگر مثلا شهرى ديگر خانقاه تازه اى كه در واقع چون شعبه اىاز خانقاه شيخ بود پديد مى آورد و بدين گونه از يك خانقاه كه شيخ و مرشدى در يكشهر به وجود آورده بود، چندين خانقاه ديگر در بلاد مختلف پديد مى آمد كه شيوخ ومرشدان همه آنها جملگى نسبت به شيخ خانقاه نخست حالت تسليم و فرمانبردارى داشتندو در همه موارد دستور او را به كار مى بستند واهل طريقت او به شمار مى آمدند(143)و بدين ترتيب اين نهاد جديد در جامعه اسلامى بهصورت شبكه اى پيوسته و كار آمد فعاليت مى كرد.
اين خانقاه از سه جهت بر كاركرد مساجد تاثير منفىگذاردند.اول اينكه خانقاه صرفنظر از جنبه تعليمى كه براى سالكان داشت ، مكانعبادت و ذكر و سلوك منوى نيز تلقى مى شد. در خانقاه ها اوراد و اذكار و رياضات و چلهنشينيها رايج بود كه غالبا اشتغال به آنها بيشتر اوقات سالكان طريق را مستغرق مىداشت ، در اين خانقاه ها سالكان و فقيران خلوت نشين نيز مانند شيخ خانقاه ، زاويه خاصخويش داشتند.اما ذكر دسته جمعى و درك صحبت شيخ و صرف طعام و حلقه سماع آنهاغالبا در جماعت خانه منعقد مى شد.(144)بدين ترتيب اين اولين بار بود كه در حيطهجهان اسلام مركزى جديد علاوه بر مسجد تاسيس مى شد كه در آن مراسم عبادى و آيينبندگى و حتى صف نماز بر پا مى گرديد وحال آن كه تا پيش از آن ، اين امر صرفا منحصر در مساجد جوامع اسلامى بود. لذا مسجدكه از صدر اسلام تنها مركز عبادى جامعه اسلامى محسوب مى شد امتياز انحصارى خود رااز دست داد و در حوزه كاركرد عبادى و دينى با يك رقيب سر سخت و جذاب براى مردمروبرو گرديد.
دومين اثر منفى تصوف و خانقاه بر جامعه و مسجد، روش خاص ‍ عبادى حاكم بر خانقاه بودنوعى نيايش انفرادى را ارايه و تكميل كردند كه نقطهمقابل عبادت اجتماعى كه از ويژگيهاى اسلام در ادوارقبل بود به شمار مى رفت و پرستش زهاد منفرد براى ديگران منبع قداست شد..اين امرهمچنين موجب شد مساجد عظيم جمعه قرون اوليه اسلامى جاى خود را به تعدادى حرمهاىكوچك بدهد كه بر نيايش فردى در محيطى آرام كه منتهى به عبادت و مراقب مى شد تاكيدداشت .(145)
به عبارت ديگر خانقاه بر خلاف مسجد كه نماد روحيه جمعى مسلمين و پايگاه وحدت واتحاد و جايگاه عبادت دسته جمعى بود، به سير و سلوك فردى و گوشه نشينى و كناهگيرى از جمع تشويق مى كرد.استقبال عمومى از اين تفكر سنگينى بود بر كاركرد عبادتمساجد كه بر جمع گرايى تاكيد داشت .
نكته سوم در اين زمينه مربوط مى شود به روش تبليغ صوفيه و خانقاه عليه مسجد واهالى آن . همان طور كه اشاره شد اهل سنت و جماعت و متشرعين از بزرگترين مخالفانصوفيه به شمار مى آمدند و تا آن جا كه دستشان مى رسيد از دشمنى با آنان كوتاهىنمى كردند و لذا صوفيه نيز مقابله به مثل مى كردند و عليه آنها تبليغ مى نمودند وبخصوص پايگاه اصلى آنان راكه مسجد بود هدف حملات تبليغى قرار مى دادند تاجايى كه متشرعه اهل ظاهر و رياكار و اهل مسجد پيروان ظاهرى دين و مسجد مامن زاهدانرياكار معرفى مى گرديد. البته ما در مقام قضاوت نيستيم و نمى گوييم كه كداميك حقداشتند و كداميك صحيح مى گفتند اما آن چه كه بر آن تاكيد داريم اين است كه اينتبليغات صوفيه كه نفوذ فراوانى نيز در ميان طبقات مردم داشتند منجر به تضعيفقداست مسجد اين پايگاه اصيل اسلام شد و حتى در ادبيات رايج ميان توده مردم نيز متاثراز همان تبليغات به مسجد و اهالى آن طعنه زده مى شد، بدين ترتيب صوفيه و مركزآنها خانقاه اثرات منفى فراوانى جايگاه مسجد در جامعه اسلامى و كاركرد عبادى و دينىبه عنوان ثابت ترين كاركرد آن بر جاى مى گذارد كه عقبه آن تا دوران معاصر نيز برجاى مانده است .
