1- (زيارت وارث )
48- به گفته ابوبكر بن عربى :( اِنَّ حُسَيناً قُتِلَ بِسَيْفِ جَدِّهِ ) ؛ (حسينبا شمشير جدش كشته شد) يعنى : شمشيرى كه پيامبر به دست مسلمانان داد تا با كفارو مشركين بجنگند، با همان شمشير، پسر پيغمبر؛ امام حسين (عليه السّلام ) را به شهادترساندند! ؛ (الامام الحسين ، علائلى ، ص 62). 49- ( اَلا وَاِنَّ الدَعِىَّ ابْنَ الدّعِىِّ قَدْرَكَّزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ، بَيْنَ السِّلَةِ وَالذِّلَةِوَهَيْهاتَ مِنّا الذِّلَّةُ يَاءْبَى اللّهُ ذلِكَ لَنا وَرَسُولُهُ وَالمُؤ مِنُونَ وَحُجورٌ طابَتْ وَطَهِرَتْوَاُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَنُفُوسٌ اَبيَّةٌ مِنْ اَنْ نؤ ثَرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الكِرامِ ) ، (نفسالمهموم ، ص 247. مقتل الحسين ، مقرّم ، 234). 50- حرّ بن يزيد رياحى ، از رؤ ساى كوفه و از خاندانهاى معروف عراق بود. 51- امام حسين و ايران ، ص 220. 52- بحارالانوار، ج 45، ص 11. ارشاد مفيد، ص 219. تاريخ طبرى ، جلد 4، ص325. 53- نفس المهموم ، ص 136. اعيان الشيعة ، ج 1، ص 603. 54- قاموس الرجال ، ج 3، ص 103. 55- كامل ابن اثير، ج 3، ص 289. بحارالانوار، ج 45، ص 11. 56- ( اَنْتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِى الدُّنيا وَاَنْتَ الْحُرُّ فِىالاخِرَهَ ) ، (بحارالانوار، ج 45، ص 14. انساب الاشراف ، بلاذرى ، جزء 3، ص 189). 57- در تاريخ طبرى ، ج 4، ص 315 چنين آمده :( لايَسْتَسْلِمُ وَاللّه حُسَيْنٌ، اِنَّنَفْساً اَبيّة لَبَيْنَ جَنْبَيْهِ ) و در برخى منابع ، به گونه اى ديگر تعبير شده است:( اِنَّ نَفْسَ اَبيهِ لِبَينَ جَنْبَيْهِ ) ، (اعلام الورى ، طبرسى ، چاپ بيروت ، ص233). 58- لهوف ، ص 88. بحار، ج 45، ص 12. 59-
61- الغدير، ج 8، ص 27. 62- براى مطالعه در انحرافها و رجعتهاى اعتقادى ، سياسى و اقتصادى ، به صفحهچهارصد تا 570 از كتاب : انقلاب تكاملى اسلام ، تاءليفجلال الدين فارسى ، رجوع شود. 63- و به همين جهت ، شاپور (ذوالا كتاف ) را اين لقب داده اند! 64- وهب بن عبداللّه بن حباب كلبى (بحار، ج 45، ص 15)، در برخى منابع (مانندابصارالعين ، ص 106) ماجرايى مشابه ولى با تفاوتهايى ، درباره (عبداللّه بن عميركلبى ) نقل شده است و (امّ وهب ) به عنوان همسر او معرّفى گشته است . 65- كامل ابن اثير، ج 3، ص 291. 66- تفسير فخر رازى ، ج 3، ص 48. 67- بحار، ج 45، ص 17. 68- اعلام الورى ، ص 240. 69- انصار الحسين ، ص 94. 70- كامل ابن اثير، ج 3، ص 291. تاريخ طبرى ، ج 4، ص 334. 71- ( صَبْراً بَنِى الكِرامِ، فَمَا الْمَوْتُ اِلاّ قَنْطَرَةٌ تَعْبِرُ بِكُمْ عَنِ البُؤْسِوَالضَّرّاءِ اِلَى الْجَنانِالواسِعَةِوَالنَّعي مِالدّائِمَةِ ... اِنَّ الدّنيا سِجْنُ المؤ مِن وَجَنَّةُ الكافروَالموتُ جِسْرُ هؤ لاءِ اِلى جَنّاتِهِمْ وَجِسْرُ هؤ لاء الى جَحيمهم ) ، (معانى الاخبار، ص289. نفس المهموم ، ص 135). 72- از: حسن حسينى . 73- (سعيد (يا: سعد) بن عبداللّه حنفى )، از شخصيتهاى وارسته و شجاع شيعه دركوفه بوده است . 74- بحارالانوار، ج 45، ص 21. ابصارالعين ، ص 126. 75- نفس المهموم ، ص 145. 76- (انس بن حرث كاهلى )، صحابى بزرگوار پيامبر اسلام كه در كوفه مىزيست . (ابصارالعين ، ص 55). 77- ( ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذ لِكَ فَهِىَ كَالْحِج ارَةِ اَوْ اَشَدُّ قَسْوَةً... ) ،(بقره / 74). 78- ابصارالعين فى انصار الحسين ، ص 75. 79- در بعضى منابع ، نام او (اسلم بن عمرو) آمده است . (ابصارالعين ، ص 53). 80-