مسجد مهد هنر معمارى اسلامى  
در دوران صدر اسلام مسجد محيطى بى آلايش و نوع معمارى آن ساده و نزديك به روحسادگى اسلام بود. اما به تدريج اين سادگى جاى خود را بهتجمل داد و نوع معمارى نيز تغيير كرد.
شيوه و سبك معمارى مسجد بر اسلوبى كه در زمان پيامبر و خلفاى راشدين بود باقىنماند و همپاى گسترش و شكوفايى تمدن اسلامى دگرگون شد.شكل كلى بناى مسجد نسبت به سابق تغيير كرد و به تناسب دولتهاى جديد و ملتهاىصاحب تمدن از عناصر جديدترى برخوردار شد.(146)
اين تحول از دوران اموى آغاز شد. تا زمان عبدالملك و وليد، خلفا اشتياقى به معمارى وشكوهمند ساختن مساجد از خود نشان نمى دادند.اين دو نفر مساجد جديدى را در بيت المقدس(قبة الصخره ) و در دمشق (مسجد اموى ) ساختند و دومى از آن جهت به اين نام خوانده شدهاست كه جانشينان وليد نيز در ساختن و آراستن آن سهيم بوده اند. اين هر دو بنا بهگونه اى متمايز از مساجد پيشين بود (147)و تاسيس و ساختن آنها را بايد نقطه آغازتحول در معمارى مساجد و ايجاد يك كاركرد جديد براى آنها يعنى كاركرد هنرى و معمارىتلقى كرد.ماجراى ساختن قبة الصخرة به دست عبدالملك خليفه اموى از اين قرار است كه ،عبد الملك مردم شام را از حج بازداشت و آن بدان جهت بود كه هر گاه به حج مىرفتند(عبدالله ) بن زبير (كه در مكه خروج كرده بود و مردم را به بيعت خويش مى خواند)آنان را به بيعت مى گرفت و عبدالملك كه چنان ديد، ايشان را از رفتن به مكه منع كرد.پس مردم به فرياد آمدند و گفتند: ما را از حج خانه خدا كه بر ما واجبى است خدايى ، بازمى دارى ؟ به آنان گفت : اين پسر شهاب زهرى است كه براى شمانقل حديث مى كند كه پيامبر خدا گفته است : بار سفر بسته نمى شود مگر به سه مسجد،مسجدالحرام و مسجد من و مسجد بيت المقدس . و آن براى شما به جاى مسجدالحرام و مسجد منو مسجد بيت المقدس و آن براى شما به جاى مسجد الحرام است و اين سنگى كه بر حسبروايت پيامبر خدا چون خواست به آسمان بالا رود پاى خويش ‍ بر آن نهاد براى شما بهجاى كعبه است . پس بر آن صخره قبه اى بنا نهاد و پرده هاى ديبا بر آن آويخت وخدمتگزارانى بر آن گماشت و مردم را گرفت تا چنان كه پيرامون كعبه طواف مى كنندپيرامون آن طواف كند و در دوران بنى اميه اين رسم برقرار بود.(148)وليد بنعبدالملك نيز مسجد دمشق را در سال 88 هجرى بنيان نهاد و در ساخت آن هزينه بسيارىصرف كرد به طورى كه برخى نقل كرده اند كه وليد هفتسال ماليات كشور خود را بر آن خرج كرد (149)به هرحال مسجد دمشق در نوع خود بى نظير بود چرا كه نخستين مسجد عظيم و پر شكوه درتاريخ تمدن اسلامى محسوب مى شد و به واقع از معجزات هنر اسلامى به شمار مى رفتو تا كنون نيز جلوه و زيبايى خود را حفظ كرده است.محل مسجد امويان دمشق قرنها معبد بت پرستان بود و سپس جايگاه كليساى حضرت يحيىشد. معمارانى كه در خدمت وليد بودند كليسا را خراب كردند. ولى ديوار خارجى و چهاربرج مربع چهار گوشه و دو رديف ستونهاى طاقديسمقابل مدخل و درگاههاى معبد رومى را باقى گذاشتند و مسجد را طورى بنا كردند كه بااين آثار بازمانده متناسب باشد.(150)بناى اين مسجد حدود هشتسال زمان برد و در ساختن اين مسجد مليتهاى مختلف خاورميانه اشتراك مساعى كردند.