81- بحارالانوار، ج 45، ص 30. 82- مقاتل الطالبيّين ، ص 115. 83- ( قُلْ اِنْ كانَ اباؤُكُمْ وَاَبْناؤُكُمْ وَاِخْوانُكُمْ وَاَزْواجُكُمْ وَعَشي رَتُكُمْ وَاَمْوالٌاقْتَرَفْتُمُوها وَتِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَمساكِنُ تَرْضَوْنَها اَحَبَّ اِلَيْكُمْ مِنَ اللّهِ وَرَسُولِهِوَجِهادٍ فى سَبي لِهِ، فَتَرَبَّصُوا حَتّى يَاءْتِىَ اللّهُ بِاءَمْرِهِ ... ) ، (توبه / 24). 84- نفس المهموم ، ص 164. 85-
86- مقاتل الطالبيين ، چاپ دارالكتاب ، ص 77. 87- مقاتل الطالبيين ، ص 114. 88- ( لا يُقْتَلُ عَمّى وَاَنَا اَحْمِلُ السيف ) ، (حياة الامام الحسين بن على ، باقرشريف القرشى ، ج 3، ص 255). 89-
90- كامل ابن اثير، ج 3، ص 293. نفس المهموم (ترجمه )، ص 170.مقاتل الطالبيين ، ص 88. 91- بحارالانوار، ج 45، ص 35. 92- ابصارالعين ، فى انصار الحسين ، ص 51. 93- ابصارالعين ، ص 50. 94- وقتى خبر شهادت حسين (عليه السّلام ) و نيز شهادت عون و محمد به عبداللّه بنجعفر در مدينه رسيد، مردم به تسليت گويى آمدند، عبداللّه بن جعفر، غلامى داشت كهزبان به شماتت گشود و گفت : اين مصيبت ، از جانب حسين بر ما وارد شده است ! عبداللّهبن جعفر او را به شدّت طرد كرد و گفت : آيا درباره حسين (عليه السّلام ) چنين مى گويى؟! به خدا قسم اگر من هم در كربلا حضور داشتم دست از حسين برنمى داشتم تا با اوكشته شوم . آنچه شهادت اين دو پسر را قابلتحمّل مى كند اين است كه در ركاب برادرم و عموزاده ام حسين (عليه السّلام ) و به خاطرمواسات و مقاومت در راه او شهيد شده اند. آنگاه رو به حاضرين كرد و گفت : الحمدللّه كه خداوند در شهادت حسين بن على ، مرا هم عزّت بخشيد. اگر خودم نتوانستميارى اش كنم ،بافرزندم كه درراهش شهيدشد ياريش كردم .(ابصارالعين ،ص 39). 95- تاريخ طبرى ، ج 4، ص 312. 96- از (فرا). 97- ابصارالعين ، ص 29. 98- مقاتل الطالبيين ، ص 84. 99-
(مقتل الحسين ، مقرم ، ص 268). 100-
101- مضمون تعبيراتى است كه امام صادق (عليه السّلام ) درباره او به كار بردهاست :( كانَ عَمُّنا العَبّاسُ بنُ عَلي ، نافِذَ الْبَصي رَةِ، صُلْبَ الايمانِ، جاهَدَ مَعَاَبيعَبدِاللّهِ(عليه السّلام ) وَاَبْلى بَلا ءً حَسَناً وَمَضى شَهي داً ) ، (ابصارالعين فىانصار الحسين ، ص 26). 102- ابصارالعين فى انصار الحسين ، ص 34.مقاتل الطالبيين ، ص 82. 103- جمع شهداى آل ابى طالب در روز عاشورا، 22 نفر بودند.(مقاتل الطالبيين ، ص 95). 104- (فتنه ) به معناى نهادن طلا در كوره آتش است تا نيك و بد آن از هم جداشود.(مفردات راغب ). 105- به سنت همگانى و هميشگى خداوند، در مورد آزمودن و ابتلا و امتحان مردمگرويده به يك آيين بر حق ، در آيه 2 و 3 سوره عنكبوت و آيات فراوان ديگر، تصريحشده است . منتها هر كس به نحوى و هر گروهى از راهى و به شكلى (آزمايش ) مى شوند.و البته آنكه ايمانش بيشتر و مسؤ وليتش بزرگتر و موقعيتش مهمتر، امتحانش هم سختتر و دردناكتر و در صورت سقوط، فاجعه آميزتر است و به سخن امام باقر(عليهالسّلام ): ( اِنَّما يُبْتَلَى الْمُؤْمِنُ فِى الدُّنيا عَلى قَدْرِ دي نِهِ ) ، (بحار، ج 67، ص210) و از نظر عقل و منطق هم بروز صحنه آزمايش براى شناساندن چهره ها ضرورى مىنمايد تا آنكه واقعاً و به درستى معتقد و وفادار و كارى است ، از آنكه فقط شعار حق مىدهد و خود را مؤ من جا مى زند و در مرحله عمل ، مشتش بازمى گردد، باز شناخته شود و تاكارد، هندوانه را نبرد و داخل آن را نشان ندهد نمى توان گفت كه رسيده است ياكال ، و اصلاً چه رنگى است . امتحان هندوانه همان دَم كارد است و برخورد با چاقو، آزمودنبنى اسرائيل با گوساله طلايى ساخته دست سامرى است و گروه ديگر با ناقه صالح، بايد به جايى رسيده باشى كه حتى اسماعيلت را هم به مذبح بكشى و به قفابخوابانى و كارد بر حلقومش كشى تا خلوص و سره بودن خود را بنمايانى :
و آنكه ادعا داشته ، چند مرده حلاج است و در اين گير و دار، كلاهش تا كجاها پس معركهاست ؟ و ما اين را در تاريخ بسى خوانده بوديم و در زمان خود چه پيش از انقلاب اسلامىو چه پس از پيروزى ، نيز ديديم كه وقتى مرزبندى شد، چگونه بعضيها آن طرف خندققرار گرفتند و همدست و همداستان با احزاب مهاجم و محاصره كننده مدينه . 106- اين استغاثه و يارى طلبى ، به عبارتهاى گوناگون در كتب تاريخ ومقتل ، بيان شده است ، از جمله : ( هَلْ مِنْ ناصِرِ يَنْصُرُ ذُرِيَّتَهُ الاَطهارَ ) ، (ذريعةالنجاة ، ص 129). :( هَلْ مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ ) ، (ناسخ التواريخ ، ص 224). :( اَمامِنْ مُغي ثٍ يُغي ثُنا لِوَجْهِ اللّه ، اَما مِنْ ذابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِاللّهِ( 6 ) ) ،(قمقام زخّار، ص 404). 107- اين به خوبى نشان مى دهد كه چگونه مردم در نظام حاكمى كه مبتنى بر جورو تعدى و جهل و هوس و خودكامگى و بازيچه و ملعبه است ، مسخ مى شوند و كارهايى ازآنان سر مى زند كه جز از ابزار و آلات بى روح و بى شعور و بى اراده انتظار آن نيستو مردم در اين گونه نظامها، به پست ترين جايگاههايى كه مى توان تصورش كرد مىرسند و آلت دست بى اراده ارتجاعى ترين عناصر ضد انسانى قرار مى گيرند. 108- مقاتلالطالبيين ، ص 90. بحارالانوار، ج 45، ص 45. 109- ( اِلهى اِنْ كُنْتَ حَبَسْتَ عَنّا النَّصْرَ فَاجْعَلْهُ لِما ما هُوَ خَيْرٌ مِنْهُ وَانتَقِمْ لَنامِنَ الظّالِمينَ ) ، (مقتل الحسين ، مقرّم ، ص 273). 110- اين ، مطابق نوشته : مناقب ابن شهر آشوب ، بحارالانوار، نفس المهموم ،كامل ابن اثير، ارشاد مفيد، اعلام الورى طبرسى و... است و آنچه كه در زبانها مشهور است، يعنى اينكه امام كودك شيرخوارى را به نام (على اصغر) به ميدان جنگ آورد و براى اواز دشمن ، درخواست آب كرد و در ميدان او را به تير زدند، در هيچ منابع تاريخى و روايىنيست و محققين درباره آن كودك شيرخوار، نظرهاى متفاوتى دارند، بنا به برخى منابع ،حسين بن على ،خودش آن كودك رادرقبركوچكى كنارخيمه هادفن كرد(ابصارالعين ،ص 24). 111- بحارالانوار، ج 45، ص 50. اعيان الشيعه ، ج 1، ص 609. تاريخ طبرى ، ج4، ص 345. اعلام الورى ، ص 243. 112- از سى هزار تا صد هزار گفته اند. 113- حياة الامام الحسين بن على ، ج 3، ص 277. 114- ( اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دينٌ ولا تَخافُونَ يَوْمَ الْمَعادِ فَكُونُوا اَحْراراً فىدُنياكُمْ... ) ، (كامل ابن اثير، ج 4، ص 76. بحارالا نوار، ج 45، ص 51). 115- ( يا اَبطال الصفا، يا فُرسانَ الهيجاء... ) ، (ناسخ التواريخ ، حالاتامام حسين (عليه السّلام )، ص 228). 116- قمقام زخّار، فرهاد ميرزا، ص 462. و در(مقتل الحسين مقرم )، ص 283، چنين آمده است :( صَبْراً عَلى قَضائِكَ يا رَبِّ! لا اِلهَسِواكَ يا غِياثَ الْمُسْتَغي ثي نَ... ) ، 117- المجالس السنيّه ، سيد محسن امين ، ج 1، ص 123. 118- (تو كلاس فشرده تاريخى ، پايان سخن ، پايان من است ، تو انتها ندارى)، (از شعر: خط خون ، موسوى گرمارودى ). 119- براى اطلاع از نقض مقررات جنگى از سوى حكومت يزيد در ماجراى كربلا،رجوع كنيد به : انقلاب تكاملى اسلام ، جلال الدين فارسى ، ص 834، با عنوان : (عبوراز دو ميدان ).
|