ولىسبك ساختمان ، بيزانيسى است . ديوارهاى پوشيده از موزائيك هاى شيشه اى و نقاشى بهسبك رومى است .در ضمن آثار هنرى ساسانىمثل نقش شيرهاى بالدار و جانوران افسانه اى در آن وجود دارد. به علاوه ستونها ومقصوره و رواق و گنبد روى محراب ، جامع دمشق را نخستين و عاليترين نمونه مساجد قديماسلامى ساخته است .(151)بدين ترتيب مشاهده مى كنيد كه رفته رفته با گسترشمرزهاى تمدن اسلامى و تعدد قوميتها و مليتهايى كه در حوزه اين تمدن واقع شدند،عناصر فرهنگى و تمدنى آنها نيز با فرهنگ اسلامى آميخته شد و حتى در عرصه هايىمانند معمارى اسلامى مساجد ظهور و بروز يافت . عناصر و اجزايى كه از معمارى قديم اخذمى شد به تدريج با هدفهاى دين جديد تطبيق مى گشت و درتحول معمارى اسلامى تاثير بخشيد. به طورى كه سبك معمارى بيزانس در مساجد دورهاموى رواج و نفوذ عمده داشت .البته اين سبك در دوره هاى بعد به ويژه از اواسط دورهعباسى جاى خود را به شيوه معمارى ساسانى داد كه در سراسر جهان اسلام تسرى يافت.(152) بعد از جامع دمشق مسجد عمر و عاص در فسطاط مصر و مسجد الاقصى در بيتالمقدس كه به امر وليد بن عبدالملك بر جاى كليساى ژوستى نين احداث گرديد و سپسمسجد جامع قرطبه در اسپانيا كه در 175 هجرى قمرى به وسيله امراى اموى اندلسساخته شد همه از نمونه هاى مساجد عهد اموى هستند كه باقى مانده اند.(153)كه در اينميان مسجد جامع قرطبه از اهميت و شكوه خاصى برخوردار است چرا كه در غرب جهان اسلامدر اروپا ساخته شد.اين بنا را عبدالرحمن اول خليفه اموى اندلس درسال 168 هجرى قمرى بنيان نهاد و هشتاد هزار دينار در بناى آن خرج كرد.و فرزند وىبه سال 177 هجرى قمرى آن را به پايان برد و از پس وى ديگران به تزيين آنپرداختند تا به شمار زيباترين مساجد دنياى اسلام در آمد. رديف ستونهاى مسجد از شرقبه غرب نوزده و از شمال به جنوب سى و يك عدد بود و بيست و يك در داشت كه آن را بامس صيقلى پوشانيده بودند.ستونهاى محراب را از نقره ساخته و به خاتم كارى بديعآراسته بودند. منبر مسجد را از عاج و چوبهاى گران قيمت ساخته بودند كه سى و ششهزار قطعه چوب در آن به كار رفته و به ميخهاى طلا و نقره به هم پيوسته بود و باجواهر مزين شده بود. چهار محل شستشو در مسجد بود كه از كوهستانهاى اطراف به وسيلهلوله آب بدان مى رسيد. در سمت غربى مسجد براى توقف مسافران و درماندگان جاهايىساخته شد بود. صدها شمعدان در مسجد نصب شده بود كه شمعهاى بزرگ شبانه روز درآن مى سوخت . سيصد مرد به خدمت مسجد قيام مى كردند و عنبر و عود مى سوختند و هزارانقنديل را روغن مى كردند. (154)
مسجد النبى و مسجد الحرام در مدينه و مكه نيز از اين كاركرد كلى و جديد مساجد در عرضههنر معمارى مستثنى نبودند و بلكه پس از صدر اسلام در هر دوره تحولات جديدى مىيافتند و بر وسعت و عظمت آنها و نيز زيبايى معمارى آنها افزوده شد.به طورى كه بهزودى آن مسجد ساده جاى خود را به مسجدى مجلل و عظيم داد.مسجد الحرام نيز در دوران اموىو به دست وليد بازسازى شد. بنابر نقل ، وى سى هزار دينار نزد خالدبن عبداللهقسرى فرماندار مكه فرستاد و آنها را به صورت تخته هاى نازك پهن در آوردند و بردر كعبه و ستونهاى داخلى و اركان كعبه و ناودان زدند.بدين ترتيب وليد نخستين كسى دراسلام بود كه كعبه را زرنگار كرد.(155)در دوران عباسى نيز در زمان منصور مسجدالحرام بازسازى شد و به اندازه وسعت مسجدالحرام در آن زمان بر آن افزوده شد. شروعاين كار در سال 138 هجرى قمرى و پايان آنسال 140هجرى قمرى بود.(156)
آن چه كه مسلم است معمارى ساده اسلامى ، شيوه هاى متعددى را از تمدنها و فرهنگهاىديگر اخذ نمود و همانطور كه در عرصه علم و دانش ، مسلمين به اقتباس گسترده دستاوردديگران پرداختند؛ در عرصه علم و دانش ، مسلمين به اقتباس گسترده دستاورد ديگرانپرداختند؛ در عرصه هنر و به ويژه معمارى نيز از اين كار باز نماندند و بزرگترينشاهد اين مدعا بناى مساجد در اين دوران است .مظاهر گوناگون فرهنگ و هنر اسلامى در طىقرنهاى دراز چنان در بناى مسجد مجال ظهور يافته است كه امروز يك مورخ دقيق و روشنبين مى تواند تنها از مطالعه در مساجد، تصوير روشنى از تمدن و تاريخ اقوام مسلمانعالم را پيش چشم خويش مجسم كند..اشتراك مساعى اقوام و امم مختلف اسلامى درتكميل و تزيين مساجد با وجود حفظ خاصيتهاى ملى و محلى نوعى جهان وطنى را در معمارىاسلامى سبب شده است كه از مفاخر معنوى مسلمين بشمارست .(157)
به هر حال آن چه كه مسلم است در طول نسلها و قرون در فاصله آفاق مختلف هنر اسلامىملجاى پاك تر و نمايشگاهى امن تر از مسجد نداشته است .(158)به طورى كه در بناىبسيارى از مساجد هنرهاى مختلف به هم در آميخته است معمارى در توازن اجزاء كوشيده است .نقاشى به نقوش و الوان ، شعر، موعظه ها و ماده تاريخها عرضه داشته است و موسيقىهم براى آن كه از ديگر هنرها باز نماند در صداى موذن و بانگ قارى و واعظمجال جلوه گيرى يافته است .حتى صنعتهاى دستى هم براىتكميل و تزيين اين مجموعه الهى به ميدان آمده اند: فرشهاى عالى ، پرده هاى گرانبها،قنديلهاى عظيم و درخشان ، منبت كارى هاى و مليله دوزيها نيز درتكميل زيبايى و عظمت مسجد نقش خود را ادا كرده اند. (159) آن چه نبايد از نظر دورداشت اين كه درست است كه بسيارى از اشكال ريشه در تمدنهاىقبل از اسلام دارند و حتى برخى معانى نمادين عناصر و راز و رمز معنويشان نيز موردتوجه بسيارى ملل و جهانبينى ها بوده است ، اما بايد توجه كرد كه اولا بنا به تاكيدغالب محققان ، فرمهاى اخذ شده از ساير ملل و تمدن ها توسط مسلمين به گونه اىاستحاله يافتند كه پس از مدتى هويتى كاملا اسلامى به خود گرفتند. ثانيا ابايى ازاين نيست كه برخى اشكال يا مفاهيم از ساير تمدنها كه به هرحال به آيينى اكثرا در بنيان الهى معتقد بوده اند، اخذ شود و باز بودن پيرايه هاى آنهاو همچنين تكامل و تعاليم به عنوان عنصرى اسلامى و مورد پذيرش مسلمينبدل گردد.ثالثا اين توصيه اسلام است كه در آثار پيشينيان غور و دقت كنيد و ضمن ردبديها و اشكالات ، نيكيهاى آنها را اخذ كنيد.(160)بديهى است كه آثار هنرى مسلمان درزمينه هاى تصويرى ، تجسمى ، معمارى ، خطوط هندسى و نقش ‍ و نگارها از يك مايه غيرمادى و ماورايى برخوردار است و اين از متن تفكر مذهبى و لايه هاى مكتب شريف اسلام سرچشمه مى گيرد. چرا كه نگاه هنرمند مسلمان به هستى با نگرش يك انسان مادى متفاوت است. (161)بنابراين هنرمند مسلمان طرحهايى را در مسجد اجرا مى كند كه در جهت تقويتمعنويت و افزايش ‍ حضور قلب مومنين به هنگام حضور در مسجد و سوق دادن آنها به سوىمبدا هستى باشد.
اگر در و ايوان مساجد منحنى است ، اگر پيشانى محراب و سقف مساجد خميده است ، بيانكننده آن روح تعبد و تسليم و ركوع بنده در برابر خالق است .(162)و اگر همه چيزدر مناره و گنبد در شكلى دايره وار در نهايت به يك ختم مى شود، نمادى از توحيد ناباسلامى است كه مساجد منادى و پايگاه آن بوده است . از مهمترين ويژگيهاى مساجد و بناهاىدينى مسلمانان مى توان به اين سه امر اشاره كرد:
1- رواقها و ايوانهاى محيط بر صحن مسجد.
2- به كار بردن خط كوفى و نقشهاى نوشتارى براى تزيين ديواره ها و كنار و لبهسقفها.
3- قوسى شكل بودن بالاى درها و مدخلها و سقفها... حالت انحنا و قوسى بودن در معمارىاسلامى معنا عميق و خاصى مى تواند داشته باشد.اين انحنا بيشتر درشكل گنبدها، محرابها، سردرها، ايوانها و قسمتهايى از رواق وجود دارد.(163)بدينترتيب مساجد كه بخش زيادى از كاركردهاى مهم خود را در جامعه از دست داده بود و تاحدود زيادى از محتوا خالى شده بودند با به دست آوردن يك كاركرد جديد يعنىتبديل شدن به مهد هنر معمارى اسلامى مجدد در عرصه جامعه توجهات را به سوى خودجلب نمودند؛ اما اين بار از منظرى ديگر و تاريخ اين چنين گواهى شد، براى تحقق پيشبينى امير المومنين على بن ابيطالب (ع ) درباره آينده امت اسلامى و سرنوشت مساجد.
علل ظهور اين كاركرد جديد
در بيان علل ظهور اين كاركرد جديد در مساجد تاحداقل دو ديدگاه متفاوت و بعضا متضاد وجود دارد. يك ديدگاه مى گويد در دوره امويان وبا رشد روحيه تجمل پرستى و كاخ نشينى حاكمان و اميران نوعى رقابت با كليساهاىمسيحى و قصرهاى حكومتى بيزانس و روم ايجاد شد. خلفاى بنى اميه در ساختن قصرها،كاخها، قلعه ها و حتى مساجد مجلل بسيار كوشيدند...هنر بيشتر در خدمت حاكمان و اطرافيانآنان بود و امكان سر پيچى از فرمان خلفا و امر در به استخدام در آوردن معماران هنرمندبراى ساختن مدارس ، مساجد و قصرها نبود. انگيزه غالب اين حاكمان در ساختن مدارس ومساجد حك نام خويش بر پيشانى ساختمان بود.(164)اما ديدگاه ديگر معتقد است چهكسى گفت كه در اسلام ، دين را با هنر سازگارى نيست . بر عكس اين هر دو با يكديگرملاقات مى كنند آن هم در مسجد..حقيقت آن است كه معمار مسلمان در روزگاران گذشته هرزيبايى را كه در اطراف خويش مى ديد اگر آن را در خور عظمت وجلال خدا مى يافت سعى مى كرد تا به هنگام فرصت براى آن در مسجد جايى باز كند.(165)اين دو ديدگاه گر چه در ظاهر متضاد به نظر مى رسند اما در واقع چنين نيست .بلكه اختلافى كه مشاهده مى شود ناشى از تفاوت منظر هر يك از صاحبنظران است . دراين صورت اگر منظر هر ديدگاه را درست تشخيص ‍ دهيم خواهيم ديد كه هر دو ديدگاهكاملا صحيح و دقيق است . منظر ديدگاه اول ، حاكمان سياسى جامعه و انگيزه هاى نفسانىدر ساختن مساجد بوده است .بدون ترديد خلفاى اموى و عباسى درد دين نداشتند و لذا اينكه در پى رقابت يا جاودان كردن نام خود بوده اند سخن درستى است . اما منظر ديدگاهدوم ، هنرمندان و معماران عاشق و مومنى است كه نه به اجبار و اكراه و با بى علاقگىبلكه با شور و اشتياق كه از يك انگيزه الهى و ايمانى ناشى مى شد تلاش مى كردندو لذا آن چه مى آفريدند به راستى زيبايى بود كه آن را به محضر باريتعالى تقديممى نمودند. براى درك بهتر اين دو منظر متفاوت لازم است هر يك را بيشتر توضيح دهيم .درباب حاكمان سياسى و انگيزه هاى آنان بايد گفت : تا زمانى كه مركز حكومت اسلامى درمدينه بود، خلفاى چهار گانه همچون پيامبر از اسراف و هر چه كه مظهر اشرافيت بودپرهيز مى كردند، ولى در زمان معاويه كه حكومت به دمشقمنتقل شد، اين سنت تغيير يافت . در اين زمان معاويه با مشاهده معابد بت پرستان و كليساىمسيحيان اقدام به بر پايى مساجدى پر شكوه تر از اين ساختمانها كرد.(166)پس ازمعاويه نيز ساير خلفا از روش او پيروى كردند و بلكه آن را توسعه دادند ساختبسيارى از مساجد مجلل در شام توسط خلفاى اموى برخاسته از تاثيرپذيرى ازكليساها و با انگيزه هاى سياسى و رويارويى با پايگاه هاى دينى مسيحيت بوده است.(167)اين انگيزه ها گاه به قدرى قوى بوده كه حتى اگر خليفه اى مصمم بهجلوگيرى از اين تجمل گرايى مى گرديد او را متقاعد مى كردند كه به صلاح جامعهاسلامى نيست . به عنوان نمونه عمر بن عبدالعزيز وقتى به خلافت رسيد كسانى را بهمساجد فرستاد تا هر چه مرمر و كاشى و زر در آن است بردارند و از مسجد بيرون كنند ومى گفت : مردم با ديدن اينها از حضور قلب در نماز خود باز مى مانند. به او گفتند.وسيلهاى است براى زبونى دشمن ، پس آن را رها كرد.(168)
اين ديدگاه كه توانست خليفه را متقاعد كند در واقع معتقد بود كه مسجد بنايى سمبليكاست و نماد و نمود دين به شمار مى رود و عظمت مسجد يادآور عظمت و عزت اسلام و مسلماناناست ؛ و بر عكس محقر بودن آن چه بسا ضعف و فقر و ناتوانى مسلمانان را در اذهانتداعى كند.(169)البته همه انگيزه ها هم ناشى از رقابت و رويارويى با بيگانگاننبود.برخى از مساجد با شكوه توسط حاكمان به ظاهر مسلمانى بنا شده كه قصد داشتنداز اين راه ياد و نام خود را جاودان سازند و يا با سفارش به دفن بدنشان در كنار مسجدگور خود را مصونيت بخشند و داراى موقعيتى ممتاز نمايند. گاهى هم پرداختن به اين كارناشى از حس منفعت طلبى و كسب آبرو و حيثيت دنيوى بوده است .(170)علاوه بر اينانگيزه هاى فردى ، با در نظر گرفتن مسايل جامعه شناختى يكسرى انگيزه هاى اجتماعىكه در واقع بازتاب شرايط روانى افراد در جامعه است را نيز مى توان يافت .
به عبارت ديگر مى توان روى آوردن به آراستن مساجد و پر زرق و برق كردن آن را بهدليل كنار نهادن ارزشهاى حقيقى دانست .به ديگر سخن نوعى پيوستگى و همراهى ميانگسستن از ارزشها و گرايش به آراستن مساجد و مظاهر دينى وجود دارد. به نظر مى رسدنكته روانى همراهى ميان اين دو پديده آن است كه انسان هم در رفتار فردى و هم در رفتاراجتماعى هر گاه از پرداختن به اصالت و ارزشهاى حقيقى دست بر مى دارد، به آراستنظاهر مى پردازد. جامعه اى كه در تضاد ميان دين و دنيا در حقيقت دنيا را برگزيده است ،هر گاه حس مذهبى خود را به طور كامل از دست نداده باشد براى پاسخ گفتن به نداى اينحس به آراستن مظاهر دينى همچون مساجد روى مى آورد.(171)به هرحال مشاهده كرديد كه همه انگيزه ها و تمايلات كه بر شمرده شد در مسير خواهشهاى نفس وانحراف از دين خدا بود و هيچ يك در جهت تعظيم شعائر الهى و ارزشهاى دينى نبوده است .لذا بديهى است كه اين منظر، منظرى قابل تقبيح و نكوهش است . اما آيا همه انگيزه ها درهمين جا خلاصه مى شود و آن كه هنرمندان نقشى اساسى تر و برجسته تر در احداث اينمساجد داشته اند كه بى شك پاسخ به اينسوال منفى است .هنرمندان بى نام و ناشناس اين مساجد كه تمام هستى خويش را وقف خدمتبه خداوند كرده بودند.. مى كوشيده اند تا بهترين تصورى را كه از زيبايى ميداشتهاند در طى اين آثار مقدس جلوه و تحقق بخشند.(172)مسلمانان بهدليل عظمت و قداستى كه براى مسجد قايلند و آن را منسوب به خداوند بزرگ مى دانندتلاش مى كنند خانه خدا را هر چه بهتر و با عظمت تر بسازند. در اين زمينه شواهدفراوانى وجود دارد و حتى با يك نگاه سطحى و گذرا مى توان پى برد كه آفرينشبسيارى از اين پديده هاى هنرى با پشتوانه عظيمى از عشق و ايمان بوده است . (173)درواقع اين اسلام نبود دعوت به تزيين مساجد و ساختن بناهاى مرتفع و معماريهاى شگفت وپرشكوه به نام مسجد كرد. زيرا با توجه به فلسفه وجودى مسجد،شكل مسجد اسلامى روشن است . اين هنر بود كه مسجد را به عنوان ظرفى مناسب و زمينه اىمستعد براى بروز و تجلى يافت و اين هنرمندان بودند كه روح تفاهم آميز مكتب را درارتباط با هنر متعهد شناختند.و به استقبال آن رفتند.(174)ترديدى نيست كه پرداختنبه زرق و برقهاى غير ضرورى و تزئينان كاخها و قصرها در مساجد از مصاديق اسراف وتبذير مال است و اين از گناهان بزرگ است . چرا كه ضمن اين كه رواجتجمل گرايى در ساخت و سازها را به دنبال دارد.فرهنگ ساده زيستى و زهد و قناعت كه ازارزشهاى مسلم اسلامى است را رفته رفته در جامعه كم رنگ مى كند.(175)علاوه بر ايندر شرايطى كه طبقات فقير در جامعه اسلامى به وفور يافت مى شوند و رسيدگى بهآنها وظيفه آحاد مسلمين است ، هزينه كردن مالهاى هنگفت براى ساختن مساجد به جاىرسيدگى به وضع محرومين با هيچ معيار الهى و اسلامىقابل توجيه نيست .اما به يك نكته مهم نيز بايد توجه داشت و آن اين كه به كار بستنهنر در مسجد، الزاما با ساده سازى آن منافات ندارد و مراعات همزمان هنر و سادگى هم خودنوعى هنر است . در واقع اين رسالت هنرمند مسلمان است كه با تكيه بر معيارهاى مكتبى كهيكى از آنها ساده سازى است ؛ مسجد را جذاب و دلكش بسازد. به عبارت ديگر ميان زيبايىو جمال با سادگى و بى پيرايگى تضادى وجود ندارد. مى توان مسجد را در عين سادگى، زيبا و دل انگيز ساخت . بى گمان خداوندى كه خود زيباست و دوستدار زيبايى ، خواهانزيباسازى خواه خود نيز هست . انسان نيز موجودى است كه روح الهى او از عالم تناسباتاست و گرايش كامل به زيبايى دارد و مسجد هم خانه خدا و هم خانه مردم است .پس بايدتلاش نمود تا زيبايى و دلكشى در خانه آن زيباى بى همتا جلوه گر شود. اما اينزيبايى بايد در چارچوب همان معيارهايى باشد كه صاحب خانه تعيين نموده است.(176)بدين ترتيب با رعايت هم زمان هنر و سادگى و پرهيز از تزئينات اشرافىمابانه و كاملا غير ضرورى مى توان مساجدى زيبا و سازگار با روح اسلام داشت و دركنار اين مساله كه مربوط به ظاهر مساجد است بايد به كاركردهاى و محتواى آن نيزپرداخت تا اين نهاد عظيم اسلامى ناقص نماند؛ چرا كه مساجد هر چقدر هم زيبا باشند اگرنقش خود را در جامعه ايفا نكنند تنها موزه هايى براى تماشاى عمومى و استفاده هاى هنرى وتاريخى خواهند بود.
سخن آخر 
آن چه گذشت نگرشى گذرا و تاريخى بود بر جايگاه مسجد، اين مقدس ترين نهاداسلامى در حوزه تمدن اسلامى و بررسى چگونگى تاسيس و كاركردهاى آن و نيز فرازو نشيبهايى كه در طول تاريخ پشت سر گذارده است .بدون ترديد پرداختن به تاريخاز به قصد درس آموزى و عبرت گيرى نباشد از بيهوده ترين امور و درشكل خوشبختانه تنها يك تفنن علمى است .پس به تاريخ مى نگريم تا براى فرداى خودبرنامه ريزى نموده و از تجربيات گذشته براى مسير خود استفاده نماييم .پرداختن بهتاريخ تحولات مسجد به عنوان يك نهاد جامعه اسلامى نيز از ايناصل كلى مستثنى نيست . آن چه مطرح شد براى اين بود كه بدانيم بر اين نهاد چهگذشته است و چه دوره هايى را تجربه كرده است . چگونه در دوره اى مركز بىبديل جامعه بوده و در دوره اى به حاشيه رانده شده است .تا از آن براىتكامل بخشيدن به مساجد دوران خود و جامعه اسلامى مان بهره مند شويم . اگر امروز نظامجمهورى اسلامى پس از قرنها بار ديگر داعيه دار حكومت دينى و منادى ارايه يك نظامسياسى و اجتماعى مبتنى بر احكام ناب اسلامى است بايد همه لوازم و ضروريات اينداعيه را نيز بپذيرد.
مسجد در چنين جامعه و نظامى بايد جايگاه واقعى خود را بيابد و در اين مسير مسجد النبىدر مدينه صدر اسلام بهترين الگوست .واقعيت آن است كه هر چند مساجد امروزى ما پاره اىاز شرايط سنتى خود را به ويژه در زمينه امور دينى حفظ كرده اند اما در مجموع به عنوانيك نهاد اثر گذار بر حيات اقتصادى ، اجتماعى و سياسى جامعه معاصر مسلمانان اهميت خودرا به صورت فزاينده اى از دست داده اند.(177)و تلخ ‌تر اين كه گر چه در دورانميانه تاريخ اسلام بر حسب آن چه در اين نوشتار گذشت تحولات گسترده اى در كاركردمساجد اتفاق افتاد و مساجد را تا حدود زيادى از جايگاه واقعى خود دور كرد؛ اما بايد ادعاكرد كه حتى شرايط آن دوره نيز از شرايط مساجد در دوران فعلى بهتر است وحداقل مساجد داراى اعتبار فراوانى در نزد افكار عمومى مردم بودند. گرچه امروزه باوقوع انقلاب اسلامى ايران و جوشش آن از كانون مساجد جامعه تا حدود زيادى در پيشرفتموقعيت مساجد تلاش شده است .اما هنوز تا رسيدن به مرحله متوسط براى جايگاه واقعىمساجد راه درازى در پيش است و اين وظيفه آحاد جامعه و البته به طور خاص متوليان امورمساجد است كه با الگو بردارى از مساجد صدر اسلام و تطبيق آن با شرايط زمان و مكانبر اين مهم جامه عمل بپوشانند.اميد است آن چه در اين نوشتار آمد كه تلاشى در همانراستا بود مقبول درگاه الهى افتد و نيز در مسيرتكامل مساجد جامعه اسلامى ايران و جهان اسلام مورد استفاده قرار گيرد تا شاهد بازگشتمساجد به جايگاه واقعى شان در حكومت اسلامى باشيم .ان شاءالله .
سخن را با سفارش و توصيه مصلح بزرگ جهان اسلام در عصر حاضر و بنيانگذار كبيرجمهورى اسلامى ، حضرت امام خمينى (ره ) كه اگر امروزه فرصت يافته ايم پيرامونجايگاه مسجد در تمدن اسامى و ضرورت تكامل آن در جامعه اسلامى سخن بگوييم همه ازبركت وجود مقدس آن امام عظيم الشان است به پايان مى بريم كه فرمود: سعى كنيد كهمساجد ما به حال مساجد صدر اسلام برگردد.
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين


fehrest page

back page

 

 
 

کلیه حقوق این سایت محفوظ می باشد.

طراحی و پیاده سازی: GoogleA4.com | میزبانی: DrHost.ir

انهار بانک احادیث انهار توضیح المسائل مراجع استفتائات مراجع رساله آموزشی مراجع درباره انهار زندگینامه تالیفات عربی تالیفات فارسی گالری تصاویر تماس با ما جمادی الثانی رجب شعبان رمضان شوال ذی القعده ذی الحجة محرم صفر ربیع الثانی ربیع الاول جمادی الاول نماز بعثت محرم اعتکاف مولود کعبه ماه مبارک رمضان امام سجاد علیه السلام امام حسن علیه السلام حضرت علی اکبر علیه السلام میلاد امام حسین علیه السلام میلاد حضرت مهدی علیه السلام حضرت ابالفضل العباس علیه السلام ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها پاسخ به احکام شرعی مشاوره از طریق اینترنت استخاره از طریق اینترنت تماس با ما قرآن (متن، ترجمه،فضیلت، تلاوت) مفاتیح الجنان کتابخانه الکترونیکی گنجینه صوتی پیوندها طراحی سایت هاستینگ ایران، ویندوز و لینوکس دیتاسنتر فن آوا سرور اختصاصی سرور ابری اشتراک مکانی colocation